ساکتین احمدی نژادی ها

همکاران محمود احمدی نژاد در پنجمین سال خروج وی از منصب ریاست جمهوری وضعیت متفاوتی پیدا کرده اند. برخی از وزراء و معاونان رئیس دولت و نهم از زمانی که احمدی نژاد خود را به اسفندیار رحیم مشایی پیوند زد و با دورکاری یازده روزه هویت  متاخرش را شکل داد، با وی مسئله پیدا کردند. این تصمیم که باعث شد تا برچسب انحرافی متوجه وی شود و به تدریج از نهاد ولایت فقیه و نیروهای اقتدارگرای حامی آن جدا گردد، باعث ریزش جدی نیرو های همکار وی شد. جمع اندکی با وی باقی ماندند از جمله حمید بقائی، اسفندیار رحیم مشایی، علی اکبر جوانفکر، عبدالرضا داوری و تا حدی عبدالرضا شیخ الاسلامی . کثیری از وی روی برتافته  وبه موازات گسترش شکاف  احمدی نژاد با هسته سخت قدرت، حملات شان را شدت بخشیده اند. 29088_446

در نامه ای که به امضای ۴۳ نفر از اعضای ارشد دولت های نهم و دهم رسیده بود، احمدی نژاد را به دلیل نامه پراکنی‌های غیرمتعارف، طرح خواسته‌های غیرقانونی مانند برگزاری زودهنگام انتخابات ریاست جمهوری و مجلس شورای اسلامی، تضعیف نهادها و ارکان نظام اسلامی به بهانه نقد و اصلاح گری، عدم ترجیح مصالح ملی بر مسائل شخصی و گروهی مانند تکرار موضوع مهندسی انتخابات و … مورد نکوهش قرار دادند.

اما جمعی هم هستند در ورای دو گروه پیش گفته که سکوت در پیش گرفته اند. این جمع که تعداد آنها زیاد نیست موضعی دال بر حمایت  ویا مخالفت با احمدی نژاد جدید اتخاذ نکرده اند. چهره های شاخص این جمع هاشمی ثمره، غلامحسین الهام، علی نیکزاد، فاضل لنکرانی، علی اکبر محرابیان و محمد رضا اسکندری.

اگرچه هاشمی ثمره  سال پیش در جریان انتخابات ریاست جمهوری  احمدی نژاد را  نه فاقد سر دانست نه سر، اما سکوت وی در برابر تند شدن مواضع انتقادی احمدی نژاد معنا دار به نظر می رسد.

اهمیت افرادی چون ثمره، نیکزاد و الهام در آنجا است  که آنها به هسته سخت قدرت منتسب بوده و مناسبات نزدیکی با نهاد ولایت فقیه داشته و جزو نیرو های ولایتمدار محسوب می شوند. خودداری آنها از موافقت یا مخالفت لزوما به معنای همراهی با سمت گیری اخیر احمدی نژاد نیست و نمی توان از این زاویه به گمانه زنی پرداخت. اما سکوت آنها می تواند به معنای نارضایتی از وضعیت موجود باشد و نوع برخورد بخش مسلط قدرت  وقوای سه گانه با احمدی نژادی ها را نادرست ارزیابی کند.

اگر چنین تفسیری درست باشد، آنگاه تا حدی موضع احمدی نژادی ها را تقویت می کند و باعث می شود بخشی از بدنه جریان اصول گرایی در برخورد های تند و تنبیهی با آنها دچار تردید شود. همچنین این مساله رابطه پیچیده بین خامنه ای و  حلقه یاران احمدی نژاد را افزایش می دهد. شکیبایی نسبی نظام نسبت به رفتار های غیر متعارف و تهاجمی احمدی نژاد که تاثیرات غیر قابل انکار در تقویت اعتراضات داشته و شجاعت ناراضی ها را افزایش داده است، یکی از سئوالات جدی مطرح در عرصه سیاسی ایران است.

پاسخ ها متفاوت بوده ولی هنوز توضیح قانع کننده ای که جامعیت داشته باشد، مشاهده نشده است. حال سکوت این افراد می تواند دریچه ای در فهم این موضوع باشد. برخی از کسانی هنوز در حوزه مشترک خامنه ای و احمدی نژاد هستند که ممکن است رویکرد جدید احمدی نژاد را رد کنند اما در عین حال منتقد برخورد حکومت وبخصوص بخش مسلط قدرت با وی و افرادی چون مشایی و بقائی نیز هستند و گمان می کنند می شد با اتخاذ تدابیری جلوی گسترش شکاف  گرفته می شد. با توجه به نامه بخشی از نیرو های سابق بسیج دانشجویی و طلاب ولایی در اتمام حجت با رهبری ، اهمیت این موضوع بیشتر می شود که احمدی نژاد بر روی این نگاه در تحرکاتش حساب کرده و همزمان خامنه ای نیز در تنبیه تدریجی وغیر تعجیلی آن را مد نظر دارد.

از زاویه ای دیگر ساکتان احمدی نژادی ها می توانند امکان بالقوه ای برای کاهش تنش ها و ایجاد مصالحه بین احمدی نژاد و هسته سخت قدرت باشند. مخالفت با دولت روحانی و بخش مسلط اصول گراها دیگر حوزه مشترک دیدگاه ها بین جمع فوق و حلقه نزدیکان احمدی نژاد هست که هنوز معتقند گفتمان سوم تیر در فراسوی دو گانه اصلاح  طلب و اصول گرا در تداوم جناح های چپ و راست نظام را از بحران خارج ساخته و در مسیر بنیاد گرایی اسلامی پیچیده شده در گفتمان انقلابی را یاری می دهد.

توجه به این جمع که تعداد آنها زیاد نیست، در گمانه زنی پیرامون آینده احمدی نژاد ها و فرجام رویارویی بین آنها و نهاد ولایت فقیه و حامیانش اهمیت دارد.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.