ورزشکاران ایران در المپیک آسیایی جاکارتا با کسب ۲۰ مدال طلا، ۲۰ نقره و ۲۲ برنز و رتبه ششمی به کار خود پایان دادند. از لحاظ کسب تعداد کل مدال (۶۲) رکورد بعد از انقلاب شکسته شد اما به لحاظ تعداد مدال طلا و رتبه کمتر از ادوار قبل بود. در المپیک اینچئون کره جنوبی ایران ۲۱ مدال طلا کسب کرد و در رتیه پنجم جدول مدال ها قرار گرفت. در سال ۲۰۱۰ گوانگژو چین با دریافت ۲۰ مدال طلا رتیه چهارم را از آن خود ساخت.
کماکان بهترین نتیجه ایران برای بازی های آسیایی ۱۳۵۳ تهران است. البته رتبه واقعی ایران پنجم بود. اندونزی با لطف کمیته المپیک آسیا توانست رشته ورزشی سنتی خود به نام پنجاک سیلات را به شیوه ای غیر منصفانه وارد رقابت ها کرده و ۱۴ مدال طلا کسب کند! اگر به جای طلا کل مدال ها مبنای تعیین رتبه باشد، آنگاه رتبه ایران دهم می شود وپایین تر از کشور هایی چون تایلند، قراقستان، هند و چین تایپه قرار می گیرد.
در این دوره پیشرفت محسوسی در ورزش ایران مشاهده نشد ، اگرچه با توجه به افزایش تعداد کل مدال های دریافتی اوضاع ناامیدکننده هم نیست. اما رشد رقبا از ایران بیشتر است. کماکان مشکل اصلی ورزش ایران نبود زیر ساخت های کافی و کمبود فاحش امکانات در مقایسه با دیگر کشورها است. در این دوره دو میدانی با کسب دو طلا و یک نقره رشد محسوسی داشت. ووشو کاران نیز شاهکار آفریدند. تیم های کبدی مردان و زنان نیز با شکست هند و قهرمانی در اسیا افتخار آفرین ظاهر شدند. کسب مدال برنر در تنیس روی میز توسط عالمی بعد از نیم قرن و همچنین برنز واترپلو نیز ارزشی کمتراز طلا نداشت.
اما در رشته های بوکس ، تیراندازی، دوچرخه سواری و قایقرانی ایران ضعیف تر از دوره های قبل ظاهر شد. به لحاظ تعداد کل مدال دریافتی نیز رشته های کشتی ، تکواند و کاراته نیز با افت مواجه شدند.شمشیربازی رشد اندکی داشت وتعداد مدال های دریافتی از یک به دو افزایش یافت. در رشته های جدید در کوراش موفقیت نسبی حاصل شد اما در سامبو و سیلاک پنجاب دست ورزشکاران ایرانی از کسب مدال کوتاه ماند.
در کل با این وضعیت و بخصوص بحران اقتصادی و مدیریتی فراگیر چشم انداز روشنی برای ورزش ایران مشاهده نمی شود و موفقیت ها بیشتر حاصل تلاش فردی ورزشکاران و برخی از مدیران دلسوز و توانا در فدراسیون ها خواهد بود.
در پایان جا دارد به همه ورزشکاران ایرانی ، مربیان و کادر سرپرستی خسته نباشی گفت. موفقیت مدال آوران مبارک شان باشد که دل مردمی را شاد کردند وپرچم ایران را در مسابقات ورزشی جاکارتا به اهتزاز در آوردند.
امیدوارم این مسابقت روح دوستی و مودت در بین کشور های آسیایی را افزایش داده باشد.
درباره Afshari
در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم.
در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.