رفسنجانی و نزدیکی به خط پایان در سیاست؟

هاشمی رفسنجانی در انتخابات ریاست مجلس خبرگان شکست فاحشی از شیخ محمد یزدی خورد. ابعاد این شکست زمانی ملموس می‌شود که یزدی و رفسنجانی در سالیان گذشته روابط خصمانه‌ای داشته‌اند. اینک یکی از تندترین مخالفان رفسنجانی در بلوک قدرت بر کرسی ریاست مجلس خبرگان تکیه زده است. آن چیزی که باعث شکست رفسنجانی شد، ارزیابی اشتباه او و اطرافیانش از فضا بود. برخی از حامیانش مدعی هستند او با آگاهی از وضعیت مجلس خبرگان و شانس کم رای آوردن برای ادای تکلیف کاندید شده است. اما رصد کردن مواضع و اتفاقات مربوطه نادرستی این ادعا را نشان می‌دهد. به عنوان مثال حسین مرعشی گفته است: «علی‌رغم ظاهر اتفاق دیروز اما نتیجه کار برای آیت‌الله هاشمی شیرین و دلپذیر بود چراکه علی‌رغم شناختی که از فضای سیاسی خبرگان داشت، به دلیل جایگاهی که برای خبرگان رهبری قائل است و خطراتی را که کشور و نظام را تهدید می‌کند، ترجیح داد این بار هم بماند و صحنه را ترک نکند که بعدا مورد انتقاد طرفداران خود قرار نگیرد. برای همین از نظر فعالان سیاسی ترک نکردن عرصه سیاست از سوی آیت‌الله هاشمی قابل تقدیر است.»

85021_797-590x330

رفسنجانی نیز در اظهار نظری کوتاه بعد از باخت گفت: «نمی‌توانستم و نتوانستم ساکت بنشینم. با پاگذاشتن بر ٨٠ سال آبرو و حیثیت سیاسی‌ام، به آخرین وظیفه و تکلیفم برای انقلاب و نظام کردم».

سید احمد خاتمی مدعی شده است بعد از پایان انتخابات ریاست خبرگان رفسنجانی به محمد یزدی تبریک گفته و صفا و صمیمیت بر فضای مجلس خبرگان حاکم بوده است. اما سخنان رفسنجانی چنین چیزی را نشان نمی‌دهد.

وضعیت به‌گونه‌ای نبوده است که وی و اطرافیانش ترسیم می‌کنند. آنها برنامه و فعالیت جدی برای پیروزی داشتند و تصور می‌کردند بر اساس برخی از حمایت‌ها می‌توانند رفسنجانی را به ریاست خبرگان برگردانند.

مقاله‌هایی در سایت او تحت عناوینی چون «هاشمی به عهدش خیانت نمی‌کند»، «چه کسانی مخالف ریاست هاشمی هستند»، «هاشمی رای مردم و خبرگان» منتشر شد. این مقالات در کنار تحرکات سیاسی و فضاسازی‌های رسانه‌ای از جمله مقاله روزنامه جمهوری اسلامی با عنوان «آزمون خبرگان» نشان‌گر ارزیابی مثبت آنها از پیروزی رفسنجانی بود.

او دو روز قبل از نشست خبرگان در مصاحبه با روزنامه شرق اظهار گفت:

«من هیچ آمادگی روحی‌ای ندارم که رییس خبرگان شوم. در مجمع تشخیص به اندازه کافی کار می‌کنم و بیشتر از این دیگر چه لزومی دارد؟ در خبرگان علمای دیگری هستند که کار می‌کنند و من هم عضو هستم. اگر لازم باشد، در آنجا تاثیرگذار هستم و اگر هم لازم نباشد، مستمع هستم؛ الان نظرم این است. البته بعضی‌ها هستند که من مصلحت نمی‌دانم در راس خبرگان باشند. روز رای‌گیری معلوم می‌شود چه کسانی می‌خواهند بیایند و همانجا تصمیم می‌گیرم. در دوره قبل هم در همان جلسه تصمیم گرفتم. یعنی شب قبل از اجلاس قرار شد که کس دیگری باشد، صبح که رفتیم، دیدم شخص دیگری، نامزد شده بنابراین من هم نامزد شدم.»

او در پاسخ به یک سوال مصاحبه کننده از نامه جمعی از اعضاء مجلس خبرگان خبر داد که از وی درخواست کرده بودند برای ریاست خبرگان کاندید شود و اکثریت به وی رای خواهند داد.

اما رفسنجانی در حالی که شاهرودی و محمد مومن کاندید شده بودند، در رقابت شرکت کرد تا در عمل ثابت شود که وی فقط برای جلوگیری از افرادی که ناصالح می‌دانست، نامزد نشده، بلکه برنامه ایجابی داشت و دستیابی به ریاست را برای تاثیرگذاری در مجلس خبرگان مفید بشمار می‌آورد.

اگر او نامزد نشده بود چه بسا مومن می توانست رئیس شود. اما خطای محاسبه رفسنجانی که نزدیکانش در ایجاد آن نقش داشتند باعث شد تا ارزیابی آنها غلط از کار در بیاید و فردی تند رو اداره مجلس خبرگان را در دست بگیرد.

پیامدهای منفی این رویداد فقط ناشی از شکست در انتخابات هیات رئیسه خبرگان نیست، بلکه معلوم شد در فضای بعد از روی کار آمدن دولت اعتدال، وضعیت رفسنجانی در بلوک قدرت ضعیف‌تر شده است. عنصر محوری در خطای محاسبه حلقه یاران رفسنجانی خوشبینی به تغییر فضا بعد از ریاست جمهوری روحانی بود که عرصه برای تحرکات سیاسی آنها مساعد شده است. برخورد شتا‌ب‌زده آنها خیلی زود دستان خالی‌شان را آشکار کرد و نشان داد موانع پیش روی تغییر وضع سیاسی موجود و بالادستی اصول گرایان تندرو کماکان برقرار است. در واقع کاهش شکاف بین اصول گرایان سنتی و افراطی فضای فعالیت و جلو رفتن را از رفسنجانی و اصلاح طلبان را با دشواری‌های محسوسی مواجه کرده است.

اگرچه رفسنجانی گفته است برای نقش آفرینی در ان لحظه حساس نیاز نیست که رئیس باشد، اما با توجه به گرایش اکثریت و دوری از هیات رئیسه تاثیرگذاری وی با موانع سختی روبرو خواهد بود.

موحدی کرمانی که اینک هدایت تلاش‌ها برای انسجام در بین اصول‌گرایان را در دست دارد، توانست به شکلی موفقیت آمیز اکثریت جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و جامعه روحانیت مبارز تهران و حلقه مصباح یزدی را برای پیروزی یزدی و جلوگیری از بازگشت رفسنجانی به ریاست مجلس خبرگان متقاعد سازد.

پیامد محوری رویداد ۱۹ اسفند و ریاست یزدی تضعیف تاثیرگذاری رفسنجانی و میانه‌روهای حکومت در فرایند تعیین جانشینی خامنه‌ای است. رفسنجانی در هفته‌های گذشته اظهار نظرهای زیادی در خصوص آینده رهبری داشت. وی ایده شورایی شدن رهبری را دوباره مطرح کرد. همچنین از خطرات در دست گرفتن رهبری توسط افراطی‌ها سخن به میان آورد. اما کسب ۲۹ درصد رای اعضای فعال مجلس خبرگان نشان می‌دهد روی‌کرد وی در بین بازیگران اصلی تعیین رهبر آینده اقلیت محض است و خریداری ندارد.

شکست وی در شرایطی رخ داد که اکثر اعضاء کنونی مجلس خبرگان از نسل قدیمی کارگزاران روحانی جمهوری اسلامی هستند. در خبرگان آینده احتمال افزایش وزن نیرو‌های جوان‌تر که در دوره رهبری خامنه‌ای رشد یافته‌اند، بالا است. در این شرایط موقعیت رفسنجانی و موفقیت راهکارهای وی ضعیف‌تر از قبل می شود. البته اگر رفسنجانی و نیروهای موسوم به اعتدال به همراه روحانیون سنتی معترض به وضع موجود بتوانند در انتخابات پنجمین دوره خبرگان رهبری فرصت تحرک پیدا کنند، می‌تواند موازنه قوا در خبرگان را تغییر دهند، اما مشاهده وضعیت کنونی سیاسی کشور و اراده بخش مسلط قدرت، تردید‌های جدی ایجاد می‌کند که چنین امکانی تحقق یابد. جامعه مدرسین بیش از گذشته با رفسنجانی و جریانش فاصله پیدا کرده است. رصد کردن مواضع و عملکرد خامنه‌ای نیز روشن می‌سازد که بعید است وی برنامه و طرحی برای جانشینی خودش نداشته باشد. این شرایط وضعیت را برای اثرگذاری رفسنجانی سخت‌تر می نماید. جهت‌گیری افراد موثر جامعه مدرسین حوزه علمیه قم نیز نشان داد آنها اراده جدی برای حفظ رهبری در جمع خود و دیدگاهی دارند که به نگاه کلاسیک زمامداری در جمهوری اسلامی وفادار است.

معلوم نیست رفسنجانی فرصت مشارکت در رقابت‌های انتخاباتی آینده خبرگان را بدست آورد. وی در دوره قبلی نیز مدعی بود که تمایلی برای کاندید شدن نداشته و به اصرار رهبری و گرفتن تضمین برای عدم دخالت مخالفانش در انحراف انتخابات از مسیر طبیعی وارد رقابت‌ها شد. موضع‌گیری کوتاه وی بعد از ریاست یزدی این فرضیه را تحقق می‌بخشد که وی دیگر تمایلی برای شرکت در آوردگاه انتخاباتی ندارد. البته سابقه وی نشان می‌دهد که این اظهار نظر را نباید جدی گرفت و وی ممکن است دوباره بختش را بیازماید. اما او مخالفان جدی در بلوک قدرت دارد که در خنثی‌سازی نقش آفرینی وی جدی هستند.

از دیدگاهی، رفسنجانی اگر می‌توانست رئیس خبرگان شود، در شرایط کنونی سیاسی ایران اتفاق مثبتی بود اما ناکامی وی نشان داد تنگناهای رویکرد اصلاح‌طلبی پارلمانتاریستی و انتخابات محور جدی است و حاملان این حرکت در نظام ظرفیت‌های اندکی برای جلو بردن پروژه سیاسی‌شان دارند. البته شکست وی می‌تواند انگیزه برای شرکت معترضان به وضع موجود در انتخابات آینده ایجاد کند اما تحقق این امر وابسته به وجود فضای رقابتی است. ماه‌های آینده نشان می‌دهد عمر سیاسی رفسنجانی به پایان رسیده است یا اتفاقات غیر منتظره وی را دوباره در موقعیت نقش آفرینی قرار خواهد داد.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.