موج پشیمانی، پوپولیسم روحانی یا دسیسه رقبا


موج پشیمانی از  رای به روحانی آنچنان دامن گستر شده که مهمترین موضوع سیاسی روز کشور  در هفته های اخیر را شکل داده  است .  این پدیده سیاسی در حدی اثرگذار بوده که حسن روحانی در سخنرانی اش در اجلاس حقوق شهروندی نسبت به آن واکنش نشان داده و اظهار داشت: « من به عنوان رئیس‌جمهور سر پیمان خود تا آخر خواهم بود و از شما مردم می‌خواهم که بر سر پیمان بمانید. ما با هم کاری را شروع کردیم. ما باید با هم ادامه بدهیم. روحانی در تمام ساعات دولت دوازدهم به شما، به رای و نظر شما، به حمایت و انتقاد شما نیازمند است»

در کنار تقاضای روحانی برای تداوم حمایت ها دیگر چهره های ارشد اعتدالی و اصلاح طلب نیز با ابراز نگرانی موضع گیری مشابهی داشته و با عبور از روحانی مخالف کرده اند. برخی حتی به ماجرا جنبه اطلاعاتی و امنیتی داده اند! آغاز گر این واکنش  حسام الدین آشنا چهره اطلاعاتی سابق و از حلقه نزدیکان روحانی بود که مدعی شد پروژه پشیمانی از روحانی از سوی برخی دستگاه های اطلاعاتی طراحی شده است. در ادامه سید محمد خاتمی به میدان آمده و ضمن اعلام حمایت حداکثری از روحانی پشیمانی از روحانی و موضع گیری اعتراضی نسبت به وی را دسیسه رقبا برشمرد.

این نوع موضعگیری ضمن اینکه در چارچوب فرهنگ دمکراسی و به رسمیت شناختن حق اظهار نظر آزاد افراد و همچنین موازین اخلاقی نمی گنجد، با مسموم کردن فضا بیش از همه ائتلاف شکننده اعتدالی- اصلاح طلب ها را آسیب پذیر می سازد. اگر قرار باشد بر اساس نظریه توطئه و سوء ظن موضعگیری های سیاسی را به پروژه های گروه های اطلاعاتی تقلیل داد  و یا صرفا بر اساس پیامد های عینی و جبر جفرافیایی سیاست به داوری نشست و اراده و تصمیم بازیگران سیاسی و شهروندان را نادیده گرفت، آنگاه زمینه برای قوت گرفتن دیدگاهی مساعد می شود که از سال ۹۲ تا کنون ریاست جمهوری روحانی را با توجه به سوابق امنیتی او و حلقه نزدیکانش ترفند و مهندسی نهاد ولایت فقیه با میانجیگری دستگاه اطلاعاتی کشور می داند.

اما مهمتر از این موضوع که در نهایت به ضرر ائتلاف اعتدالی- اصلاح طلب خواهد بود،  شناسایی منشا اصلی این رویداد و ارزیابی تاثیر این موج در عرصه سیاسی  بایستگی دارد، که به نوبه خود نیازمند واکاوی واکنش های سیاسی است.

رصد کردن تحولات روشن می سازد که پشیمانی از رای به روحانی و یا حداقل یاس و تردید یک اتفاق واقعی در  بخش قابل اعتنایی از رای دهندگان به وی در انتخابات ۹۶ است. اگرچه مانایی آن معلوم نیست و ممکن است پدیده ای گذرا باشد اما در عین حال پدیده ای اثر گذار است و چه بسا میزان الحراره ای برای اتفاقات سیاسی آینده و بخصوص انتخابات مجلس یازدهم در سال ۱۳۹۸ باشد.

روی گردانی از روحانی در مقایسه با سید محمد خاتمی به در شرایطی نمایان شده که هنوز فعالیت دولت دوم روحانی به شش ماه نرسیده است. ریشه این اتفاق و عامل اصلی آن شکاف زیاد بین وعده های روحانی در فضای انتخاباتی و عملکرد او است. روحانی بعد از تشکیل دولت دوازدهم چهره کاملا متفاوتی از روحانی فعال در کارزار انتخاباتی ۹۶ نشان داده است. بر خلاف فاصله گرفتن وی از وضعیت موجود سیاسی و همراهی با مطالبات جنبش اعتراضی در روز های انتخابات و دادن وعده های متعدد سیاسی و فرهنگی و بالا بردن انتظارات، عملکرد پنج ماهه او نه تنها خلف وعده ای آشکارا به نمایش گذاشته، بلکه حتی ضعیف تر از دوره اول ریاست جمهوری اش بوده است. پایگاه حامی روحانی بخصوص بخش هایی که رای سلبی و تاکتیکی داده بودند، انتظار داشتند بعد از تحقق برجام و سیاسی شدن فضای انتخابات دوازدهمین دوره ریاست جمهوری، دولت اعتدال به سمت تحقق برنامه ها در حوزه سیاسی وفرهنگی ولو با سرعت آرام حرکت کند و چشم انداز امیدوار کننده ای را ترسیم کند، اما ترکیب ضعیف و نامتناسب کابینه دوم روحانی همان ابتدا شوکی را وارد کرد و در ادامه عقب گرد از قول و قرار ها و همگرایی با نهاد ولایت فقیه و نهاد های متولی سرکوب و نقض سازمان یافته حقوق ملت چون سپاه پاسداران بذر های یاس و نامیدی را پراکند. در این شرایط اصرار روحانی بر نادیده گرفتن انتقادات و توسل به گفتار درمانی و فرار از پاسخگویی و برخورد مسئولانه سرخوردگی ها را تشدید کرده است. کارنامه دولت دوم روحانی و دورنمای مواضع کنونی اش گونه دیگری از پوپولیزم بخصوص در عرصه اقتصادی و سیاسی را خلق کرده که با برخورد دوگانه اراده و برنامه ای برای تحقق به انتظارات رای دهندگان بخصوص در حوزه های سیاسی و فرهنگی ندارد.

واکنش نیرو های سیاسی متفاوت بوده است. بررسی موضع گیری های اصلاح طلبان نسبت به چهره جدید روحانی رویکرد واحدی را بازتاب نمی دهد. برخی به انتقاد علنی روی آورده و نگران ریزش آراء هستند اما افراد و گروه های دیگری هستند که به توجیه روی آورده و با انکار ضعف عملکرد روحانی صرفا نسبت به ناامیدی هشدار داده و برتری وضع موجود نسبت به ریاست جمهوری رئیسی و محمد باقر قالیباف را گوشزد می کنند. در این میان اظهار نظر عجیبی نیز اعلام شده که  ارزیابی  بر اساس قول و قرار های ایام انتخابات را نادرست  و نشانه غیر سیاسی بودن دانسته است! امتداد منطقی این نظریه  علاوه بر نفی رویکرد مطالبه محورانه توجیه پوپولیزم است که کاندیدایی هر چه می خواهد به مردم وعده بدهد و بعد از حضور در قدرت هیچگونه مسئولیتی نیز در قبال  وعده ها و سخنانش که باعث جذب رای ها شده ، نداشته باشد! برخی نیز در مواضعی متناقض با تایید عدول روحانی از تعهداتش با مردم و متکبر دانستن وی خواهان عدم عبور از روحانی شده اند!

موضع گیری های اصلاح طلبان و نیرو های سیاسی همسو که یا به انکار انتقادات و اعتراضات پرداخته یا آنها را از منظر سیاسی نکوهش کرده ، یا به تخطئه پرداخته اند و یا اراده گرایانه مردم را به دوری از ناامیدی دعوت کرده اند،  همگی در تجاهل و یا تغافل به منشا اعتراضات اشتراک نظر دارند. تشخیص کارآمدی و یا ناکارامدى در تحلیل آخر محصول عملکرد  است.نه مخالفان مى توانند اراده گرایانه مردم را مایوس کنند ونه مدافعان با توجیه گرى امیدوار! یاس و رویگردانى شکل گرفته کنونی که به نظر فزاینده به نظر می رسد  نتیجه منطقى عملکرد منفى روحانى و گریز وی از پاسخگویی و مسئولیت گریزی در خصوص شکاف پدید آمده بین حرف و عمل است. افکار عمومی در انحصار و تملک هیچ فرد و جریان سیاسی قرار ندارد. مردم به عنوان برایند گرایش های مختلف اجتماعی و گروه های متفاوت رای دهنده عهد اخوت دائمی و پیوند همیشگی با جریان های سیاسی نبسته است. بخش محدودی از جامعه دارای پیوند ارگانیک با احزاب و جریان های سیاسی است که اتکا به آنها برای پیروزی در  آوردگاه ها کافی نیست. ذات سیاست بر تغییر و دینامیسم استوار است. در تحلیل آخر اسم افراد و جناح ها اعم از اصول گرا، اصلاح طلب و اعتدالی مهم نیست بلکه دستاورد ها و نتیجه اعمال آنها تعیین کننده است که تفاوت در خور اعتنایی را نمایش دهد.

در این چارچوب توجه به اصناف مختلف رای به روحانی نیز اهمیت دارد. طبیعی است دیدگاه های دولت محور و معتقد به اصلاحات از بالا به پایین که مشارکت در ساختار اننتخاباتی معیوب جمهوری اسلامی را راهبردی توصیه می کنند بار اصلی ناامیدی کنونی را بر دوش می کشند. اتفاقات اخیر بمانند چهار سال ریاست جمهوری اول روحانی بار دیگر نشان داد که تغییرات معنادار و پایدار در عرصه های سیاسی ،فرهنگی و اجتماعی با اتکا به نهاد های انتخابی با توجه به موقعیت مسلط نهاد ولایت فقیه و مخالفت مستمر و همه جانبه آن با دگرگونی در وضعیت موجود ممکن نیست. اما رویکری که رای به روحانی را از منظر سلبی و تاکتیکی تبیین می کرد،به طور نسبی کمتر تحت الشعاع قرار گرفته است. البته این رویکرد نیز در سطحی تحت انتقاد و تردید قرار دارد که صورتبندی آن از  تفاوت بین ریاست جمهوری  روحانی ورئیسی چندان واقع بینانه نبوده است.

سرنوشت هر کدام از این رویکرد های سیاسی و در سطحی بالاتر رقابت های درونی بلوک قدرت و مواجهه رویکرد های دولت محور و جنبش محور در عرصه تغییر خواهی تا حدی بستگی به عملکرد روحانی در ماه های آینده و شرایط سیاسی کشور خواهد داشت.  اگر روند کنونی عملکرد دولت دوازدهم ادامه یابد و بخصوص در حوزه اقتصادی نتواند گشایش های چشمگیری ایجاد کند، آنگاه موج پشیمانی کنونی گسترده تر خواهد شد و پوپولیزم روحانی نیز سرنوشتی مشابه پوپولیزم احمدی نژاد پیدا خواهد کرد.

اما  در ورای این گمانه زنی ها، پسامد ماندگار پشت کردن روحانی به وعده های انتخاباتی و هضم شدن در وضع موجود که به نظر می رسد بیشتر دغدغه موقعیت خودش بعد از پایان ریاست جمهوری را دارد، تشدید بحران اعتماد در عرصه سیاسی است. اینک بخشی از رای دهندگان احساس فریب خوردگی پیدا کرده اند که مستقل از درستی و یا نادرستی این تصور، فرجام آن گسترش بی اعتمادی به سیاست مداران و موضع گیری های آنان در شکل عام است که تاثیری مخرب بر روند توسعه همه جانبه کشور خواهد داشت.

 

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در مقالات ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.