مخاطبان نامه کروبی کیستند؟

نامه سرگشاده مهدی کروبی خطاب به حسن روحانی رویداد سیاسی مهمی است که پیامد‌های غیرقابل انکاری دارد. رئیس مجالس سوم و ششم بعد از تحمل ۵ سال حبس خانگی و محدودیت‌های متعدد با شجاعت پاسخ حملات رهبری را داده و خواهان برگزاری دادگاه علنی مطابق اصل ۱۶۸ قانون اساسی در خصوص جرایم سیاسی شده است. اهمیت نامه کروبی هم در محتوی و هم در زمان صدور آن است. این نامه نشان می‌دهد مهدی کروبی بر روی مواضع خود پیرامون تقلب در انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ محکم ایستاده است.

C56DA100-7A61-4703-BAC7-59DAF70FC753_w640_r1_s_cx0_cy6_cw0

مخاطب اصلی نامه کروبی رئیس جمهور نیست بلکه وی غیر مستقیم خامنه‌ای و بدنه جنبش سبز را خطاب قرار داده است. او صریح‌تر از گذشته رهبری را به مشی استبدادی و خودرایی متهم کرده و تلویحا می‌گوید جاه‌طلبی و عطش ریاست چنان هسته اصلی قدرت را فراگرفته که «حد و مرزی برای هواهای نفسانی خود قائل نیستند و ثروت و فرزندان این ملت را قربانی مطامع بلند پروازی‌های خود در منطقه قرار داده‌اند.»

کروبی اتهام نانجیب به رهبران نمادین جنبش سبز را به رهبری و مدافعان سلامت انتخابات ۸۸ برگردانده و آمادگی خود را برای دفاع در دادگاه علنی اعلام کرد تا به زعم وی خروجی دادگاه مشخص سازد برگشته از انقلاب و نانجیب، و ادامه‌دهنده راه انقلاب و نجیب، کدامیک از طرفین دعوا و نزاع انتخابات ۸۸ قرار دارند.

نامه کروبی تلنگری به بدنه جنبش سبز نیز هست تا مسئولیت سیاسی و مدنی خود را به خاطر بیاورند و از فضای جدید سیاسی بعد از انتخابات مجلس برای تحرک بخشی مجدد به جنبش سبز، برنامه‌ریزی و سازماندهی برای اقدامات مناسب جهت شکست حصر استفاده کنند. موضعگیری مکتوب وی در عین حال جنبه روحیه‌بخش به جنبش سبز و ایجاد انگیزه برای حامیان آن نیز دارد.

نامه کروبی در چند محور اهمیت خاصی دارد. نخست همانگونه که انتظار می‌رفت وی خواسته‌هایش را فرا‌تر از رفع حصر و یا آزادی برد. برای او مطالبه رفع حصر موضوعیت ندارد بلکه به دنبال اثبات حقانیت مواضعش در سال ۸۸ و از آن فرا‌تر پایان دادن به انحراف از مسیر آرمان‌های انقلاب، استیفای حقوق مردم و مبارزه با ظلم و خودکامگی است. او با آگاهی از اینکه صدور این نامه چه مخاطراتی دارد و می‌تواند مسیر رفع حصر را مسدود نماید، به آنچه وظیفه شرعی و ملی خود می‌داند، عمل کرده و به استقبال مخاطرات جدید رفته است. این رویکرد وی تفاوت‌های مفهومی و روشی جنبش سبز با حرکت اعتدالی‌ها را نشان می‌دهد.

کروبی به ایستادگی و مقاومت مدنی در برابر اعمال مستبدانه رهبری و نیرو‌های همسو معتقد است و سطح مشکلات را به دولت احمدی‌نژاد تقلیل نمی‌دهد. همچنین هشدار می‌دهد مصلحت‌اندیشی در برابر ظلم و ستم اصحاب قدرت ومماشات با آنها فرجام تیره‌ای در بر دارد. در حالی که مشی روحانی و اعتدالی‌ها بر همکاری با رهبری و اجتناب از رویارویی مستقیم با وی و نهاد‌های اصلی قدرت استوار است. حتی رویکرد جدید اصلاح‌طلب‌ها و تلاش آنها بر اعتمادسازی با رهبری و کم رنگ کردن اختلافات نیز شکاف معنا داری با موضع گیری مکتوب اخیر کروبی دارد. تاکید پر رنگ کروبی بر اینکه نباید در مقابل ظلم سکوت کرد و هشدار وی به نخبگان که تعلل و کوتاهی آنها هزینه‌های سنگینی برای کشور ومردم خواهد داشت، تفاوت‌های بارزی با مواضع محافظه‌کارانه سید محمد خاتمی دارد.

کروبی به نحوی صریح نمایان ساخت که رای دادنش جنبه تاکتیکی داشته و با برخوردی واقع‌بینانه برای تقویت جمهوریت نظام خواهان آوردن صندوق رای شده است. اما وی با حفظ مواضع راهبردی‌اش، نگاه انتخابات‌محور نداشته و حل مشکلات کشور را نیازمند اصلاحات ساختاری می‌داند.

اگرچه این موضعگیری در وهله نخست شکست سیاست حصر، محدودیت و اذیت و آزار نیرو‌های امنیتی و بخش مسلط قدرت را نشان می‌دهد که نتوانستند رهبران نمادین جنبش سبز را به لحاظ روحی و روانی فرسوده سازند. اما ماجرا به همینجا ختم نمی‌شود. نامه کروبی به درجاتی کمتر برای روحانی و اصلاح‌طلبان نیز بحران‌ساز است. آنها و نیرو‌های وابسته به نهاد ولایت فقیه در عبور از اعتراضات انتخاباتی ۸۸ و بسته شدن آن پرونده مواضع مشابهی دارند. اصلاح‌طلبان و اعتدالی‌ها حداکثر خواهان آزادی موسوی، کروبی و رهنورد در چارچوب تفاهم با رهبری و قوه قضاییه هستند. اما مهدی کروبی خواهان تحقق مطالبات جنبش سبز و اثبات حقانیت آن و در نتیجه تغییرات سیاسی متناسب جهت جبران مظالم هست. خروجی اصلی و کوتاه مدت نامه کروبی زنده بودن پرونده جنبش سبز است.

دیگر محور اختلاف تعریف از سطح منازعه با قدرت است. اعتدالی‌ها، حلقه یاران رفسنجانی و اصلاح‌طلب‌ها می‌کوشند تا سطح مشکلات را در حد احمدی‌نژاد و جبهه پایداری تقلیل دهند. کروبی ضمن حمله تند به احمدی‌نژاد و اشاره به عملکرد مخرب رئیس دولت‌های نهم و دهم اما رفتار خودکامه رهبری به عنوان حامی و پشتیبان او را منشا اصلی مشکلات می‌داند. در بین کارگزاران سطح بالای جمهوری اسلامی بعد از درگذشت آیت الله خمینی، کروبی از معدود افرادی است که صریح و بدون مجامله‌های متعارف نه تنها به نقد عملکرد رهبری و حاکمیت پرداخته بلکه سیاست‌های آنها در کشور‌های اسلامی را از منظر قربانی کردن مردم در پای جاه‌طلبی‌های فردی نکوهش کرده است.

اینک رویارویی کروبی و خامنه‌ای وارد فصل جدیدی شده است. روحانی همانگونه که اختیار و اراده لازم برای حل مشکل رفع حصر را ندارد، بعید به نظر می‌رسد قدمی برای تشکیل دادگاه علنی بردارد. البته اختیار تشکیل دادگاه علنی در دست قوه قضاییه است. رهبری پیش از این روشن ساخته بود که در صورت برگزاری دادگاه حکم اعدام برای رهبران نمادین جنبش سبز صادر می‌شود و حصر را ارفاق و امتیازی برای آنان برشمرده بود. این ادعا پوششی برای اختفای محدودیت‌های نظام و در عین حال به مصلحت نبودن قضایی کردن پرونده موسوی کروبی بود. حال نیز نگرانی از گسترده شدن تبعات موضعگیری یادشده، نظام و بخش‌های امنیتی و نظامی نزدیک به خامنه‌ای را به سمت سیاست سکوت و سختگیری بیشتر بر کروبی سوق می‌دهد. فشار اجتماعی نیز فعلا بر روی آنها وجود ندارد بعید به نظر می‌رسد آنها در کوتاه‌مدت اقدام خاصی انجام دهند بلکه خواهند کوشید با تشدید فشار حصر و حرکت‌های تخریبی از سوی رسانه‌های اصول گرایان افراطی، کروبی را به سکوت وادارند.

منتها در این میان تداوم انفعال روحانی بدون هزینه سیاسی برای دولت اعتدال به‌خصوص در انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۶ نخواهد بود. اگرچه در فضای راکد سیاسی کنونی انتظار واکنش موثر از سوی جامعه در کوتاه مدت با واقعیت فاصله دارد و احتمال تحقق آن پایین است، اما نامه کروبی ظرفیت قابل اعتنایی در تسهیل و تسریع سامان‌دهی به فعالیت‌های جامعه‌محور و ایستادگی در برابر استبداد و نفی دیدگاه‌های بینابینی در میان مدت دارد. کروبی در ۵ سالگی حصر خانگی‌اش نشان داد که بیش از گذشته برای رهبری اصلاحات ساختاری آمادگی دارد. در شرایط موازنه قوای شکننده کنونی و دیرپایی شکاف دولت-ملت اراده وی برای جلو بردن تغییراتی فرا‌تر از تغییر ترکیب مجلس وقوه مجریه تهدید ملموسی برای اقتدارگرایان و تحول‌خواهی محافظه‌کار است.

غلط نیست اگر گفته شود پیامد نامه وی به نوعی زمینه‌سازی برای استیضاح خامنه‌ای نیز است. مفاد نامه کروبی رهبری را به جاه‌طلبی و عدول از انصاف، تدین، تدبیر، عدالت و نقض قانون اساسی به صورت غیر مستقیم متهم کرده است. اتهامات یاد شده با شرایط لازم برای ولی فقیه در تعارض است. نامه شهامت آمیز وی در خورد تقدیر است.

در عین حال برخی از مفاد آن نیز در خور نقد است. بر خلاف نظر وی که می‌تواند محصول مصلحت‌اندیشی باشد، مشکلات کشور و انحراف از آرمان‌های انقلاب از سال ۸۴ شروع نشد. فجایعی به مراتب بزرگ‌تر از اتفاقاتی که در سالیان ۸۴ و ۸۸ رخ داد، پیشتر و به‌خصوص در دهه شصت به‌وقوع پیوسته بودند. در واقع مشکلات کشور از‌‌ همان روزى که بناى نهاد ولایت فقیه پایه گذاشته شد، شروع شد. اگر از سوی نخبگان از‌‌ همان ابتدا در برابر ظلم و ستم‌ها سکوت و عافیت‌طلبی نشده بود، امروز ایران وایرانی در وضعیت نابسامان و قهقرایی کنونی نبود. کروبی با عاریه گرفتن دشمن و نفوذی از ادبیات خامنه‌ای این اتهام را متوجه مدافعان ماجراجویی هسته‌ای و بی‌اعتنایی به تبعات مخرب تحریم‌ها کرده است. در حالی که بر اساس مشاهدات موجود چنین ادعایی اتهام‌زنی بلا استناد است. این دیدگاه‌ها از ابتدای انقلاب در بخشی از نیرو‌های نظام طرفداران جدی داشته و دارد. نظرات ولی فقیه درگذشته و فعلی نظام مبتنی بر جلو بردن بنیادگرایی اسلامی شیعه‌محور و استقبال از هزینه‌های آن از جمله انزوای بین‌المللی و آسیب‌های گسترده به ساختار اقتصادی کشور، نظام را به سمت تقابل و ستیزه‌جویی با نظم مستقر جهانی سوق داده است. توجه به این مسائل که ابعاد فرعی نامه کروبی را تشکیل می‌دهد، مهم است اما نباید جهت گیری اصلی آنکه بر فضیلت و فایده‌مندی ایستادگی در برابر ساختار و رفتار استبدادی استوار است، را تحت الشعاع قرار دهد.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.