دینی کردن یارانه‌ها؟

مشکلات مربوط به پرداخت برابر یارانه‌ها به حوزه‌های علمیه نیز کشیده شده است. به موازات کسربودجه موجود برای پرداخت فاز نهایی یارانه‌ها در سال جاری، گرایش به سمت حذف دهک‌های پر درآمد جامعه افزایش یافته است. در این میان اکثریت مجلس نیز می‌خواهد با تصویب هدفمند کردن یارانه‌ها و حذف سهم اقشار پر درآمد دولت را مقابل بخشی از جامعه قرار دهد. البته از ابتدا قرار بود لایحه هدفمندی با آزاد سازی قیمت حامل‌های انرژی و رها کردن دولت از بار سوبسید‌ها، منافعی را نثار بخش تولید و اقشار محروم و نیازمند جامعه نماید. اما رویکرد پوپولیستی احمدی نژاد باعث شد تا یارانه بر خلاف روح و فلسفه وجودی قانون مربوطه به صورت یکسان توزیع شود. حسن روحانی در سال نخست نیز با رویکرد مشابه و نبود سازوکاری مناسب برای تشخیص اقشاری که سزاوار دریافت یارانه نیستند، سیاست احمدی‌نژاد را در پیش گرفت. اما با تصویب طرح الزام آور حذف دهک‌های بالای درآمدی جامعه و همچنین مشکل دولت در تامین بودجه یارانه‌ها به نظر می‌رسد در سال ۹۴ گریزی از کاهش چند میلیونی جمعیت یارانه بگیران نیست.

comic-5965

در این میان حجت السلام محمد جواد فاضل لنکرانی رئیس مرکز فقهی ائمه اطهار گفته است: «یارانه با فرهنگ دینی ما سازگار نیست و زمانی که اسلام می‌گوید مال باید منشاء قوام جامعه باشد مساله یارانه از نظر علمی با اقتصاد مقاومتی سازگاری ندارد.»

وی که در همایش «اقتصاد مقاومتی از منظر دین» سخنرانی می‌کرد، با دفاع از خصوصی‌سازی اقتصاد کشور اظهار گفت:

«اسلام با تمرکز ثروت در یک نقطه مخالف است و یکی از اساسی‌ترین مسائل اقتصاد مقاومتی توجه به این نکته است، راکد ماندن ثروت در دست یک گروه و دولت یکی از اصولی است که اسلام مخالف آن است…. یکی از ارکان اقتصاد مقاومتی این است که اقتصاد بر دوش آحاد ملت است که باید به آن توجه کرد هرچند در سال‌های گذشته بر خلاف این اصل اسلامی عمل شده است و از سوی دیگر توزیع کردن ثروت به نام عدالت یک سخن اشتباه است که در این باره پرداخت یارانه امری نادرست بود و با فرهنگ دینی سازگار نیست… در اقتصاد مقاومتی باید ثروت در اختیار گروه عالم قرار بگیرد نه در اختیار جوانانی که هیچ گونه آگاهی از استفاده از این مال عمومی ندارند که متاسفانه پس از پرداخت یارانه برخی از مردم فعالیت‌های تولیدی و کشاورزی را رها کردند».

وی تبذیر و هدر دادن ثروت را یکی از گناهان برشمرد و افزود: «یکی از مولفه‌های اقتصاد مقاومتی هدر ندادن اموال عمومی و صرفه‌جویی در اموال عمومی است و متاسفانه در برخی از مواقع بیت المال به هدر می‌رود.»

اما دیدگاه فاضل لنکرانی در خصوص تعارض یارانه با فرهنگ دینی درست به نظر نمی‌رسد و یا دستکم مساله‌ای چالشی و جدلی است. دیدگاه او بر منطق اقتصادی حاکم بر حوزه‌های علمیه و اسلام فقاهتی تکیه دارد که به مبانی اقتصاد آزاد شباهت دارد. اما در تاریخ اسلام وقایعی وجود دارد که توزیع یارانه و حتی پخش همگانی یکسان آن را تجویز می‌کند. در دوران پیامبر اسلام، ابوبکر و علی اموال بیت المال به سرعت و به نحوی مساوی بین شهروندان جامعه تقسیم می‌شد. آنها قائل به انباشت اموال عمومی شامل انفال، غنائم و مالیات‌های جمع آوری شده نبودند. اما از زمان عمر تقسیم توزیع متفاوت و تفصیلی درآمدهای عمومی آغاز شد و در دوره عثمان تفاوت و تبعیض گسترش زیادی یافت. سنتی که عثمان پایه گذاشت در دوران بنی امیه و بنی عباس پیگیری شد. البته به دلیل آنکه دو حکومت فوق امپراطوری‌های بزرگی بودند ناگزیر به انباشت سرمایه برای اداره جامعه و حکومت نیاز داشتند.

اما ایراد اصلی اظهارات فاضل لنکرانی ارتباط دادن دین و اقتصاد است گویی اسلام نظام و یا توصیه‌های اقتصادی مشخصی برای تمامی ادوار دارد. این دیدگاه با تحلیل تاریخی جوامع اسلامی و گوناگونی مکانی و زمانی شیوه‌های اقتصادی به کار رفته رد می‌شود. اسلام و هر دینی حداکثر ارزش‌ها و یا نظام اخلاقی حاکم بر روابط اقتصادی را مشخص می‌سازند. تاکید اسلام بر عدالت می‌تواند جهت گیری‌هایی را سامان دهد اما از آموزه‌های اسلام نمی‌توان علم و مکتب اقتصادی استخراج کرد.

روش‌های اقتصادی مرسوم در صدر اسلام و قرون بعدی نظام‌های ابدی و همیشگی نبودند بلکه صلاحدید حاکمان و فعالان اقتصادی در چارچوب شرایط تاریخی و اجتماعی ویژه‌ای بودند. ضرورت و یا عدم ضرورت یارانه ونظام مطلوب توزیع آن یک بحث تخصصی و کارشناسی است که باید در چارپوب جدید ترین دستاوردهای علمی و عقلانی و شرایط خاص جامعه هدف مورد بررسی قرار بگیرد.

یارانه فی‌نفسه امر مثبتی نیست. یک اقنصاد شکوفا و قوی باید در چارچوب داد و ستد آزاد سطح مناسبی از رفاه را ایجاد کند و نیازی به توزیع یارانه نباشد. اما وقتی چنین نظام اقتصادی وجود ندارد، در دوره گذار و یا تلاش برای بهبود اقتصادی نباید فشار غیر قابل تحملی بر قشرهای نیازمند و طبقه متوسط رو به پایین جامعه وارد آید، لذا پرداخت یارانه ضرورت پیدا می‌کند. اکثر کشورها نیز انواعی از نظام‌های پرداخت یارانه را دارند. در ایران نیز موضوع بحث خود یارانه نیست، بلکه چگونگی توزیع و پرداخت آن است. حذف اقشار با درآمد‌های بالا و کسانی که نیاز به دریافت یارانه ندارند بایستگی دارد. بدون هدفمند کردن توزیع یارانه‌ها، فلسفه وجودی آن زیر سوال می‌رود. فقط بخش‌های نیازمند جامعه باید مورد حمایت دولت در تامین نیازهای اصلی خوراکی و انرژی قرار بگیرند. دلیلی ندارد اموال عمومی به جای آنکه در خدمت توسعه زیر ساخت‌ها و رشد اقتصادی کشور قرار بگیرد، توسط کسانی که قدرت خرید بالایی دارند مصرف شود. در واقع آنها در حق و اموال دیگران تصرف می‌کنند. منتها قانون هدفمندی یارانه‌ها از ابتدا به شیوه درستی اجرا نشد و تحت الشعاع برخورد‌های سیاسی قرار گرفت. تا کنون سهم تولید پرداخت نشده و در نتیجه صنعت و خدمات بدون آنکه مورد حمایت قرار بگیرند، به صورت یک‌طرفه سنگینی آزاد سازی قیمت حامل‌های انرژی را تحمل کرده‌اند.

اختلاف نظر بین دولت و مجلس بر سر میزان و چگونگی توزیع، عملا ماجرای یارانه‌ها را سیاسی کرده است. دولت ترجیح می‌دهد با محافظه‌کاری مانع از تاثیر منفی افزایش قیمت حامل‌های انرژی و حذف بخشی از جمعیت یارانه بگیرها در رقابت‌های انتخاباتی پیش رو شود. اما اکثریت مجلس می‌خواهد در پوشش اصلاح الگوی مصرف و اقتصادی مقاومتی توپ را به زمین دولت بیاندازد.

حرف‌های فاضل لنکرانی به موضوع حساس یارانه‌ها بعد دینی هم می‌دهد و پای مسائلی را به این حوزه می‌کشاند که به لحاظ ذاتی ارتباطی با آن ندارد. البته محمود احمدی‌نژاد با پول امام زمان خواندن یارانه‌ها در شکلی دیگر بعد مذهبی به یارانه بخشیده بود. برخورد وی از جنس باورهای خرافاتی بود که که در رویکرد پوپولیستی آن را به کار می‌گرفت. اما در کل نمی‌توان بین فرهنگ و مفاهیم اسلامی و موضوع یارانه در اقتصاد ارتباط معنا داری برقرار ساخت.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در مقالات ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.