سرانجام دونالد ترامپ سیاست راهبردی اش در مورد ایران را اعلام کرد. بخشی از این سیاست در مورد برجام بود که وی بعد از دو بار تایید حسن اجرای برجام توسط جمهوری اسلامی در موعد ۱۵ اکتبر از تایید پایبندی حکومت به اجرای مفاد برجام امتناع کرد و موضوع را برای تصمیم گیری به کنگره فرستاد تا اصلاحاتی در برجام صورت بگیرد. گرچه ترامپ موقتا از برجام خارج نشد اما تاکید کرد در صورتی که انتظاراتش توسط کنگره و شرکای اروپایی تحقق نیابند، وی با استفاده از اختیارات ریاست جمهوری خروج یک طرفه آمریکا از برجام را اعلام خواهد کرد. خروج یک طرفه آمریکا علی رغم نظر مخالف دولت های روسیه، آلمان، فرانسه، بریتانیا و چین عملا باعث فروپاشی برجام می شود.
مقامات جمهوری اسلامی از هر دو جناح نیز پیام هایی را صادر کرده اند که در صورت عدم پایبندی به تعهدات برجام از سوی دولت آمریکا به نقطه قبل از توافق هسته ای باز می گردند. در واقع برجام بدون پایبندی دولت آمریکا عملا شیر بی یال و دوم خواهد شد و نه تنها دیگر مطلوبیتی برای جمهوری اسلامی نخواهد داشت بلکه برخی از مزیت های سابق نیز ممکن است زایل شوند. حال مستقل از اینکه در نهایت برجام در کنگره آمریکا چه فرجامی پیدا کند، در ادامه دلایلی شرح داده می شوند که چرا در شرایط کنونی الغای برجام و یا تلاش برای تغییر آن ناموجه است.
- بعد حقوقی
برجام یک توافق چندجانبه بین المللی است که مورد تایید شورای امنیت سازمان ملل متحد قرار گرفته است. اگرچه نمی توان آن را یک پیمان بین المللی بشمار آورد اما امضای آن برای دولت های ایران و ۵+۱ تعهد ایجاد کرده است. طبق مفاد برجام ناظر فنی آژانس انرژی اتمی است که برسی می کند که طرفین ماجرا به تکالیف و تعهدات شان عمل کرده اند یا نه؟ طبق آخرین ارزیابی آژانس عملکرد هسته ای جمهوری اسلامی منطبق بر اصول برجام بوده است. در این شرایط دولت آمریکا نمی تواند به لحاظ حقوقی از تکالیفش سر باز زده و خواهان تجدید نظر در برجام شود. امضای برجام از سوی اوباما برای جانشینان وی در کل عمر برجام تعهد ایجاد کرده است. این تعهد حاکمیتی بوده و جنبه شخصی و حزبی نداشته است. تعییر و اصلاح توافقی که به تایید رسیده و اجرایی شده است نیازمند توافق دو طرف ماجرا است نه اینکه یک طرف بی اعتنا به طرف مقابل در صدد تحمیل خواست خود باشد. دلایلی فنی که ترامپ برای تخطی جمهوری اسلامی از الزاماتش در برجام برشمرد، مورد تایید آژانس قرار نگرفته است. دولت آمریکا نمی تواند همزمان هم شاکی باشد و هم داور. اینکه برجام سند ایده آلی نیست ، حرف قابل تاملی است اما با همه کبود هایش به تصویب و تایید رسیده است. دیگر توجیه ندارد که چرخ زمان را به عقب راند و خواهان تغییر مفاد عهد نامه الزام آوری شد که بیش از دو سال از حسن اجرای آن می گذرد.
دغدغه ترامپ و حامیان داخلی و خارجی اش حول دو محور توسعه قابلیت های موشکی ایران و پایان محدودیت ها برای غنی سازی است. در مورد نخست شرایط در هنگام مذاکرات بگونه ای پیش رفت که موضوع هسته ای عملا از بحث موشکی تفکیک شد. این اتفاق عملا در بده بستان امتیاز ها و رویکرد برد- برد بوقوع پیوست و بازگشت مجدد به آن به معنای متزلزل کردن کل توافق است. در خصوص محدودیت غنی سازی نیز حرف ترامپ مسموع نیست و نوعی زیاده خواهی است. وقتی ایران قطعنامه الحاقی را پذیرفته و تمامی فعالیت هایش تحت نظارت کامل و بهنگام آژانس انرژی اتمی است و موردی دال بر انحراف فعالیت های اتمی به سمت مسیر نظامی فعلا مشاهده نشده است، مثل همه کشور ها حق دارد در چارچوب ان پی تی و نیاز هایش سوخت هسته ای برای مصارف صلح آمیز تولید کند. حضور ایران در ان پی تی و اعلام رضایت آژانس از سطح نظارت و دستیابی به مکان های درخواستی برای حصول اطمینان از عدم انحراف کافی است. تحمیل محرومیت مادا العمری و سلب حق تولید سوخت هسته ای مغایر با حقوق ملت ها در منشور ملل متحد و قوانین ان پی تی است. محدودیت در تولید سوخت هسته ای از منظر نداشتن مواد خام و یا موازنه هزینه فایده توجیهاتی دارد منتهی این مساله دلیل نمی شود تا حق و امکان بالقوه تولید سوخت هسته ای از ایران برای همیشه مقید و مشروط گردد.
- بعد سیاسی
به لحاظ مصلحت سیاسی نیز تصمیم ترامپ آسیب پذیری های بالایی دارد. اگر وی تصمیم به خروج یک طرفه از برجام بگیرد عملا دولت آمریکا را به عنوان یک طرف غیر قابل اطمینان برای توافق و مذاکره معرفی می کند. دیگر دلیلی ندارد هیچ دولت طرف منازعه رویکرد دیپلماتیک و گفتگو برای حل مشکلات با دولت آمریکا را انتخاب کند. این مسئله در دنیای ناآرام کنونی و بخصوص در حل مشکلات دولت های ماجراجویی چون کره شمالی تبعات منفی سنگینی دارد و عملا تهدیدی برای صلح خواهد بود. از سوی دیگر جامعه جهانی را در گیر تنش های غیر ضروری و واگرایی برای حل مشکلات می کند. این اتفاق محتمل عملا با تضعیف رویکرد مبتنی بر مذاکره سرمشق تحمیل اراده از طریق زیاده خواهی را ترویج می کند که طرفین منازعه به جای تمهید راهکار هایی مبتنی بر برد- برد به دنبال منفعت یک طرفه باشند و از این طریق نظامی گری تقویت شده و بهانه به دست نیرو های ماجرا جو و مخالف با نظم بین الملل می افتد تا ستیزه جویی خود را در پوشش آمریکای هژمونی طلب و استعمار گر توجیه کرده و حمایت های اجتماعی فراتر از پایگاه هدف خود کسب کنند. کاهش تنش ها در دنیا و رفتن به سمت تقویت صلح و تقلیل سطح درگیری های نظامی نیازمند رویکرد های تعاملی و چند جانبه گرا است تا با تقویت نگرش مبتنی بر گفتگو عمق استراتژیک سیاست های تقابلی را تقلیل دهند. مسیری که ترامپ انتخاب کرده است باعث می شود تا خامنه ای و اقتدار گرایان ایرانی برای سیاست مخرب آمریکا ستیزی خود یارگیری کرده و جمع بیشتری را همراه سازند. بخصوص که تاوان سخت گیری ترامپ را علاوه بر حکومت ، مردم و جامعه ایران نیز پس می دهند. در این شرایط شکاف دولت- ملت کاهش یافته وشرایط برای بسیج جامعه ایران در مسیر دلخواه نهاد ولایت فقیه به طور نسبی مساعد می گردد.
در مجموع از نکات پیش گفته نتیجه گرفته می شود که تلاش یکجانبه برای تغییر برجام و نادیده گرفتن تعهدات دولت آمریکا مسیر غلطی است که در نهایت برای امنیت جهانی و ثبات بین الملل مشکلات بیشتری به بار می آورد و از منظر حقوقی نیز ناموجه است. اختلافات دیگر باید در چارچوب دکترین همه جانبه گرایی و احتراز از برخورد استعماری در قالب های جداگانه ای حل و فصل گردد.