روشن‌گری معاون قرارگاه خاتم الانبیاء در مورد فعالیت‌های برون مرزی سپاه

سالار آبنوش معاون قرارگاه خاتم الانبیاء چندی پیش طی سخنانی به مناسبت بزرگداشت سالگرد پیروزی انقلاب ابعادی از فعالیت‌های برون مرزی سپاه را فاش ساخت. با توجه به مسوولیت وی می توان حرف‌های او را سیاست‌های واقعی و رسمی سپاه به حساب آورد و شاهدی در خصوص فعالیت‌های توسعه‌طلبانه سپاه در خاورمیانه دانست.

11074705_10202559443426467_1612386486_o

پایه اصلی حرف‌های وی فرا ملی بودن سپاه و فعالیت آن در چارچوب جهان اسلام است. او مدعی است که سپاه از ابتدای تشکیل خود را سپاه انقلاب اسلامی تعریف کرده و در پی فضا‌سازی برای پیروزی جریان بیداری اسلامی با رهبری ولی فقیه جمهوری اسلامی بوده است. در این راستا خاطره‌ای از آیت الله خمینی ذکر می‌کند که صحت و درستی آن معلوم نیست. او می‌گوید:(۱)

«اساس‌نامه سپاه را می‌برند خدمت امام. نوشته «اساسنامه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران امام خیلی ساده می‌گه “قلم رو بدید بدید” رو ” ایرانش” خط می کشه و بعد امضا می‌کنه و ابلاغ می‌کنه.آقای بازرگان می‌گه: “خسته شدم دیگه، از دست این چیکار کنم؟ نمی‌فهمه، نمی‌دونه دیپلماسی یعنی چه؟ معادلات جهانی حالیش نیست، آخه رو ایران چرا خط می‌کشی، این سپاه برای ایران می‌خواهد درست بشه دیگه.”»

آبنوش با تجلیل از هوشیاری آیت‌الله خمینی در ادامه می‌گوید:

«… ولی امروز سپاه پاسداران ایران رسمی تشکیل شده است. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی سوریه رسمی تشکیل شده است. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی عراق، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی یمن، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی لبنان، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بحرین، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی عربستان، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی فلسطین تشکیل شده یک فصل مشترک با ما دارند همه‌شان می‌گویند :”فرمانده ما امام سید علی خامنه‌ای”.»

او سپس با طعنه و زدن اتهام واهی به وزرای کابینه مهندس مهدی بازرگان که درد دین نداشتند مدعی می‌شود اهداف آیت‌الله خمینی محقق شده و اکنون توجهات زیادی در کشورهای اسلامی متوجه رهبری خامنه‌ای است. از نظر وی موقعیت رو به رشد خامنه‌ای در جهان اسلام باعث دشمنی آشتی ناپذیر غرب و در راس آنها دولت آمریکا با جمهوری اسلامی است.

آبنوش دیدگاه دولت روحانی در تنش‌زدایی با غرب را زیر سوال برده وآنها را به مرعوب شدن و سازش با نظام جهانی سلطه و عدم باور به توانایی داخلی متهم می‌کند. از دید وی دولت روحانی با ساده اندیشی با مسائل خارجی برخورد کرده و دشمنی آمریکا را نادیده گرفته است. از این‌رو تصور می‌کند وقتی با کدخدا [دولت آمریکا] تعامل کند آنها رعایت حال وی را کرده و تحریم‌ها را بر می‌دارند و دیگه کارها صورت می‌گیره و همه چیز می‌شه گل و بلبل. اما آبنوش می‌گوید این تصور غلط است و کارشکنی‌ها و تحریم‌های آمریکا تمام نمی‌شود مگر آنکه نقطه آسیب پذیر اقتصادی داخلی در برابر فشار خارجی ترمیم گردد.

وی می‌گوید: «آمریکایی‌ها بیش از ۴۰۰ تا چاه آمدند سمت قطر زدند همین جور می‌کشند و می‌برند خب؟ دیگه مشترکه، دیگه سهم خودشان را نمی‌برند از همه می‌برند. ما رفتیم گفتیم آقایان سرمایه ما را می‌برند بابا یک کاری کنید. گفتند:«علم صددرصدش دست آمریکائی‌‌ها است. چیکار کنیم؟ صراحتا به ما گفتند به آقا دسترسی دارید بگید بریم دستامون رو تسلیم کنیم تا اینها بیان اینجا برای ما کار کنند.» گفتیم یعنی بریم به آقامون بگیم تسلیم شو؟ یا باید گاز رو ببرن، نداشته باشیم یا باید این کار رو بکنیم؟ فرزندان شما اصرار کردند که می‌خوایم بیائیم تو این کارا ببینیم چیه و خودمان این را حل می‌کنیم. اما این آقایان نمی‌گذاشتند. نهایتا از جای بالاتر دستور ورود پیدا شد. این آقایان مسوول گفتند:«همین جور که بچه‌های مردم رو بردید تو جنگ کشتید فکر می‌کنید اینجا هم جنگه، پاسدار ها به همه جا کار دارید؟ چرا دخالت می‌کنید؟»

«به ما اینجوری می‌گن دیگه. می‌گیم ما کجا دخالت کردیم؟ مگه ما رو پاسدار انقلاب معرفی نکرده قانون اساسی؟ مگه قانون اساسی به من نگفت:«ای پاسدار این انقلاب و دستاورداش هر جا تهدید شد هر گلوله‌ای که به سمت اون بیاد باید از سینه تو بگذره؟ من فدایی آن انقلابم و دستاورداشم نباید اونو حفظ کنم؟ شما تو فتنه، اصل رای که اصل دستاورد‌های انقلاب و اصلی‌ترین دستاورد انقلابه آمدید گفتید: “۱۳ تا مرغوب و ۲۴ تا مرغوب” گفتید:”اینا داهاتین، اینا از جبهه مبهه‌ای‌ها هستند”. گفتید :”این دختره رقاصه که روز قدس کنار دوست پسرش داره ساندویچ می‌خوره و با کفش اقتدا می‌کنه این رایش مرغوبه و رای شما نامرغوب” وقتی شما اینطور حرف می‌زنید ما نباید دندان شما رو بشکنیم؟ شما اصل دستاورد انقلاب را زیر سئوال نبردید؟»

آبنوش در فراز نهایی سخنانش خبرهای خوشی را به شرح زیر بشارت می‌دهد: «من به شما بگم تا چند وقت دیگه شما خبرهای خوشی می‌شنوید اینا رو دیگه اجازه بدید نگم چه کارهایی شده … ما ۸ ماه دیگه یه خبر خوشی به شما خواهیم داد که دنیا را تکان خواهد داد… بچه‌های شما طرح‌هایی دارند که با اون گاز فلر که هدر می‌ره نیروگاه بسازند. با اون برق، آب دریا رو شیرین کنن و بعد ازاون هفت استان لم یزرع چه ترسالی بشه چه خشکسالی بشه برای تمام عمر ایرانی‌ها تا ظهور امام زمان، قابل کشت خواهد شد.»

حرف‌های آبنوش اگر چه از اغراق و بزرگ بینی مفرطی در خصوص جایگاه سپاه و خامنه‌ای در منطقه رنج می‌برد و همچنین تصویر پردازی کاذب و خلاف واقعی از اعتراضات انتخاباتی ۱۳۸۸ ارائه می‌دهد، اما روشن کننده واقعیت‌هایی است که افراطی‌گری در داخل و خارج از کشور را تقویت می‌کند. غلط نیست اگر بگوییم همین طرز فکر که خود را قیم مردم ایران و کشورهای اسلامی می‌داند و در پی یوتوپیای بازسازی حکومت واحد دردنیای اسلام و جهانی سازی بنیاد گرایی اسلامی- شیعی است یکی از عوامل اصلی ناآرامی و درگیری‌های فرقه‌ای و نبود صلح پایدار در منطقه خاورمیانه است.

اشارات آبنوش به فعالیت‌های ساختار یافته و پیچیده سپاه قدس با میدان‌داری قاسم سلیمانی بر می‌گردد که در طول دو دهه گذشته توانسته است شاخه‌ها و جریان‌هایی را در کشورهای اسلامی راه بیندازد.

هدف از این گسترش سازمانی و همسو سازی نظامی- ایدئولوژیک- سیاسی برایند فعالیت گروه‌های هم‌فکر در کشورهای همسایه ترویج الگوی گفتمانی جمهوری اسلامی و فربه سازی موقعیت رهبری خامنه‌ای در جهان اسلام است. سپاه قدس به اندازه داعش و القاعده و سلفی‌های تندرو رفتار غیر مسوولانه و شدت عمل در نقض موازین انسانی و خشونت ناموجه ندارد. اما مجموعه سازمان یافته و تواناتری است که به صورت پیچیده و دراز مدت بنیاد گرایی اسلامی- شیعه را گسترش می‌دهد که در ابعادی گسترده‌تر و ماناتر حقوق بنیادی انسان‌ها را نقض کرده و صلح پایدار را به خطر می‌اندازد.

فرماندهی سپاه پاسداران که به نیابت از رهبری به مدیریت و هدایت شاخه‌ها و نیروهای همسو در کشورهای اسلامی می‌پردازد در ظاهر تهاجم نظامی به کشورهای دیگر نمی‌کند اما عملا در سیاست داخلی کشورهای دیگر دخالت کرده و گروه‌های فشار و ذی نفوذی را تقویت می‌نماید که در نهایت خود را به منافع بنیاد گرایی اسلامی- شیعی متکی به نهاد ولایت فقیه در ایران متعهد می‌دانند. پیامد‌های این نیرو در دراز مدت از داعش و دیگر گروه‌های بنیاد گرای سنتی بیشتر است. اگر چه این نیروها در کوتاه مدت خطرناک‌تر هستند. اما در درازمدت بعید است بقا داشته باشند و یا حداقل نمی‌توانند در مناطقی از کشور های اسلامی حکمرانی کنند و مجبور به فعالیت‌های مخفیانه و تروریستی می‌شوند.

توجه به این موضوع به عنوان یکی از پایه‌های تنش و درگیری‌های فرقه‌ای در خاورمیانه و چگونگی مهار آن به عنوان یکی از شروط تحقق صلح پایدار و آرامش ضرورت دارد. البته تغییر بنیادی رفتار سپاه قدس می‌تواند مشکل را حل نماید و لزوما نیازی به حذف آن نیست اگر چه این رویکرد با توجه به ذهنیت حاکم در سپاه از بدو تاسیس تا کنون در مقابله با آمریکا و دور کردن آن از خاور میانه بسیار دشوار است.
ــــــــــ

منبع: هفته نامه تابان قزوین، ویژه نامه نوروزی ۹۴، ص ۱۱

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.