ترفند کاندیداتوری بشار اسد

سرنوشت بشار اسد در دولت انتقالی و آینده سوریه یکی از مهمترین محور های اختلاف نظر بر سر حل بحران سوریه بین دو قطب درگیر است. جمهوری اسلامی ایران و دولت روسیه اصرار دارند بشار اسد امکان کانیداتوری داشته ومردم سوریه در انتخابات رئیس جمهور آینده را از بین همه گزینه ها تعیین نمایند.بدینترتیب اکثریت مردم سوریه فرجام کار بشار اسد را مشخص نمایند. اما دولت های آمریکا، عربستان سعودی، ترکیه، قطر و تروئیکای اروپایی بر خروج بشار اسد از قدرت به عنوان شرط لازم صلح و آرامش در سوریه تاکید دارند. پیشنهاد حکومت های ایران و روسیه که مورد حمایت دولت سوریه نیز است، ظاهر موجه داشته و در تطبیق با دمکراسی به نظر می رسد. اما ژرف کاوری و بررسی عمقی نشان می دهد اجازه دادن به شرکت بشار اسد در رقابت های انتخاباتی مغایر با اصول دمکراسی و موازین فعالیت سیاسی شرافتمندانه و عدالت است. همچنین در عمل نیز دموکراسی را تهدید می نماید.

pic-7578-1436882891

کسی که بیشترین نقش را در قتل عام و ریخته شدن خون ده هزار انسان بیگناه سوری دارد و پافشاری نفرت برانگیزش در حفظ قدرت به هر قیمت باعث راه افتادن و تداوم جنگ داخلی قریب به پنج سال و کشته شدن بیش از ۳۲۰ هزار نفر شده است، صلاحیت حضور در حکمرانی را به صورت مطلق از دست داده است. دمکراسی در سیر تحول مفهومی و شکلی خود از روایت ژاکوبنی عبور کرده است که صرف تمایل اکثریت را بازتاب می داد. اکنون دمکراسی منشور اخلاقی و نظام محتوایی دارد و تنها بر جنبه های شکلی استوار نیست. اعلامیه جهانی حقوق بشر منشور اخلاقی و نظامنامه ارزشی دمکراسی است. از این رو رعایت الزامات دمکراسی و پیش شرط های آن اجازه نمی دهد یک قصاب و جلاد در انتخابات شرکت کند. به عبارت دیگر یکی از قیود تخلف ناپذیر کاندیداتوری حسن سابقه افراد به لحاظ رعایت اصول انسانی و موازین اخلاقی مورد قبول همگانی است. همانطور که در عراق بعد از حکومت بعث و یا آلمان بعد از هیتلر کسی قبول نکرد آنها و یا نزدیکان شان در انتخابات و فرایند های سیاسی شرکت کنند، بشار اسد نیز نباید امکان نقش آفرینی در حکومت پیدا کند.

در دمکراسی ها دشمنان دمکراسی حق رقابت ندارند و کسانی می توانند در معرض انتخاب مردم قرار بگیرند که اصل حاکمیت ملی و تعیین سرنوشت کشور بر اساس نظر اکثریت با رعایت حقوق اقلیت و جابجایی زمانمند قدرت را باور داشته باشند. از منظر عدالت نیز مشارکت بشار اسد در انتخابات ریاست جمهوری آینده و دولت انتقالی بی معنا است و توجیهی ندارد. او و نیرو های حامی اش در بخش تندروی حزب بعث بخش مهمی از مشکلات و پایه های جنگ داخلی سوریه هستند. تداوم حضور آنها در قدرت بی عدالتی محض است و به معنای نافرجامی دادخواهی ده ها هزار خانواده داغدار سوری و میلیون های آواره ای است که زندگی و کاشانه شان را از دست داده اند.

اما از منظر کارکردی و عملی نیز تداوم حضور بشار اسد در قدرت مشکلات جدی برای حکمرانی ، ثبات و مردم سالاری در سوریه ایجاد می کند. حکومت های روسیه و ایران با درک این موضوع بر تداوم حکمرانی وی اصرار دارند. البته تاکید جمهوری اسلامی ایران بیشتر است و آلترناتیوی برای بشار اسد در شرایط کنونی نمی بیند که امتیازات و موقعیت کنونی را به حکومت ایران بدهد. در میان حزب بعث سوریه صدا هایی وجود دارند که با نفوذ جمهوری اسلامی در این سطح در سوریه و شبکه سازی در داخل این کشور مخالف هستند و طبیعتا در صورت تصاحب جانشینی اسد به سمت محدود کردن نقش ایران و همچنین کاهش روابط با حزب الله لبنان حرکت می کنند. رویه غالب بر همه طیف های محافظه کار و رادیکال مخالف نیز ایستادگی در برابر مداخله جمهوری اسلامی و تبدیل این کشور به اهرم فشار است.

اما دولت روسیه چنین نگرانی ندارد و حضورش در سوریه و تلاش برای بازسازی نفوذ روسیه تزاری در عصر پسا شوروی در خاور میانه را به حفظ حکمرانی بشار اسد گره نزده است. البته روس ها تا جایی که بتوانند می کوشند اسد در ریاست جمهوری حداقل برای یک دوره باقی بماند. اما این مساله خط قرمز آنها نیست و در صورتی که امکان توافق با آمریکا و متحدان منطقه ای اش در خصوص دولت انتقالی در سوریه فراهم شود، حاضر هستند در این خصوص انعطاف به خرج بدهند. اظهارات اولاند بعد از دیدار با پوتین در روسیه در این خصوص روشنگر است که گفت از خلال مذاکرات به این نتیجه رسیده است که بشار اسد جایگاهی در آینده سوریه ندارد. البته سرگئی لاووروف وزیر خارجه روسیه تاکید کرده است مشروط کردن مبارزه با تروریسم با سرنوشت بشار اسد غیر قابل قبول است. اما تحلیل محتوایی مواضع دولتمردان ارشد روسیه نشان می دهد آنها سرسختی زیادی برای حفظ بشار اسد در قدرت انجام نمی دهند و موضع گیری های حمایتی شان را می توان در چارچوب چانه زنی ارزیابی کرد.

اما کاندیداتوری بشار اسد باعث می شود تا مردمی که در مناطق تحت کنترل دولت و ارتش سوریه زندگی می کنند، به دلیل ترس از مجازات های احتمالی به وی رای بدهند. برخی نیز ممکن است از شرکت در انتخابات به دلیل ناامیدی از تغییر وضعیت سیاسی انصراف بدهند. برخورد های بی رحمانه ارتش سوریه فاکتور مهمی در رفتار رای دهندگان است. همچنین در حضور بشار اسد احتمال پذیرش رقیب و یا رقبای قوی در رقابت های انتخاباتی ضعیف می شود. اما مشکل بزرگ تر عدم رضایت مخالفان در پیوستن به روند های سیاسی و بویژه اقناع پیکار جویان به توقف مبارزه مسلحانه و زمین گذاشتن سلاح ها است. از این رو اصرار بر حفظ بشار اسد و کاندیداتوری وی در انتخابات ریاست جمهوری آینده مانعی جدی برای بازگشت ثبات به سوریه است.
در مجموع محفوظ باقی ماندن امکان کاندیداتوری بشار اسد در انتخابات ریاست جمهوری آینده و شرکت وی در دولت انتقالی هم با موازین دمکراسی و حکمرانی صالح تعارض دارد و هم به لحاظ عملی چالشی جدی برای استقرار دمکراسی، برقراری صلح و بازگشت ثبات به سوریه است.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در مقالات ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.