چرا خامنه ای در مورد برجام درست نمی گوید؟

آقای خامنه ای در آخرین اظهاراتش با اعتراف به اشتباه بودن برجام، پرونده این توافق را به صورت کامل در درون نظام بست. وی مدعی شد که به دلیل اصرار دولت روحانی و نیروهای همسو به پذیرش برجام در شرایطی تن داده است که خطوط قرمز مد نظرش نیز حتی رعایت نشده است! هدف گذاری اصلی این موضع گیری تاکید بر بسته بودن مسیر مذاکرات مجدد با دولت آمریکا و توجیه افکار عمومی و نیروهای نظام برای پذیرش سختی ها و مخاطرات مقاومت در برابر رویکرد تهاجمی ترامپ است. البته در این خصوص بخش های مختلف نظام اتفاق نظر دارند که شرایط کنونی برای گفتگو مناسب نیست و جمهوری اسلامی توان پرداخت بهای توافق را ندارد. از سوی دیگر خامنه ای بر مبنای الگوی رفتاری اش می خواهد هزینه های ناکامی برجام را به تمامی بر دوش دولت انداخته و از خودش سلب مسئولیت کند.

رهبری از ابتدا نگاه منفی به برجام  به مثابه یک الگو و نماد تنش زدایی با آمریکا داشت و توانست با موفقیت تبعات آن را به نحوی مدیریت کند که منجر به تغییر در خطوط کلی راهبرد ستیزه جو در سیاست خارجی نشود. اما بر خلاف ادعا های ظاهری او نقش اصلی در پذیرش برجام داشت که به دلیل  تحریم های کمرشکن و نگرانی از کنترل ناپذیر شدن تاثیرات آن مجبور به موافقت شد. در واقع مصالحه هسته ای در قالب یک توافق موردی بر وی تحمیل گشت. دلیل این تحمیل روحانی و رای مردم در انتخابات ۹۲ نبود بلکه شرایط و واقعیت های روی زمین آن را ایجاب کرد.  ساختار تصمیم گیری در جمهوری اسلامی به گونه ای است که تقریبا محال است تصمیمی در ابعاد برجام بدون موافقت رهبری اتخاذ شود. منتهی مصلحت نظام اقتضا می کرد که رهبری رفتار دوگانه ای داشته و نقش آفرینی وی با ترسیم نارضایتی ظاهری مخفی شود. تا بدینترتیب اگر ماجرا به خوبی پیش می رفت مواضع انقلابی وی مخدوش  نشود و اگر هم مشکل پیش آمد، مسئولیتی متوجه او نشده و درستی بدبینی اش آشکار گردد. اما معطوف کردن مسئولیت اصلی پذیرش برجام به عنوان یک اشتباه به روحانی و دولتمردان اعتدال با مواضع قبلی خامنه ای  در تعارض است. به عنوان مثال وی چند ماه بعد از تصویب برجام در اظهار نظری علنی بیان داشت:

«   انتقاد من به موضوع برجام به بدعهدی و خباثت طرف مقابل مربوط می‌شود نه عناصر خودمان؛ زیرا مذاکره‌کنندگان ما به اندازه توان خود تلاش شبانه‌روزی انجام دادند و ما قدردان این زحمات هستیم»

ولی اکنون مذاکره کنندگان را متهم می سازد که با عدول از خط قرمز ها با ارزیابی غلط از آمریکا به دنبال اعطاء امتیازات بیشتر نیز بوده اند که با مخالفت وی منتفی شده است!

در ادامه دلایلی شرح داده می شوند که چرا ادعای خامنه ای درست نیست و وی آگاهانه اجازه تصویب و اجرای برجام را داد:

مذاکرات مخفی با میانجیگری دولت عمان

رهبری خودش را به تغافل وتجاهل می زند که مذاکره و گفتگو با آمریکا بر سر مصالحه هسته ای با رئیس جمهور شدن حسن روحانی شروع نشد. بلکه سال ها قبل از آن به شکل مخفیانه آغاز شده بود. شواهد و ساختار تصمیم گیری در نظام روشن می سازد که گفتگو های پشت پرده در عمان با چراغ سبر خامنه ای  تقریبا از سال ۱۳۸۸ تا ۹۲ با فراز و نشیب هایی انجام شد و مرحله جنینی برجام را شکل داد.

عدم مخالفت شورای نگهبان و شورای امنیت ملی

برجام بعد از نهایی شدن مذاکرات و صدور بیانیه رهبری در ترسیم خطوط کلی اجرا از سوی شورای نگهبان و شورای امنیت ملی تایید شد. در صورت نارضایتی رهبری و جدی بودن مخالفت وی، این نهادها  با توجه به فرادستی نیروهای موسوم به ولایتمدار در آنها می توانستند یا جلوی دولت اعتدال را بگیرند و یا حداقل مانع از این بشوند که خطوط قرمز ادعایی نقض شود! در حالی که تمامی ارکان تصمیم گیری نظام به حمایت از برجام پرداختند و نگاه انتقادی آنها منجر به مخالفت علنی و رسمی با برجام نشد.

تعارض با الگوی تصمیم گیری نظام

رصد کردن الگوی تصمیم گیری و حکمرانی در جمهوری اسلامی نشان می دهد که در تمامی مسائل کلیدی نهاد ولایت فقیه حرف آخر را می زند. موردی وجود ندارد که نهاد های انتخابی مثل قوه مجریه و مقننه توانسته باشند مسائل بزرگ و مهم چون برجام را بر خلاف نظر رهبری بر نظام تحمیل کرده و یا حول آن اجماع سازی کنند. البته استثنایی مانند کشف و برخورد با قتل های زنجیره ای وجود دارد، اما حسن روحانی در موقعیت مشابه سید محمد خاتمی و موازنه قوای دوران اولیه جنبش اصلاحی دوم خرداد قرار نداشت. احتمال اینکه وی توانسته باشد رهبری را در شرایطی قرار دهد که بر خلاف ارزیابی اش به توافق اتمی با آمریکا رضایت داده باشد، خیلی ضعیف و دور از واقعیت به نظر می رسد. شاید گفته شود وی توانسته بدبینی و تردید های رهبری را برطرف سازد. اما دشوار بتوان این استدلال را پذیرفت زیرا دلایلی که امروز رهبری در اشتباه بودن برجام به آن استناد می کند، یافته های جدیدی نیستند و مشابه نگرش و دغدغه های پیشا برجامی وی هستند. مسائلی که منجر به بدفرجامی برجام شد بیشتر ریشه در تغییرات در عرصه سیاسی آمریکا دارد و مسائل مربوط به خود توافق چندان محلی از اعراب ندارند.

عدم خروج از برجام

حتی اگر پذیرفته شود که رهبری در اعتراف کنونی اش به اشتباه بودن برجام و تحمیل آن از سوی دولت اعتدال صادق باشد، آنگاه سئوال جدی مطرح می شود که چرا نظام از این معاهده زیان بار خارج نمی شود و کماکان برجام نیمه جان را به نبودنش ترجیح می دهد! این تناقض وقتی آشکار تر می شود که در تمامی سطوح دولت و هیات مذاکره کننده ناخرسندی از اقدامات اروپا برای نجات برجام و ناکافی بودن تعهدات آنها شنیده می شود. پیامد منطقی اظهارات جدید خامنه ای با توجه به دفاع همه جانبه وی از فایده مندی برنامه هسته ای حکومت ، ایجاب می کند که نظام با خروج از برجام به سمت احیای امتیازات از دست رفته ادعایی حرکت کند. امتناع از این اقدام به خوبی روشن می سازد که هسته سخت قدرت از سر اجبار و ناچاری مصالحی را در تصویب برجام می دیده است که حتی در کالبد نیمه جان آن بعد از خروج آمریکا کماکان باقی هستند.

بنابراین دلایل شرح داده شده به خوبی رفتار دوگانه خامنه ای را روشن می سازند که با افول کامل برجام شرایط را برای فاصله گیری کامل مساعد دیده و می کوشد تا خرج خود را جدا کرده و تمامی مشکلات را بر دوش روحانی بیاندازد. وی رفتار مشابهی را در توافق اتمی با تروئیکای اروپا نیز انجام داد که باعث شد حسن روحانی که در ان دوره مذاکره کننده ارشد بود و بنا به اظهاراتش در دوران مذاکرات از دعای خیر خامنه ای برخوردار بود تا آستانه اتهام جاسوسی پیش برود. اما در نهایت با میانجیگری خامنه ای نه تنها وی دادگاهی نشد بلکه با حفظ نمایندگی رهبری در شورای امنیت ملی فرصت شرکت در انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ را پیدا کرد.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.