حضور دکتر منصور غلامی در راس وزارت علوم دولت دوازدهم نقطه عطفی در روند تحولات سیاسی است. منتها این نقطه عطف به پیامد های این انتخاب بر می گردد نه به ویژگی های شخصیتی و کارکردی غلامی که مشی سیاسی خنثی و محافظه کارانه اش در کنار ضعف های چشمگیر مدیریتی و آکادمیک ظرفیتی برای جریان سازی ندارد. پیامد های وزیر شدن غلامی را در محور های محور کلی زیر می توان دسته بندی کرد:
- ارتقاء عقب نشینی و تسلیم طلبی روحانی از اتفاق های موردی به یک روند
- بازگشت روحانی به قبل از سال ۹۲
- چالش اجتماعی برای اصلاحات دولت محور
- گسترش شکاف دانشگاه- حاکمیت
- واگرایی در اصلاح طلبان
توجه به هر کدام از این محور ها که فقط به لحاظ توالی و تقارن زمانی با وزارت غلامی گره خورده اند، در تبیین مسیر های پیش روی سیاست ورزی در ایران حائز اهمیت هست.
نخست باید از دانشگاه شروع کرد، اعتراضات گسترده دانشجویان و اساتید نسبت به انتخاب غلامی و توجیهات غیر قابل قبول روحانی نشانگر رویکرد جدید دانشگاه و جنبش دانشجویی به دولت اعتدال است. فضای جدید با عبور ازحمایت مشروط درصدد برجسته کردن انتقاد و تمایز با روحانی است که تصور می شود به دانشگاه پشت کرده است. دوران وزارت غلامی از یک سو تحلیل رفتن کامل قوه اصلاحی دولت در دانشگاه ها و تسلیم در برابر ماشین سرکوب دولتی را نمایان می سازد اما از سوی دیگر دورنمای دور جدید از تحرکات دانشجویی را بالقوه ترسیم می کند. ناکامی دیگر رویکرد دولت محور، مساعد کننده فضا برای اعتراض های میدانی و کنش های انتقادی با اتکا به نیروی اجتماعی و نگاه از پایین به بالا است. اکنون دیگر روحانی از دید اکثر گرایش های دانشجویی فرصت تنفس و یا عبور از گردنه های سخت نیست بلکه دولتمردی است که شکاف گسترده حرف و عملش تهدیدی برای استقلال دانشگاه و کارویژه نقادی محسوب می شود.
بحران اعتماد روحانی
تصمیم روحانی در گریز از تقابل با رهبری و پذیرش گسترش حوزه مداخله وی در تعیین وزیر علوم تقریبا مشخص ساخت که تصمیمش را در سمت گیری به طرف نهاد ولایت فقیه و دوری از نیرو های معترض به وضع موجود گرفته است. بدینترتیب چهره ای که روحانی از خود در جریان انتخابات ترسیم کرد ،دولت مستعجل بود. حال در تفسیری خوشبینانه، تهدید ها و بازداشت ۲۴ ساعته برادرش که متهم به فساد اقتصادی گسترده است، می تواند عامل این چرخش سریع و بزرگ باشد و یا تحلیل بدبینانه این تصور را دامن زند که از ابتدا نیز اراده و قصدی برای عملی کردن وعده هایش نداشته و صرفا برای جذب آراء مردم و سبقت گرفتن بر رقبای اصول گرا به صورت موقت مواضع مورد توجه منتقدان و مخالفان اتخاذ کرد. به عبارت دیگر او حرف را برای حرف زده و با برخوردی پوپولیستی از ابتدا برنامه ای برای اجرا و پایبندی به قول و قرار ها نداشته است. ازاینرو بعد از کسب رای مردم اکنون در اندیشه مصالحه و تعامل با صاحبان قدرت انتصابی و مراکز اقتدار گرا است تا آینده خود در نظام سیاسی را تضمین کند.
روحانی در روزی که غلامی را معرفی کرد عمدتا در سخرانی اش دولت آمریکا را آماج حملات قرار داد و فضا را به سمتی برد تا شعار های مرگ بر آمریکا در صحن علنی مجلس طنین انداز گردد. اتفاقی که در دولت اولش نه تنها از آن دوری می جست بلکه با عبارت های تندی را علیه مدافعان خصومت با آمریکا به زبان می آورد. در ادامه نیز جلسه نزدیکی و وحدت سران سه قوه که دیگر هیچ نشانی از درگیری و ها و تقابل های قبلی روحانی و صادق لاریجانی رئیس قوه قضائیه نداشت ،گمانه زنی ها پیرامون ادغام خواسته و آگاهانه دولت اعتدال در حاکمیت یگانه مورد نظر نهاد ولایت فقیه را جدی تر ساخت.
شخصیت جدید روحانی با سیمایی که وی از سال ۹۲ به بعد ارائه داد تفاوت های معناداری پیدا کرده و بیشتر شبیه روحانی دهه های شصت و هفتاد است. نوسان های زیاد وی و دولتش را دچار بحران اعتماد کرده است و به نظر می رسد دولت دوازدهم از این به بعد در اقناع و همراهی افکار عمومی با چالش بزرگ تری مواجه شود. اصول گرایان و بخش اقتدار گرای جمهوری اسلامی نیز اگرچه از رویکرد تسلیم طلبانه جدید روحانی استقبال می کنند اما در عین حال از یادآوری مواضع گذشته وی و عدول از آنها نیزغفلت نمی کنند. به عنوان مثال حسین شریعتمداری مدیر مسئول رزونامه کیهان در کنایه ای سنگین به وی یادآورد شد که مخالفان درون حکومتی اش را باید از جهنم بیرون بیاورد تا دعوت وی به وحدت جدی گرفته شود. ازاینرو نزدیکی دلواپسان و نیرو های موسوم به ولایی به وی مقطعی بوده و در نهایت آنها نیز چون گذشته روحانی را تخطئه خواهند کرد. غلط نیست اگر گفته شود هر دو جناح نظام با بی اعتمادی به اقدامات آتی روحانی نگاه خواهند کرد.
واگرایی اصلاح طلبان
دیگر پیامد مهم نمایان شدن شکاف ها در صفوف اصلاح طلبان است. دوپاره شدن فراکسیون امید در نحوه برخورد با وزارت غلامی و حاشیه های آن به خوبی روند واگرایی را آشکار ساخت. بخشی از اصلاح طلبان که در میان آنها غلامرضا ظریفیان معاونت دانشجویی وزارت علوم در دوران دولت خاتمی نیز حضور داشت در رویکردی مشابه روحانی و با مصلحت اندیشی و محافظه کاری کوشیدند با ترسیم گزینه ای قابل قبول و در عین حال غیر ایده آل از غلامی وزارت وی را در بن بست پیش آمده واقعیتی ناگزیر توصیف کنند. این بخش در کنار اصول گرایانی چون غلامعلی حداد عادل پروژه مشترک جمع آوری رای اعتماد برای غلامی را دنبال کردند.
اما بخش دیگری از اصلاح طلبان و بخصوص چند تن از نمایندگان زن عضو فراکسیون امید چون خانم ها پروانه سلحشوری و حمیده زرآبادی با توجه به دغدغه های دانشجویان و مسئولیت نمایندگی به مخالفت برخاسته و توجیهات غیر قابل قبول روحانی را به وی یادآور شدند. سلحشوری با بدبینی نسبت به عملکرد غلامی در وزارت علوم، همسویی ظریفیان و حداد عادل در مدیریت دانشگاه ها جایی که بیشترین فاصله تا کنون بین اصول گرایان واصلاح طلبان را داشته است ،را نگران کننده توصیف کرد.
زرآبادی نیز تعارض حرف و عمل روحانی را متذکر شد و خطاب به وی گفت اینک این عارضه یاس آفرین گریبان ” آخرین سنگر آزادی، دانشگاه” را گرفته است.
البته استمرار این رویکرد معلوم نیست کما اینکه انتظار نمی رفت محمود صادقی نماینده اصلاح طلب رادیکال به حمایت از غلامی بپردازد! دامنه بالای نوسانات صادقی نشان داد وی از بده بستان های پشت پرده قدرت و مصلحت اندیشی های سیاسی نابجا تاثیر پذیر است و ارزیابی عمکلرد وی نباید به مخالفتش با قوه قضائیه و دیگر مواضع روشنگرانه محدود شود.
شدت یافتن انتقاد های مصطفی کواکبیان از طیف سنتی و مورد اعتماد نظام اصلاح طلبان دیگر وجه چالش داخلی اصلاح طلبان را نمایان می سازد. کواکبیان نمانیده بخشی از اصلاح طلبان است که در تحلیل آخر نگاه به موقعیت در بلوک قدرت دارند. وی با تشکیک در ادعای اعتدال طلبی روحانی ویادآوری دین وی به اصلاح طلبان هشدار داد که با این وضعیت مردم در انتخابات آینده به نحو گسترده شرکت نمی کنند و اصول گرایان برنده رقابت ها خواهند بود. این نگرانی در جمع مهمی از اصلاح طلبان موقعیت طلب دیده می شود که هزینه چرخش روحانی را در نهایت آنها باید پس بدهند. در این راستا محمد رضا عارف نیز انتقاداتش به عدم پایبندی فراکسیونی اصلاح طلبان در مجلس را گسترش داده است. اما وی بیش از همه نکوهش می شود که در اداره فراکسیون امید آنچنان ضعیف عمل کرده است که به ادعای کواکبیان بازدهی جمع ۴۰ نفره نمایندگان اصلاح طلب در مجلس هشتم از مجلس دهم بیشتر بوده است.
در عین حال به نظر می رسد عارف فرصت را برای تمایز اصلاح طلبان از روحانی و تصفیه حساب انتخابات ۹۲ و ناکامی در کسب ریاست مجلس مثبت ارزیابی کرده و مخالفتی با در پیش گرفتن رویکرد انتقادی نسبت به روحانی ندارد.
در مواجهه با این فضا طیف محافظه کاری با محوریت بهزاد نبوی وجود دارد که کماکان بر حمایت صد درصدی از روحانی تاکید می کند. این جریان به عملکرد و رفتار روحانی کاری ندارد و در این وضعیت سیاسی صرف عدم حضور اصول گرایان در راس قوه مجریه و اداره امور اقتصادی به شیوه متعارف را کافی ارزیابی می کند.
رویارویی راهبرد های “حفظ ائتلاف “و یا “جدا کردن صف و علی سازی رویکرد انتقادی ” وضعیت آینده اصلاح طلبان را روشن می سازد. اما به نظر می رسد بخشی از نمایندگان کمتر شناخته شده اصلاح طلب که تجربه زیادی نداشته اند بر اساس پایبندی به مطالبات عمومی و خواسته های جامعه رفتاری متمایل به اصلاحات جامعه محور را در پیش بگیرند. اگرچه اکثر نمایندگان گمنام و بی تجربه که با شعار های اصلاح طلبانه به مجلس دهم راه یافتند، جذب وضعیت موجود سیاسی شده و محافظه کاری اختیار کرده اند اما حضور نمایندگانی چون سلحشور و زرآبادی نشان داد که این روند استثناهایی دارد که می تواند فضای مجلس را تحت الشعاع قرار دهد.
در مجموع همانطور که صادق زیبا کلام از دعوت کنندگان رای به روحانی در سال های ۹۲ و ۹۶ طی نامه ای سرگشاده هشدار داده است ، ائتلاف شکننده اعتدالی- اصلاح طلب با ریزش پایگاه اجتماعی مواجه شده و وزارت غلامی مستقل از زمینه و سیاقش ، دروازه افول روحانی و پیامد های منفی گریزناپذیر آن برای اصلاح طلبان در انتخابات های آینده است. از این به بعد روحانی جای پایی در دانشگاه هم نخواهد داشت. مرحله جنینی بی اعتمادی به وی در جریان انتخابات ریاست جمهوری ۹۶ و کم تحرکی و تردید جنبش دانشجویی در تشویق به رای دادن شکل گرفت.