میزان هزینهای که برای تهیه محصولات فرهنگی پرداخت میشود، میتواند به عنوان معیاری برای نوع نگاه به فرهنگ مورد توجه قرار بگیرد. البته نمیتوان ارزش تامگرایانه برای این معیار قائل شد اما در کنار معیارهای دیگر میتواند به فهم رفتار فرهنگی افراد فرهنگی ساکن در منطقه اقلیمی خاصی یاری رساند.
تخصیص منابع مالی به مخارج فرهنگی تا حدی میزان اهمیت فرهنگ در رفتار افراد را نشان میدهد. البته این موضع تابعی از قدرت خرید جامعه و شرایط اقتصادی کشور نیز است. طبیعی است هر خانواده ابتدا منابع مالیاش را به تامین هزینههای اولیه چون مسکن، خوراک، پوشاک و بهداشت اختصاص دهد. در شرایطی که کشور با تنگناهای اقتصادی شدید و رکود گسترده مواجه است تمایل به مصرف کالاهای فرهنگی و انجام امور فرهنگی کاهش مییابد. اما در وضعیت مشابه اقتصادی میتوان به مقایسه مدل رفتاری نقاط جغرافیایی مختلف پرداخت.
بر اساس آمار بانک مرکزی سرانه تفریحی و امور فرهنگی کشور از سال ۸۳ تاکنون روند نزولی را پیموده است. در سال ۸۳ رقم این سرانه نسبت به سایر هزینههای خانوار ۳.۴ درصد اعلام شد و در سال ۱۳۹۲ به ۲.۵ درصد تنزل یافت.
این شاخص تصویری ناامیدکننده را آشکار میسازد است که تا چه میزان مصرف کالاهای فرهنگی در کشور پایین است. همین رقم ناچیز نیز روند نزولی را در دهه گذشته طی کرده است. مقایسه شاخص فوق با شاخصهای خارجی شدت نابسامانی وضعیت فرهنگی در کشور را بازتاب میدهد.
بهطور متوسط سرانه هزینههای فرهنگی ایران نسبت به دیگر هزینههای خانوار در سال جاری به یکشصتم رسیده است. این نسبت در اروپا یکپانزدهم، آمریکا یکچهاردهم و آسیای شرقی یکبیستم اعلام شده است. بدین ترتیب سرانه فرهنگی ایران نسبت به میانگین کل جهانی یکششم است.
این اتفاق شکست دولتهای گذشته در امر توسعه فرهنگی در کشور را نیز باز مینمایاند. سرمایهگذاری فرهنگی امر زمانبری است و معمولا نیازمند بازههای زمانی ۵ تا ۱۰ ساله برای برنامهریزی کلان و فراهم ساختن زیر ساختها و بسترهای لازم است.
در وضعیت کنونی که دولت با مشکلات بزرگی دست و پنجه نرم میکند و توانایی آن حتی در تامین هزینههای عمرانی در سال آینده زیر سئوال است، دشوار به نظر میرسد در آینده نزدیک امکان تغییر در روند نزولی هزینههای فرهنگی وجود داشته باشد.
بخش خصوصی و جامعه نیز از دیرباز در ایران اقبال زیادی بر روی سرمایهگذاری در امر فرهنگ نشان نداده است. در نتیجه صنعت فرهنگ در ایران وابسته به دولت است. همچنین شهروندان حاضر نیستند به راحتی در زمینه فرهنگ خرج کنند. آمار بالای استفادههای رایگان و غیر مجاز از آثار موسیقیایی و سینمایی شاهد قابل اعتنایی در این زمینه است.
درخواست بالای هنرمندان در پرداخت هزینه متعارف تولیدات هنری آنها و یا سرمایهگذاری بر روی ابتکارهای آنها معمولا نادیده گرفته میشود. بنابراین در آسیبشناسی پایین بودن سرانه مصرف فرهنگی خانوارهای ایرانی، دولت و جامعه توامان سزاوار انتقاد هستند.
جدیدترین آماری که مرکز آمار کشور از هزینههای تفریحی و امور فرهنگی ۳۱ استان کشور منتشر کرده است، فرصت مناسبی برای مقایسه تفاوت الگوهای هزینه فرهنگی خانوارها در استانهای مختلف کشور است. در این تقسیم بندیها
رویکردهای نخبهگرا-فرهیخته و تودهگرا توامان وجود دارند.
نمودار زیر توزیع استانی هزینههای فرهنگی هر خانوار شهری در سال ۱۳۹۲ را نشان میدهد.
طبق نمودار فوق استانهای کهکیلویه و بویر احمد، تهران، چهار محال بختیاری، فارس، ایلام و خراسان شمالی استانهایی هستند که بیشترین هزینه فرهنگی در خانوار را در سال۱۳۹۲ داشتهاند. استانهای سیستان و بلوچستان، همدان، کردستان، قم و خراسان جنوبی کمترین هزینههای مزبور را داشتهاند.
در صورت صحت آمار فوق چندان نمیتوان بین سطح توسعه یافتگی و مصرف کالاهای فرهنگی در ایران ارتباط مستقیم برقرار کرد. البته داوری قطعی در این خصوص نیاز به بررسی بیشتر دارد. لحاظ کردن قدرت خرید هر خانوار به طور متوسط در هر استان نیز میتواند به فهم بهتر مسئله کمک نماید. اما آمار فوق این فرضیه را قویت میبخشد که نمیتوان رابطه تعیینکنندهای بین قدرت مالی بیشتر و سطح فرهنگی برقرار ساخت. دیگر نتیجهای که میتوان گرفت پراکنش نسبتا بالا و تفاوت الگوی رفتار فرهنگی و نسبت اقتصاد- فرهنگ در استانهای مختلف است.
در مجموع ریشهیابی کاهش هزینههای فرهنگی در ایران محتاج بررسیهای کارشناسی و میدانی زیادی است. یکی از حوزههای مهم بررسی، تشخیص چرایی تفاوت نسبتا زیاد بین الگوی هزینه فرهنگی استانها است. اگرچه دولت باید در توسعه فرهنگی سرمایهگذرای بیشتری بکند اما از نقش جامعه و بخصوص نهادها و مجموعههای غیر دولتی نباید غفلت کرد. رشد فرهنگی جامعه نیازمند توجه توامان دولت و جامعه است.