بالا گرفتن انتقاد ها به عملکرد حسن روحانی و نادیده گرفتن آنها از سوی رئیس دولت اعتدال ، اصلاح طلبان را در وضعیت سختی قرار داده است. واکنش ها یکسان نیست. برخی به صراحت رویکرد انتقادی در پیش گرفته و نگران پیامد های ناکامی روحانی در انتخابات ۱۴۰۰ برای اصلاح طلبان هستند. اما اکثریت اصلاح طلبان پارلمانتاریست با محوریت سید محمد خاتمی همچنان به حفظ همراهی و حمایت حداکثری از روحانی باور دارند. استدلال اصلی گروه متاخر بر درس گیری از تجربه انتخابات سال ۸۴ است که در صورت افزایش انتقادات و عبور از روحانی فضا برای پیروزی اصول گرایان و سربرآوردن پوپولیستی مشابه محمود احمدی نژاد هموار می شود.
در ادامه در چارچوب روش شناختی توصیفی و جدا از ارزش داوری در خصوص اصلاح طلبان پارلمانتاریست دلایلی در رد این استدلال ایراد می شود و شرح داده می شود که استمرار پیوند کنونی با روحانی ، امتناع از انتقاد و اعتراض و جدا نکردن صف، اصلاح طلبان را آسیب پذیر ساخته و احتمال شکست آنها در انتخابات آینده را افزایش می دهد.
- زمان پریشی تاریخی
نخست باید توجه داشت رویداد های سیاسی هر کدام مختصات خاص خود را دارند. وجود پاره ای شباهت دلیل نمی شود تا تاریخ عینا تکرار شود. خوانش اصلاح طلبان از دلیل اصلی ناکامی آنها در انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری در سال ۸۸ نیز نادرست است. تشتت در بین اصلاح طلبان و وجود کاندیدا های متعدد باعث شد تا محمود احمدی نژاد در وهله نخست انتخابات بر آنها پیشی بگیرد. در صورتی که مهدی کروبی، مصطفی معین و محسن علیزاده ائتلاف کرده بودند آنگاه یکی از آنها با اکبر هاشمی رفسنجانی در مرحله دوم رقابت می کرد. شرایط سیاسی و اجتماعی سال ۸۴ با سال ۱۴۰۰ نیز تفاوت های چشمگیری دارد. شرایط سیاسی به گرمی گذشته نیست و وضعیت اقتصادی نیز به مراتب بد تر از آن دوران است و کشور با بحران های متعددی مواجه بوده و امید به آینده و اعتماد اجتماعی به پایین ترین میزان خود در دو دهه گذشته رسیده است. دستاورد های خاتمی نیز در عین تنزل نسبت به سالیان اولیه و شکاف گسترده بین برنامه ها و عملکرد باز به نحو چشمگیری از روحانی تا کنون برتر بوده و حتی می شود گفت قابل مقایسه نیست. اگرچه واقعیت و انصاف حکم می کند این نکته را گوشزد کرد که شرایطی که روحانی کنترل قوه مجریه را در دست گرفت بدتر از دوران اولیه ریاست جمهوری خاتمی بود.
- پای چوبین استدلال تقلیل مشکلات به احمدی نژاد
اصلاح طلبان کماکان در راستای مصلحت اندیشی سیاسی، تنگنا های سیاست ورزی رفورمیستی و رویکرد محافظه کارانه جدید می کوشند مشکلات کشور در سالیان ۸۴ تا ۹۲ را صرفا بر دوش احمدی نژاد و حکمرانی غلط وی بیاندازند. اما روز به روز نادرستی این ادعا بیشتر روشن می شود، منشا اصلی مشکلات نهاد ولایت فقیه و متحدان سیاسی و نظامی وی بودند که احمدی نژاد متقدم با آنها همسویی داشت. این نیرو ها کماکان در دوران ریاست جمهوری روحانی نیز دست بالا را داشته اند. روحانی در شرایط فعلی در برابر دستگاه ولایت فقیه و نیرو های اقتدار گرا تسلیم شده و با پذیرش خطوط قرمز آنها در حوزه های سیاسی، فرهنگی و دیپلماسی عملا در وضعیت موجود سیاسی حل شده است. این روند اگر ادامه پیدا کند که شواهد موجود آن را تایید می کند ،عملا در حوزه های فوق تفاوت معنای داری بین روحانی و رئیسی در برونداد های قوه مجریه وجود نخواهد داشت. حال اگر دولت روحانی در تحقق وعده های اقتصادی ناکام شود، آنگاه مانور دادن بر روی ترجیح روحانی به رئیسی و توسل به الگوی ترجیح بد به بدتر بعید است در افکار عمومی خریدار فراوانی پیدا کند. تفاوت روحانی و احمدی نژاد و رئیسی باید در عمل و خروجی دولت خود را نشان دهد نه صرفا در حرف و الگو های های ذهنی
- هزینه بالای ناکامی روحانی
اگرچه روحانی هیچگاه داعیه اصلاح طلبی نداشته است و اصلاح طلبان نیز کوشیده اند تا وی را به عنوان یکی از بزرگان و نیرو های قدیمی اصول گرایان جلوه بدهند، اما حمایت فراگیر اصلاح طلبان از روحانی برای آنها نسبت به عملکرد روحانی مسئولیت ایجاد کرده است. پایگاه اجتماعی اصلاح طلبان و تحول خواه ها پایه اصلی رای های روحانی در انتخابات های ۹۲ و ۹۶ را تشکیل داد. در این راستا ناتوانی روحانی از عملی کردن وعده ها و سکوت اصلاح طلبان عملا سرنوشت یکسانی را متوجه آنها می کند. اصلاح طلبان برای اینکه مقصد مشترکی با روحانی پیدا نکنند و قربانی اقدامات اعتماد سوز و رویکرد پوپولیستی وی نشوند، نیاز دارند تا تمایز و تفاوت خود را آشکار سازند و مسئولانه نسبت به خطا ها و اقدامات غلط و مغایر با عدالت ، آزادی ،اخلاق و کاراآدی موضع بگیرند در غیر این صورت انتقاد ها متوجه آنها و بخصوص سیسد محمد خاتمی می شود که به شکل صریح و نامشروط دعوت به رای دادن روحانی کرده و حتی روی گردانی از وی به دلیل عقب نشینی را دسیسه رقبا بشمار آورده است.
- روحانی و مرزبندی با اصلاح طلبان
روحانی در دوره دوم ریاست جمهوری بر خلاف دوران انتخابات به طور نسبی فاصله بیشتری با اصلاح طلبان گرفته است. وی توجه خاصی به مطالبات و نظرات آنها نداشته و جز موضع گیری کلامی و حرف های شعاری در عمل اقدامی برای کاهش محدودیت های سید محمد خاتمی و عادی سازی وی انجام نداده است. اسحاق جهانگیری نیز علی رغم ایفای نقشی مهم در پیروزی روحانی در انتخابات ۹۶ موقعیت بهتری در دولت دوازدهم پیدا نکرد. حلقه نزدیکان روحانی کماکان دست بالا را در دولت اعتدال دارند و تمایل آنها تداوم موقعیت حاشیه نشینی اصلاح طلب ها در قدرت است. بنابراین اصلاح طلبان اهرم فشاری بر روحانی ندارند وروابط نیز در حدی گرم نیست که روحانی از آنها حرف شنوی داشته و بتوانند از طریق مذاکرات پشت پرده و رایزنی ها عملکرد وی را اصلاح نمایند. روحیه متکبرانه روحانی که بعد از پیروزی در انتخابات تشدید شده، بازدارندگی بیشتری در برابر اثرگذاری اصلاح طلبان ایجاد کرده است. از سوی دیگر روحانی بعد از انتخابات ۹۶ به نیرو های اصول گرا و نهاد هایی مانند سپاه پاسداران نزدیک شده که به نوبه خود تعامل را برای اصلاح طلبان دشوار تر می سازد.
- تنگنای تداوم دنباله روی از اعتدالی ها
اصلاح طلبان در سالیان ۹۲ و ۹۶ به دلایل شرایط خاص سیاسی و اولیت تقابل با اصول گراها پذیرفتند ار رقابت برای کسب قوه مجریه کنار بکشند و تلاش کنند اعتدالی ها پیروز شوند. این مصلحت سنجی به طور نسبی وضع اصلاح طلب ها را در مقایسه با دوره ۸ ساله ۸۴-۹۲ بهتر ساخت اما تثبیت این روند و بهبود آن نیازمند سپری شدن این دوره گذار و مهیا شدن وضعیت برای حضور حداکثری در رقابت های انتخاباتی است. دنباله روی ۸ سال اخیر اگر مقطعی نباشد، برای اصلاح طلب ها مشکل ساز می شود. نیرو های سیاسی و اجرایی آنها در نهایت نمی پذیرند که در دراز مدت نیرو های درجه دوم باشند بخصوص که سمت گیری اخیر اصلاح طلبان از جنبه های آرمانی و اصلاح گری سیاسی و اجتماعی تقریبا تهی شده و به رقابت جناحی برای کسب سهم از قدرت تقلیل یافته است. اعتدالی ها که مزیت آنها در نابسامانی اصول گرا ها و اصلاح طلبان است و تنها در صورت ضعف دو جناح اصلی در حوزه جامعه و بلوک قدرت است که به عنوان جریان سوم امکان دستیابی به کرسی های بالای قدرت را پیدا می کنند. بنابراین تداوم حمایت یک طرفه و نامتوازن از روحانی می تواند مشوق اعتدالی ها برای تداوم دنباله روی اصلاح طلب ها شود و این انتظار بوجود باید که آنها انتخابات ۱۴۰۰ را نیز به نامزد اعتدالی ها بسپرند.
بنابراین با توجه به مجموعه دلایل ذکر شده تداوم ارتباط کنونی اصلاح طلبان با روحانی برای آنها دردسرساز است نه جدایی از روحانی. اصلاح طلب ها برای موفقیت خود در انتخابات های آینده نیاز دارند که با مخالفت علنی با خلف وعده های روحانی، خود را در جایگاه آلترناتیو معرفی نمایند. این رویکرد لزوما به تقابل با روحانی نمی انجامد و آنها می توانند ضمن جدا کردن صف خود از اقدامات مثبت روحانی به صورت مشروط حمایت کرده و در موازنه قوای داخل نظام و عرصه سیاسی وی را در برابر تهاجم احتمالی اصول گرایان پشتیبانی کنند. اما در صورتی که روحانی بیشتر به سمت اصول گرایان حرکت کرده و امتیاز های بیشتری به اقتدار گرا ها بدهد و رویکرد پوپولیستی اش تشدید شود، آنگاه خشم و ناراحتی افکار عمومی در صورت سکوت اصلاح طلبان گریبان آنها را گرفته و چالش های سیاسی و اخلاقی پیش آمده مانعی بزرگ برای حضور موفق در کارزار های انتخاباتی آینده خواهد بود.