خروج یک جانبه دولت آمریکا از برجام، شرایط جدیدی را در داخل نظام و عرصه سیاسی ایران ایجاد کرده است. تصمیم نظام هنوز به شکل کامل مشخص نیست. اگرچه بوضوح روشن است که تمایل به حفظ برجام با گروه ۱+۴ وجود دارد و نظام در صورت تامین خواسته هایش که چندان جنبه حداکثری ندارد، به پیکر نیمه جان توافق اتمی رضایت خواهد داد. اما عامل اصلی که وضعیت آینده را مبهم ساخته ، تصمیم نهایی و توانایی اتحادیه اروپا در تامین انتظارات حکومت است. اروپا در بهترین حالت نمی تواند تمامی امتیازات برجام با حضور امریکا را به سبد ایران واریز کند، اما توانایی در حفظ سهم ایران در فروش نفت، برقراری مسیر معاملات بانکی و مالی، فعالیت بیمه ای و حمل ونقل دریایی و هوایی در حد نزدیک به دوران برجام می تواند با کف خواسته های جمهوری اسلامی تطبیق کند. اما تصمیم اغلب شرکت ها و موسسات تجاری ، اقتصادی و صنعتی بزرگ اروپایی در خروج از بازار ایران در این خصوص چشم انداز ناامید کننده ای را ترسیم کرده است. متغیر مهم دیگر ارتباطی است که بین حساسیت های اروپا در خصوص فعالیت های موشکی و سیاست های منطقه ای جمهوری اسلامی با حفظ برجام نیمه جان قرار است برقرار می شود.
عامل دوم دقیقا جایی است که پای سپاه پاسداران وسط کشیده می شود. مجری و بازیگر اصلی سیاست های منطقه ای جمهوری اسلامی در چارچوب بسط بنیادگرایی اسلامی شیعه محور، سپاه پاسداران است که برنامه موشکی و راهبرد دفاعی ایران را نیز اداره و هدایت می کنند.
سپاه در برابر هرگونه محدودیت و نرمش در این حوزه ها همسو با آقای خامنه ای مقاومت کرده است. دولت روحانی نیز البته تا کنون همسو با بخش مسلط قدرت، هر گونه مذاکره و توافق در سیاست های دفاعی و نظامی را رد کرده است. همچنین تفاوت ملموسی بین دیدگاه دولت اعتدال در سیاست منطقه ای با اصول گرایان و نیرو های سیاسی موسوم به “ولایت مدار” نیز مشاهده نشده است. اگرچه سخنان جواد ظریف وزیر خارجه در نشست اندیشکده شورای سیاست خارجی در نیویورک مبتنی بر ضرورت تغییر متقابل سیاست های ایران و عربستان سعودی، این ظرفیت را دارد که دروازه ای برای شکل گیری اختلاف نظری معنادار باشد.
اما آیا مقاومت سپاه تغییر ناپذیر است؟ پاسخ به این سئوال ساده نیست. در شرایط عادی نظام حاضر به نرمش و پذیرش محدودیت در سیاست های دفاعی خود نمی شود. همچنین از توسعه طلبی منطقه ای که آن را ضامن بقا، توسعه گفتمانی و سیاسی، خنثی سازی تهدیدات غرب و گسترش عمق راهبردی بشمار می آورد، دست نخواهد کشید. ازاینرو مرتب مذاکره کنندگان ایرانی و در راس آنها ظریف تصریح می کنند که در مذاکره با اروپا بر سر موضوعات موشکی و منطقه ای گفتگو نمی کنند.
اما در عین حال بحث بر سر یمن که از چندی پیش آغاز شده است، تردید در صحت این ادعا ایجاد می کند. مقامات اروپایی بارها تاکید کرده اند که در زمینه مسائل فوق نگرانی های مشترکی با امریکا دارند و همچنین تدوین مکمل برجام که محدودیت های هسته ای بعد از سال ۲۰۲۵ میلادی را شامل شود، نیز مد نظر آنها است.
ازاینرو احتمال حفظ برجام منهای آمریکا از سوی اروپا بدون تغییر در سیاست های موشکی و منطقه ای ایران یا امکان پذیر نیست و یا ظرفیت موثر و مطابق انتظارات حکومت را نخواهد داشت.
موقعیت شکننده جمهوری اسلامی در داخل و بالاگرفتن نارضایتی در اقشار مختلف نیز اجازه ماجراجویی و تحمل ریسک تشدید تنش های خارجی را سلب کرده است.
در این وضعیت بار اصلی فشار بر روی فرماندهان سپاه قرار دارد. بر خلاف مواضع ظاهری آنها که بیشتر جنبه تبلیغاتی و نمایشی دارد، آسیب پذیری آنها نسبت به فروپاشی برجام چندان کمتر از حسن روحانی و دولت اعتدال نیست. بخصوص که برجام بگونه ای تصویب شده بود که ارتباط مستقیم و مشخصی با سیاست های منطقه ای و نظامی نداشت.
سیاست دوگانه رهبری در پذیرش برجام که در سیاست ” نرمش قهرمانانه” بسته بندی شد، کلید فهم این وضعیت سپاه است که نگرانی از تشدید پیامد های تحریم های کمر شکن آمریکا که اروپا را با خود همراه ساخته و چین و روسیه نیز موضع منفعلانه ای داشتند، باعث شد تا آنها به ناگزیر و از سر اجبار تن به مصالحه مقطعی بدهند. منتهی خط قرمر آنها حفظ موقعیت منطقه ای و قابلیت های نظامی بود.
اما با سیاست تهاجمی دولت جدید آمریکا ، سپاه در مخمصه قرار گرفته است. نادیده گرفتن فشار های جدید و تداوم سیاست های موجود نیازمند پیدا کردن راه موثری برای دور زدن تحریم ها و ایجاد بازدارندگی در برابر وخیم تر شدن بحران های چندگانه داخلی جمهوری اسلامی است. در غیر این صورت تعمیم ” نرمش قهرمانانه” به حوزه موشکی و منطقه ای چه بسا اجتناب ناپذیر شود. منطق بقا در الگوی رفتاری جمهوری اسلامی نشان می دهد که هیچگاه اصل و برنامه ثابتی وجود نداشته که نظام حیاتش را به آن گره بزند. رویکرد ایدئولوژیک و انقلابی گری در سیاست خارجی و غرب ستیزی در مناسبات خارجی حضور داشته اما دامنه و شدت آن فراز و نشیب یافته است. برنامه موشکی کنونی و سیاست های منطقه ای اگر با سیاست ” جنگ جنگ تا رفع فتنه از جهان” که در قطعنامه ۵۹۸ کنار گذاشته شد، مقایسه شود، آنگاه عقب نشینی مقطعی دور از انتظار نخواهد بود.
اطلاعاتی از مذاکرات یمن منتشر نشده و تنها عباس عراقچی معاون وزیر خارجه به صورت مبهم به ان اشاره کرده است. اگر موضوع مذاکرات پیدا کردن راهی برای پایان جنگ داخلی یمن و امتیاز دهی ناگزیر حوثی ها باشد، آن وقت می توان گفت مشابه دوره مذاکرات مخفی برجام ارزیابی پیرامون سطح کاهش مداخلات منقطه ای و حد مصالحه با رقبا در خاورمیانه شروع شده است. البته سپاه بسادگی نرمش محتمل را نخواهد پذیرفت. آنها در چارچوب دیدگاه و گفتمان مورد نظر آقای خامنه ای می کوشند در وهله نخست راهی برای حفظ سیاست ها و برنامه تهاجمی موجود پیدا کنند. بخصوص که در زمینه دفاعی حفظ برنامه موشکی کشور در قالبی غیر تهاجمی در چارچوب منافع و امنیت ملی ایران واجد معنا و موجه است. اما اگر ادعای دولت آمریکا در خصوص برقراری شدید ترین تحریم های طول تاریخ که امر زمانبری خواهد یود، در عمل محقق شود، آنگاه سپاه آسیب پذیر خواهد بود.
از آنجاییکه فشار ها، تهدیدات و مخالفت های غرب رابطه الزام آوری با رشد موقعیت منطقه ای نداشته و در تحلیل آخر محصول واقعیت های میدانی در کشور های هدف است، از این زاویه اگر تغییر بزرگی در موازنه قوا در داخل کشور های سوریه، عراق، لبنان و یمن بوجود نیاید، آنگاه کار غرب دشوار بوده و این سپر محافظتی اهرم فشار قدرتمندی در دست جمهوری اسلامی خواهد بود.
اما اگر حفظ توازن قوای کنونی ممکن نباشد، در آن شرایط به نظر می رسد که اقدامات تاکتیکی برای کاستن از فشار های آمریکا با تقلیل آهنگ شتاب توسعه قابلیت های نظامی و تعدیل حضور منطقه ای به صورت موقت در دستور کار قرار بگیرد تا شرایط تغییر پیدا کند. توجه جمهوری اسلامی به رویکرد غیر تعجیلی و شکیبایی در پیشبرد برنامه ها نیز فضا را به نفع تعویق هموار می سازد.
این اتفاق بعید است به یک باره و در بازه زمانی کوتاه مدت رخ بدهد، بلکه در ادامه یک دوره زور آزمائی و ارزیابی عملی توان طرفین بوقوع خواهد پیوست. از اینرو غلط نیست اگر گفته شود، که روز های برجام منهای آمریکا برای فرماندهان سپاه حالت برزخی داشته و آنها را در موقعیت دشواری قرار داده است.