دردسر داخلی هلال شیعی

هلال شیعی در دهه گذشته از مباحث مهم در خاورمیانه بوده است. صرفنظر از اغراق و بزرگنمایی که در این خصوص از سوی دولت های سنی صورت می گیرد و منازعات سیاسی که پیرامون آن وجود دارد، تلاش جمهوری اسلامی برای تقویت حرکت بنیاد گرایی شیعه در منطقه واقعیتی انکارناپذیر است. این راهبرد نقشی مهم در شکل دهی روایتی از شیعه گرایی دارد که به دنبال قبضه قدرت سیاسی برای حاکم کردن گفتمان سنتی شیعه در منسابات کنونی جهان است. شیعیان تا پیش از این به دلیل اقلیت بودن بیشتر در پی ایجاد فضایی امن برای اعمال مذهبی و زیست خود بودند. اما تحولات منطقه ای و تجربه جمهوری اسلامی باعث شده است تا کسب قدرت سیاسی و تشکیل حکومت دینی در زمان غیبت طرفداران پرشور و مصممی در شیعیان منطقه پیدا نماید.

13930609000202_PhotoL

اکنون در یمن، عراق، بحرین و لبنان صدا هایی در بین شیعیان رسا تر شده است که بنیاد گرایی شیعی و رویکرد شیعه گرایی در موازنه قوای منطقه ای را دنبال می کنند. این حرکت که ریشه های محلی داشته و متکی به مناقشه های تاریخی است در تعارض با خط مشی مراجع و رهبران سنتی شیعه است که با توجه به اقتضاء اقلیت بودن، رویه محتاط و کسب حقوق برابر را توصیه می کردند.

اگر چه خاور میانه وارد فصل جدیدی شده و سیمای آتی این منطقه هنوز در پرده ابهام است، اما بالقوه شکل گیری محور شیعه از دریای مدیترانه تا رود سند محتمل است. در عین حال چالش های بسیار تحقق پایدار این سناریو را با تردید مواجه می کند. گرچه تقریبا می توان گفت شیعیان در جهان اسلام قدرت کم سابقه ای پیدا کرده اند.

در نگاه اول قدرت گرفتن شیعیان در یمن، عراق، لبنان و بحرین فرصتی برای ایران فرصت محسوب می شود. اما ژرف کاوی مسئله روشن می سازد این منافع به جای آنکه در خدمت کشور و ملت ایران مستقل از حکومت ها باشد، جمهوری اسلامی و نهاد ولایت فقیه را تقویت می نماید. قدرت گرفتن شیعیان و بهبود وضعیت آنان بالقوه ثمرات انکار ناپذیری برای گسترش حوزه نفوذ ایران در منطقه دارد اما تحقق ان بستگی به چگونگی این روند دارد. به عبارت دیگر نفس آن پیامد مثبت ندارد و می تواند در شرایطی به نتایج منفی منجر شود. اگر موقعیت شیعیان در چارچوب دستیابی به حقوق برابر و کنار گذاشتن ملاحظات فرقه ای در جهان اسلام باشد و در قالب پذیرش سرمشق مدرنیته و مناسبات سکولار در عرصه حکمرانی و نفی تبعیض دنبال شود، تاثیر مثبتی برای منطقه و به طور خاص ایران خواهد داشت. اما در قالب کنونی منجر به تقویت بنیاد گرایی شیعی و در نتیجه گسترش درگیری های فرقه ای می شود.

یکی از مهمترین قربانیان قدرت گرفتن بنیاد گرایی شیعی در منطقه، جنبش دمکراسی خواهی در ایران و منطقه است. همچنین کلیت مردم ایران نیز آسیب می بیند. نیرو های بنیاد گرای شیعه در کشور های اسلامی به دلایلی که ذکر آنها خارج از حوصله این مطلب است، ناگزیر از تکیه به جمهوری اسلامی و دستگاه ولایت فقیه هستند. این عامل باعث می شود تا به شکل ساختاری برای بقای خود به تقویت اقتدار گرایان حاکم در ایران وبخصوص تندرو ها در سپاه بپردازند. تضعیف نهاد ولایت فقیه و ابزار های تحکیم آن از جمله سپاه قدس موقعیت آنها را نیز متزلزل می سازد. ازاینرو آنها می کوشند به نوبه خود در تحکیم و رفع تهدیدات از جمهوری اسلامی ایران،رهبری بلامنازع خامنه ای و تداوم حاکمیت بخش مسلط قدرت بکوشند. این رویکرد صرفا ناشی از وابستگی نیست بلکه ضرورت اتحاد استراتژیک و الزامات بقا آنها را به این سمت سوق می دهد.

این واقعیت باعث می شود گذار به دمکراسی در ایران فقط با موانع داخلی رودرو نباشد بلکه در تعارض با نیروی منطقه ای نیز قرار بگیرد که خواهان تداوم حاکمیت جریان شیعه گرایی بنیادگرا در ایران است و استقرار دمکراسی در ایران را تهدیدی راهبردی برای خود بشمار می آورد. در این چارچوب بازخوانی حوادث سال ۸۸ و ادعای حضور برخی از نیرو های حزب الله لبنان در سرکوب جنبش اعتراضی روشنگر است. همچنین فعالیت های حزب الله لبنان در سوریه می تواند الگویی برای فعالیت در شرایط مشابه باشد. در شرایطی که جنبش دمکراسی خواهی در ایران در موقعیت تحرک مجدد قرار بگیرد و یا نیرو هایی که معتقد به تنش زدایی و باز کردن فضای سیاسی در حکومت هستند در موازنه قوا وضعیت بهتری پیدا کنند، این احتمال قوت می یابد که نیرو هایی از گروه های شیعه در منطقه بر علیه آنها وارد عمل شوند. در واقع حوزه منازعه در عرصه سیاسی ایران دیگر جنبه داخلی صرف نداشته و بازیگرانی منطقه ای نیز ممکن است وارد آن شوند.

بنابراین رشد بنیاد گرایی شیعی در منطقه فقط چالشی خارجی برای مردم و کشور ایران نیست بلکه بعد داخلی نیز دارد. شبکه ای که سپاه قدس در منطقه درست کرده است تنها ابزاری برای گسترش نفوذ منطقه ای نیست بلکه پشتوانه ای برای تحکیم موقعیت داخلی حکومت نیز است.

توجه به این موضوع برای فعالان دمکراسی خواه ایران اهمیتی کلیدی دارد تا موضوع را فقط از زاویه سیاست خارجی و تعارض با منافع ملی ایران در نظر نگیرند بلکه مخاطرات آن در تقویت توان اقتدار گرایان حاکم را نیز مورد توجه قرار دهند.

البته سمت گیری نسبت به این موضوع ازپیچیدگی و ظرافت های خاصی برخوردار است که رفتار حساب شده ای را طلب می نماید. پرهیز از رویکرد های ضد شیعه و تعامل سازنده با نیرو های شیعی در حل مشکل بایستگی دارد. خنثی سازی تهدید یادشده نیازمند توجه نیرو های دمکراسی خواه در ایران به پیوند با نیرو های میانه رو در شیعیان است. این همانی بین جمهوری اسلامی و توجه به مطالبات شیعیان در منطقه بیراهه ای است که باعث می شود این تصور در شیعیان دنیا تقویت شود که حفظ جمهوری اسلامی و دستگاه ولایت فقیه برای آنها مطلوبیت و منافع راهبردی دارد. از اینرو ضرورت دارد فعالان دمکراسی خواه ایرانی این پیام را صادر کنند که به مطالبات مشروع شیعیان در دنیا توجه دارند منتها بستر تحقق مطالبات را در شیعه گرایی و دامن زدن به منازعات فرقه ای دنبال نمی کنند بلکه خواهان حاکمیت آزادی و عدالت و رفع تبعیض و رهایی منطقه از بلا و مصیبت بنیاد گرایی اسلامی در دو وجه سنی و شیعه و همچنین حکومت های اقتدار گرا هستند.

بدینترتیب قدرت گرفتن شیعیان بخودی خود امر مثبتی برای ایران و ایرانی نیست. قدرت گرفتن گرایش های بنیاد گرا بر عکس مضرات و تبعات منفی دارد. پیوند خوردن و شکل دادن ائتلافی از نیرو های میانه رو ودمکراسی خواه در منطقه ظرفیت های درخوری برای مهار تهدیدات داخلی و خارجی رشد جریان بنیاد گرای شیعه دارد. البته شرایط کنونی فاصله زیادی برای تحقق چنین رهیافتی دارد اما آمادگی ذهنی و توجه به این ضرورت گام نخستی است که شایسته است برداشته شود. در این راستا ایجاد حساسیت در افکار عمومی و آگاهی بخشی تاثیرات مفیدی در مهار و پیشگیری پیرامون این تهدید خارجی دارد.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در مقالات ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.