مرتضوی چرا پنهان شد

سعید مرتضوی که برای سال ها نفر اول قوه قضائیه در مدیریت پرونده های سیاسی در چارچوب مورد نظر نظام  جمهوری اسلامی بود ، اینک در زندان اوین مشغول تحمل مجازات حبس دو ساله است. نحوه رسیدگی به اتهامات سعید مرتضوی بی تردید یکی از غیر متعارف ترین و طولاتی ترین پرونده های قضائی تاریخ معاصر ایران است که در کش وقوسی هشت ساله سرانجام منجر به دو سال حبس تعزیری وی و انفصال دائم از تصدی مناصب قضائی شد. وی متهم به  اتهامات سه گانه “معاونت در قتل در پرونده جان باختگان بازداشتگاه کهریزک”، “تداوم ریاست بر سازمان تامین اجتماعی بعد از حکم غیر قانونی بودن این انتصاب از سوی دیوان عدالت اداری” و” تحقیق و تفحص در سازمان تامین اجتماعی” شد.57668123

در پرونده نخست سرانجام با پافشاری عبدالحسین روح الامینی از نیرو های وابسته به سپاه پاسداران که فرزندش جزو کشته شدگان جنایت بازداشتگاه کهریزک در اعتراضات انتخاباتی سال ۸۸ بود، ابتدا در دادگاه بدوی به ۵ سال حبس  محکوم شد  که در تجدید نظر به دو سال حبس تعزیری کاهش یافت. وی در پرونده ریاست سازمان تامین اجتماعی تبرئه شد و  پرونده سوم به ادعای محسنی اژه ای سخنگوی قوه قضائیه هنوز در مرحله رسیدگی بوده  وبه حکم منجر نشده است.

نوع رسیدگی و اتفاقات رخ داده در این پرونده طولانی به خوبی نقض موازین حقوقی و آئین دادرسی منصفانه را نشان می دهد. غلط نیست اگر گفته شود مرتضوی چه در زمان تصدی منصب قضائی و چه در جایگاه متهم، نامش با بی عدالتی، وابستگی قوه قضائیه به اراده نهاد ولایت فقیه و ابزار های امنیتی اش و بی طرفی این نهاد در پیگرد های قضائی و تظلم خواهی گره خورده است. در واقع اگر یکی از جان باختگان کهریزک فرزند یکی از نیرو های نظام نبود ، مرتضوی بعید بود راهی زندان شود.

حکم حبس مرتضوی در آذر ماه ۱۳۹۶ قطعی شد و در حالی که  افکار عمومی در انتظار صدور اجرای حکم بود، این اتفاق در سال ۱۳۹۶ رخ نداد. البته در اسفند ماه زمزمه هایی مبنی بر صدور فرمان اجرای حکم وی منتشر شد، اما او در مصاحبه با «اعتماد آن لاین» این خبر را تکذیب کرد  وگفت در منزل استراحت کرده و تقاضای اعاده دادرسی دادده است. به ادعای مرتضوی در آن مقطع ابلاغیه اجرای حکم برای وی و یا ضامنش ارسال نشده بود. در سال ۱۳۹۷ در جریان پرسش و پاسخ از محسنی اژه ای در دانشگاه فردوسی مشهد معلوم شد که حکم حبس  اجرایی شده اما ضابطان قوه قضائیه وی را گیر نیاورده اند! بعد از این مقطع فشار افکار عمومی و رسانه ای برای پیدا کردن مرتضوی و جلوگیری از فرار او به میزان زیادی گسترش یافت تا در نهایت در ۲ اردیبهشت بعد از ۵ ماه از  نهایی شدن حکم حبس دو ساله وی  برای تحمل کیفر به زندان اوین ارسال شود.

ماموران دستگاه قضائی وی را در خانه ای در ” سرخرود مازندران”  در شرایطی که مخفی شده بود، پیدا کردند. یک شاهد عینی مدعی است که وی درب خانه استیجاری را باز نمی کرده و نهایتا با تهدید ماموران درب را گشوده و با پاره کردن برگه اجرای حکم به مقاومت پرداخته و در نهایت با برخوردی که پیش می آید ماموران او را با دستبند از منزل بیرون می برند. شاهد شنیده است که مرتضوی خواهان تماس با جایی بوده که ماموران قبول نمی کنند.  این اتفاق فرضیه ای را تقویت می کند که برنامه مرتضوی پنهان شدن مقطعی برای گرفتن وقت و حل کردن مشکل  زندان از طریق دیوان عالی و یا عفو رهبری بوده است. مرتضوی  امکانی برای فرار از کشور و زندگی در خارج نداشت فضای بیرون از ایران برای وی ناامن و دارای ریسک های بزرگ بود. می توان حدس زد که وی امید داشته از طریق ارتباطاتش در بلوک قدرت بتواند موافقت لازم برای اجرا نشدن و یا منتفی شدن حکمش را بدست آورد.

اما اینکه چرا این اتفاق نیفتاد سئوال مهمی است که پاسخ به آن نیازمند بررسی سیر تحولات موقعیت مرتضوی در نظام است. مرتضوی در دهه هفتاد و هشتاد  در صف اول برخورد قضائی و سلب حقوق شهروندی کثیری از روزنامه نگاران، فعالان دانشجویی، فعالان کارگری، مدافعان حقوق بشر، وکلای آزادی خواه، روشنفکران، نویسندگان، اساتید دانشگاه و کنشگران سیاسی منتقد و اپوزیسیون  قرار داشت. در این دوران که مصادف با ریاست شیخ محمد یزدی و سید محمود شاهرودی بر قوه قضائیه همراه بود، وی موقعیت قدرتمندی داشت که با حمایت پر رنگ بیت رهبری به تهدید و اعمال فشار بر نیرو های سیاسی و مدنی منتقد و مستقل  می پرداخت و عامل  و مهره هسته سخت قدرت در مدیریت فضای سیاسی و عرصه عمومی بود.

اما در اواخر دهه هشتاد ورق برگشت. ابتدا بخشی از اصول گرایان تندرو که به سپاه نزدیک بودند، مانند علیرضا زاکانی، فرهاد تجری و الیاس نادران با وی درگیر شدند.  هیات تحقیق و تفحص مجلس هفتم در سال ۱۳۸۷ مرتضوی را متهم به فروش سئوالات کنکور کرده و خواهان برخورد با وی شد. ۲۰۸ نماینده مجلس هفتم نیز در نامه‌ای به محمود هاشمی شاهرودی، رئیس قوه‌قضائیه، خواستار تشکیل دادگاهی صالح، بی‌طرف و علنی برای رسیدگی به اتهامات سعید مرتضوی، دادستان تهران شدند.پیش از ان هم در بین برخی از  نیرو های وابسته به نظام در دادگستری نسبت به حساسیت وجود داشت و نسبت به صعود وی به مناصب بالای نظام معترض بودند. فاجعه کهریزک نقطه افول و پایین امدن مرتضوی شد. هزینه های بالای جنایت رخ داده باعث شد تا آیت الله خامنه ای ضمن محکومیت خواهان برخورد با متخلفان شود. با ورود صادق لاریجانی به ریاست قوه قضائیه، مرتضوی از دادستانی تهران عزل و به معاونت دادستان کل کشور ( محسنی اژه ای) تنزل مرتبه یافت. اما در دی مله ۱۳۸۸ محمود احمدی نژاد وی را به  سمت رئیس ستاد مرکزی مبارزه با قاچاق کالا و ارز برگزید. این انتصاب با اعتراض گسترده نمایندگان مجلس هشتم مواجه شد. از این مقطع به بعد مرتضوی به جریان احمدی نژاد پیوست. علی اکبر حیدری فر دادیاری که متهم به صدور دستور متهمان سیاسی به بازداشتگاه کهریزک بود، مدعی است که احمدی نژاد تمایل به انتخاب مرتضوی به عنوان وزیر دادگستری در دولت دهم داشته که به دلیل مخالفت اسفندیار رحیم مشایی منصرف می شود. اما سپس با تشکیل دادگاه بازداشتگاه کهریزک  مصونیت قضائی مرتضوی در  در سال  ۱۳۸۹ لغو شد و در سال ۱۳۹۳ وی به صورت دائم از مناصب قضائی و برای ۵ سال از خدمت دولتی به حکم دادگاه محروم شد.

انتخاب مرتضوی در پست ریاست سازمان تامین اجتماعی و ادعا های وی در خصوص پیشنهاد رشوه فاضل لاریجانی جنجال دیگری ایجاد کرده و تنش ها در درون بلوک قدرت را افزایش داد. این اتفاق نیز قوه قضائیه را در تنبیه و مجازات وی جدی تر ساخت. اما خدمات  ونفوذ وی و چه بسا نگرانی از علنی کردن راز های مگو باعث شد تا در نهایت وی حکم سبکی دریافت کند.

اما  عدم تمکین وی از استعفا علی غم قولی که به غلامعلی حداد عادل داده بود با توجه به نزدیکی وی به رهبر و قرار گرفتن در جمع احمدی نژادی ها در برابر مجلس و قوه قضائیه باعث شد تا نیرو هایی در بخش مسلط قدرت اراده جدی در برخورد  وحذف وی پیدا کنند. تقابل سپاه با مرتضوی تا جایی پیش رفت که روزنامه جوان ارگان این نهاد در بیان تخلفات مرتضوی، نقض گسترده حقوق شهروندی را نیز مطرح کند! در حالی که مرتضوی پوشش و بستر قضائی برای مساعد ساختن فضا در برخورد های غیر قانونی و غیر انسانی نیروهای امنیتی از جمله سپاه در برخورد با متهمان سیاسی و عقیدتی بود.

در مجموع همانطور که سابقه رفتاری جمهوری اسلامی نشان می دهد بازیگران سرکوب و برخورد های اقتدار طلبانه عمر محدودی دارند و در خود نظام خانه نشین می شوند و حتی در برخی از مواقع مانند سعید امامی مصلحت نظام سرنوشت مرگ باری را برای آنان رقم می زند. کافی است به روند پر فراز و نشیب موقعیت افرادی چون صادق خلخالی، اسد الله لاجوری، حسن دهنوی معروف به قاضی حداد،محمد ری شهری، علی فلاحیان، حسین علی نیری، علی رازینی، عباسعلی علیزاده و … توجه کرد. البته استثناهایی چون ابراهیم رئیسی و محسنی اژه ای نیز هستند که در تمامی فصول سرکوب فعال بوده اند.

اکنون به نظر می رسد مرتضوی نیز به پایان خط رسیده است اما باز  این امتیاز را دریافت کرده که مجازات سبکی را تحمل کند و هزینه سنگینی را نپردازد. دو سال حبس وی نیز با آزادی مشروط و چه بسا عفو ممکن است به کمتر از یک سال تقلیل یابد. بدینترتیب عدم تناسب فرجام پرونده قضائی ۸ ساله وی  با اتهامات سنگین و نقش این فرد در تضییع حقوق افراد بی شماری از جامعه برجسته تر شده  و بی عدالتی نهادی و مزمن قوه قضائیه جمهوری اسلا

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.