ناطق نوری؛ اعتدال یا تندروی در پوشش اعتدال؟

سخنان علی اکبر ناطق نوری در جلسه شورای اداری استان هرمزگان فرصت مناسبی برای درک جایگاه واقعی کسانی است که به نام اعتدال در عرصه سیاسی ایران فعالیت می‌کنند. البته نظرات وی را نمی‌توان به حساب کلیت جریان سیاسی اعتدال گذاشت. اما می‌توان از این طریق به ارزیابی پرداخت و یا سووالات و تردید هایی را مطرح ساخت. یکی از آفات سیاست ورزی وجود مفاهیم مبهم و کشداری است که چارچوب مفهومی آن با ادبیات شناخته شده در سیاست و الزامات کارکردی آن تطابق ندارد. چنین نام گذاری‌هایی ریسک خطای بالا و گمراه سازی افکار عمومی را در بر دارد. همچنین این روند اگر بخواهد تبدیل به گفتمان شود مخل فرایند توسعه سیاسی است.

20150219153632-1

در شرایط خاص سیاسی ایران و اصولا کشورهایی که سامان سیاسی آنها در چارچوب های غیر دمکراتیک می‌گنجد، این رویکرد راز آلود به سیاست کارکرد دارد. وجود هزینه بالا ناگزیر فضا را به سمت عدم شفافیت و مخفی ساختن محتوی اصلی و هدف غایی فعالیت سیاسی می‌کشاند. مردم به جان آمده از سختی‌ها و نبود چشم انداز امیدوار کننده در اتفاقات مثبت بزرگ آنها را به ناچار به سمت استفاده از الگوی ترجیح بد به بدتر در انتخاب های سیاسی کوتاه مدت می‌کشاند.

سربرآوردن اعتدال و حتی اصلاحات دوم خردادی نیز در این چارجوب قابل تفسیر است. اما وضعیت حرکت موسوم به اعتدال به مراتب تطبیق بیشتری با این وضعیت در قیاس با جنبش اصلاحی دوم خرداد دارد که ریشه هایی در جامعه داشت و هنوز پایگاه اجتماعی مشخص و شناسنامه‌داری دارد.

نفس این برخورد تا جایی که محدوده‌های انتخاب و فلسفه وجودی آن که مبتنی بر نسبیت گرایی و عمل‌گرایی مصلحت اندیشانه و مقطعی است، رعایت شود می‌تواند نتایج مثبتی داشه باشد یا دستکم قابل درک است. اما اگر مفهوم نسبی مانند اعتدال تبدیل به معنایی مطلق شود وعملا جریانی که در نهایت نظراتش در دسته افراطی‌ها می‌گنجد به معنای مطلق به عنوان معتدل و میانه رو شناخته گردد آنها التقاط سلامت ساخت سیاسی جامعه را به خطر می‌اندازد. سردرگمی ایجاد شده با به هم ریختن مرز های واقعی انتخاب درست و منطبق بر واقعیت را در جامعه سخت می‌گرداند. نتیجه کار افزایش ناامیدی و گسترش جو بی‌اعتمادی است که اثرات مخرب بزرگی در جامعه دارد. در این شرایط اصول و موازین حکمرانی درست و اخلاق سیاسی به حاشیه می‌رود و عرصه برای فعالیت فرصت‌طلبان و مردم فریب‌ها مساعد می‌گردد.

علی اکبر ناطق نوری بعد از اینکه دخالت‌های مجتبی خامنه‌ای عملا وی را در وحدت بخشیدن به اصول‌گرایان در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۴ ناکام ساخت، از بخش مسلط قدرت فاصله گرفت و به تدریج انتقاداتش افزایش یافت. در نتیجه احمدی نژاد در جریان مناظره‌های تلویزیونی سال ۸۸ حملات سختی به وی کرد. همچنین برخی از سخنرانی‌هایش نیز به آشوب کشیده شد. در نتیجه وی اکنون به عنوان یکی از صداهای معترض در داخل نظام مطرح است. البته انتقادات و اعتراضات سیاسی محدود او و مقاومت در برابر گسترش ولایت مطلقه خامنه‌ای ظرفیت‌هایی برای توسعه سیاسی کشور دارد. اما با توجه به منشا و انگیزه این تنش‌ها که ناشی از بیرون گذاشته شدن از قدرت است، دامنه پایداری برای ظرفیت فوق ایجاد نمی‌کند. در اصل عقلانیت حکم می‌کند که سمت گیری نسبت به این افراد صرفا در چارچوب مزیت‌های مقطعی مواضع آنها برای کاهش فضای پلیسی و جو اختناق باشد و از توجه راهبردی به آنها اجتناب گردد.

بازنویسی برخی از سخنان ناطق نوری در بندر عباس برای روشن شدن بحث مفید است. وی گفته است :

«استکبار جهانی به ما فشار وارد می‌کند و جنگ نفت را در کنار جنگ تحریم که بدتر از جنگ نظامی است علیه ما به راه انداخته تا مردم از انقلاب و نظام خسته شوند اما با همه این فشارها استواری مردم بیش‌تر می‌شود و شکر نعمت، دانستن قدر این نعمت بزرگ است.»

«ممکن است برخی این مساله را مطرح کنند که ما چه کار به لبنان و عراق و سوریه داریم و خودمان مشکلات بسیاری داریم اما پاسخ همه این گلایه‌ها این است که عامل و مزدور استکبار جهانی در منطقه رژیم صهیونیستی است که در اعتقادات آن‌ها گام اول‌شان گرفتن از نیل تا فرات است و مانع رسیدن آن‌ها به آب‌های گرم جنوب، ایران است و برای رسیدن به ایران باید موانع فلسطین، لبنان، سوریه و عراق را بردارند تا به مرزهای ما برسند.»

«عقل اقتضاء می‌کند که نباید به دشمن اجازه دهیم تا به آخرین خاکریز ما برسد و خاکریز اول ما برای نگه داشتن دشمن، فلسطین است و ما ابتدا به فکر منافع ملی خودمان هستیم. فلسطینی‌ها ابتدا با سنگ می‌جنگیدند اما امروز به برکت جمهوری اسلامی ایران با موشک به جنگ اسراییل می‌روند.»

«لبنان نیز خاکریز دوم ماست که هر زمان اسراییل تصمیم می‌گرفت تا دل بیروت می‌آمد اما هم اکنون نمی‌تواند و سید حسن نصرالله اعصاب صهیونیست‌ها را خرد کرده و پاسخ اسراییل را می‌د‌هد.»

ناطق نوری با بیان این که طرح استکبار جهانی این بود که حکومت بشار اسد را ساقط و پل ارتباطی میان ایران و لبنان را قطع کند و حزب الله در محاصره قرار گیرد و از بین برود، اظهار کرد: «مقام رهبری با هوشمندی در برابر این توطئه ایستادند و اجازه این کار داده نشد.»

وی داعش را مولود استکبار جهانی با همراهی تندروها و خائنین در منطقه دانست و عنوان کرد: «ریشه داعش از طالبان آغاز و سپس به القائده و النصره رسید و بعد تبدیل به داعش شد و امروز کار به جایی رسیده که آمریکایی‌ها برای مقابله با داعش دست‌شان بالاست و از ما کمک می‌خواهند و در حالی که اطراف ما درگیری است اما آرامش در کشور ما وجود دارد.»

بررسی نظرات ناطق نوری در سیاست خارجی هیچ تفاوتی با دیدگاه‌های افراطی نشان نمی‌دهد و وی کاملا از سیاست خارجی ستیزه جو و دشمن محور دفاع می‌نماید. اگر او در سیاست داخلی اندکی متعادل‌تر از گرایش‌های تندرو است دلیل نمی‌شود تا برچسب اعتدال باعث گردد که ایرادات نظرات وی دیده نشود و یا وی در حوزه انتخاب بخشی از جامعه قرار بگیرد که قرابتی با سیاست خارجی ستیزه‌جو ندارند.

عقب نشینی و گسترش محافظه کاری در سپهر تحول خواهی این خطر را در پی دارد که جریانی در حکومت که به دلیل فاصله با تند‌ترین بخش مورد حمایت قرار می‌گیرد در دراز مدت به نقطه اتکا ناگزیر معترضان به وضع موجود قرار بگیرد. این رویداد سبب می شود تا حکومت بتواند عرصه اپوزیسیون را نیز در محدوده‌های خنثی و یا کم خطر مدیریت نماید.

دیگر عارضه ممکن افزایش پیچیدگی رویکرد‌‌های تند است که می‌توانند خود را در ظاهری میانه رو پنهان کنند و بدین ترتیب عمق استراتژیک افراطی‌گری را در جامعه افزایش دهند.

توجه به این نگرانی‌ها برای نیروهای تحول خواه اهمیت بنیادین دارد. اگر چه استفاده از شکاف‌های داخل حکومت و تشویق جریان‌های میانه امر مثبتی است، اما هشیاری بایسته‌ای لازم است تا توازن رعایت شده و ارزش‌های تاکتیکی و جانبی این جریان‌ها تبدیل به متن حرکت تحول خواهانه نگردد. موضوع اصلی تمهید مقدمات و تدابیری است تا این جریان امکان قرار گرفتن در موقعیت رهبری جنبش اعتراضی را پیدا نکند و همچنین هژمونی را در سپهر تحول خواهی در دست نگیرد. این کار دشوار است اما در صورت توجه لازم و دقت فعالان سیاسی و مدنی خواهان تغییر شدنی است.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در مقالات ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.