جمهوری اسلامی و ستیز دائمی با دراویش

دور جدید محدودیت علیه دکتر نورعلی تابنده رهبر دراویش گنابادی ، سیاست های انقباضی و سرکوب گرانه جمهوری اسلامی علیه دراویش را وار دفصل جدیدی کرده است. شکل گیری جمهوری اسلامی باعث شد تا حاکمان فرصت را برای سخت گیری فقه بنیاد علیه صوفیان و اهل خرقه مساعد ارزیابی کرده و به اعمال محدودیت علیه فرق گوناگون دراویش در ایران بپردازند که در مهر و شیفتگی به مرام حضرت علی امام اول شیعیان وحدت می یابند. در واقع علاوه بر پیش زمینه های تاریخی، عمومی، سیاسی و مذهبی رویارویی فقها و صوفیان، تشکیل حکومتی دینی بر اساس برداشتی خاص از فقه امامیه شیعه به لحاظ ساختاری دراویش و خانقاه ها را در تنگنا قرار داده و نظام سیاسی را به سمت برخورد های حذفی و کنترل کننده سوق داد.

از دید بخش مسلط قدرت و برخی از جناح های حکومت دراویش جزو فرق ضاله محسوب می شوند. این نگرش به لحاظ تاریخی از پشتوانه برخورد های تند و کینه توزانه برخی از فقهای متعصب و تندرو در گذشته نیز برخوردار است. دراویش گنابادی که از شاخه های صوفیان نعمت اللهی هستند و به طور نسبی به باور های شیعه دوازده امامی نزدیک هستند، از دهه هشتاد شروع شد. ابتدا مقابر مشایخ این جریان مورد تخریب و بی حرمتی واقع شد و سپس بستن و تعطیلی توام با خراب کردن خانقاه ها و محل های گردهمایی آنها در دستور کار  قرار گرفت. در دو دهه گذشته شمار زیادی از دراویش بازداشت شده و سال هایی را در پشت میله های زندان گذرانده اند. نورعلی تابنده ملقب به ” مجذوب علیشاه” در حالی در سن ۹۰ سالگی حکم بازداشتش توسط دادگاه انقلاب صادر شده است، که مدتی را  در سال ۱۳۸۶ نیز در زندان گذرانده بود. وی از شخصیت های مورد احترام ملی – مذهبی در ایران است که به دلیل مخالفت با استبداد دینی و دفاع همیشگی از دکتر مصدق و حاکمیت ملی مورد بغض و کینه زمام داران جمهوری اسلامی قرار داشته است.  همچنین وی از حقوق دان ها و چهره های قضائی برجسته و قدیمی ایران است که در سال۱۳۵۹ خود را پس از سال های خدمت صادقانه و میهن دوستانه در دادگستری بازنشسته کرد. پیروان وی در روز های گذشته در اعتراض به ایجاد پست بازرسی در کوچه منتهی به منزل وی و اقدامات تحریک آمیز از سوی لباس شخصی ها، با توسل به نافرمانی مدنی به مقاومت روی آورده تا از جایگاه و حقوق رهبر معنوی شان پاسداری کنند.

دراویش گنابادی به شهادت سوابق خود نیروی میهن دوست، خیر و صلح طلب بوده که در راستای تبلیغ دعاوی عرفانی خود فعالیت کرده  و گرایش سیاسی و فعالیت های معطوف به قدرت ندارند. نقض حقوق آنان از سوی حکومت نشانگر وخامت فزاینده آزادی های مذهبی در ایران  از یک سو و بحران مرجعیت مذهبی نهاد ولایت فقیه  در سوی دیگر است. حکومت در اواسط دهه هشتاد بر اساس ارزیابی های اطلاعاتی متوجه ریزش پایگاه اجتماعی خود و همچنین شیعیان مذهبی در جامعه ایران شده و به جای آسیب شناسی این حرکت و جبران خطا ها و اشتباهاتی که باعث گریزان شدن نسل های جوان از اعتقادات شیعه دوازده امامی شده بود، شیوه مالوف برخورد پلیسی وسخت گیری بر رقبا را انتخاب کرد.

این شیوه در شرایط کنونی بیش از گذشته امنیت ملی ایران و منافع ملی را در خطر قرار داده است. دراویش بر اساس فرهنگ رفتاری و هویت خود همبستگی گروهی بالایی داشته و به دلیل بی اعتنایی به مادیات و پایبندی به اخلاقیات درونی ،ابایی از  پرداخت هزینه ندارند. آنها محکم و سرسختانه از مکتب و رهبری خود دفاع می کنند و حکومت در این رویارویی محکوم به شکست است. نهایت خردستیزی دستگاه امنیتی نظام است که نیرویی صلح جو که داعیه سیاسی ندارد را با اتخاذ سیاست های غلط به چالشی امنیتی تبدیل می کند. بسیج نیرو ها در بین دراویش کار ساده ای است که با توجه به دسترسی آنها به منابع مالی مناسب و خصلت مقاومت بالا توان ایستادگی چشمگیری در دفاع از رهبر، یاران ومعتقدات خود دارند.

در این کشمکش بدیهی است که داغ و درفش حکومتی، قوه قهریه و بازداشت کارساز نخواهد بود و در نهایت حکومت محکوم به تسلیم در برابر قدرت اخلاقی و معنوی دراویش است که سلاح آنها ایمان و پاکسازی نفس است. بخصوص در شرایطی که شکنندگی دستگاه سرکوب بیشتر از قبل بوده و از جهات مختلفی تحت فشار از سوی گروه ها و اقشار مختلف جامعه هست.

اذیت و آزار دراویش همچنین در این شرایط نشانگر این واقعیت تلخ است که بخش مسلط قدرت به جای درک درست بحران ها و چاره اندیشی عقلانی ، کنترل امور از دستش خارج شده و با افراطی گری  کشور را به سمت فاجعه و تباهی سوق می دهد. البته ریشه اصلی این برخورد های اقتدار طلبانه زیاده خواهی و انحصار طلبی نهاد ولایت فقیه هست که نمی خواهد آرزوی دست نیافتنی هژمونی طلبی مذهبی و معنوی بر جامعه را رها کرده و به جای پذیرش وزن اجتماعی واقعی و  جایگاه اقلیت خود، با اعمال فشار بیشتر می خواهد  برتری طلبی خود را حفظ کند.

مقاومت کنونی دراویش گنابادی در حفاظت از آئین خود بخشی از کارزار نیرو های جامه مدنی ایران را نیز بازتاب می دهد که خواهان حفاظت جامعه از مداخله های مخرب دستگاه قدرت هستند. آزادی مذهب و صلح و امنیت پایدار حکم می کند که حکومت و نهاد های متصدی خدمات عمومی نسبت به معتقدات دینی و مذهبی بی طرفی اختیار کرده و اجازه دهند بر اساس رقابت و همزیستی مسالمت آمیز بین ادیان و مذاهب مختلف و همچنین خداناباوران جامعه آرایش طبیعی عقیدتی خود را پیدا کند.

دفاع از حقوق شهروندی دراویش گنابادی و حفظ حرمت  وشان رهبر معنوی آنها دکتر نورعلی تابنده برای کوشندگان سیاسی و مدنی ایران مسئولیت اخلاقی و حقوق بشری بشمار می آید. از آنها انتظار می رود از آزادی مذهبی و امنیت دراویش به عنوان گرایش معنوی دیرپا در کشور و جامعه ایران  پشتیبانی کرده و سیاست سرکوب گرانه حکومت را با چالش مواجه سازند.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در مقالات ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.