اقبال شاهرودی در مصلحت پسا رفسنجانی

 

اقبال شاهرودی  در مصلحت پسا رفسنجانی

سرانجام  خامنه ای بعد از شش ماه تاخیر  ترکیب دوره هفتم مجمع تشخیص مصلحت نظام را مشخص کرد.  مجمع تشخیص مصلحت به عنوان بخشی از نظام تقنینی کشور که شان مشورتی برای ولی فقیه نیز دارد ،وضعیتی خاصی در ساختار قدرت دارد. حضور اکبر هاشمی رفسنجانی در راس این نهاد و روابط متغیر وی با رهبری و نقش آفرینی های متفاوت باعث شده بود مجمع عملا تحت تاثیر نام او قرار بگیرد اگرچه همیشه  اکثریت اعضاء مجمع با وی همسو نبودند. اما حضور بخشی از نیرو های جناح میانه رو و بخصوص در زمان اصلاحات و دولت اعتدال شکلی به مجمع بخشیده بود که خروجی آن با رویکرد بخش افراطی نظام تطبیق نداشت. از آنجاییکه نقش مجمع در تدوین سیاست های کلان نظام حالت مشورتی داشت، هیچگاه نتوانست وزنه بزرگی در سیاستگذاری راهبردی  نظام شود.

ولی  به مرور زمان اختیارات و نفوذ مجمع تشخیص مصلحت به عنوان یک نهاد انتسابی افزایش یافته است که درنگاهی عمیق و ریشه دار به ضرر گذار به دمکراسی و مردم سالاری در ایران عمل می کند. میانجیگری بین شورای نگهبان و مجلس بر سر موضوعات اختلافی در مقاطعی به نفع عقلانیت و اداره جامعه بر مبنای الگوی عرفی( سکولار) بوده است اما این پیامد ها در مقابل اثرات مانگار منفی تداخل وظایف این نهاد ها با اختیارات نهاد های انتخابی و برگزیده مردم وزن کمتری دارد.

همانگونه که قبلا گفته شد  اصول گرایان و نیای آن جناح راست در دوره رهبری خامنه ای همیشه در مجمع تشخیص مصلحت نظام دست بالا داشته اند. اما وزن آنها به مرور زمان افزایش یافته است. مهمترین ویژگی دوره هفتم نبود رفسنجانی است که باعث می شود این نهاد با خروج از سایه وی  مناسبات جدیدی را تجربه کند. سید محمود هاشمی شاهرودی که روابط نزدیکی با  خامنه ای دارد بر جای او نشست. به نظر می رسد تاخیر  شش ماهه بین پایان زمان فعالیت دوره ششم تا آغاز به کار دوره هفتم با وضعیت جسمانی شاهرودی ارتباط داشته است. وی مدتی در بیمارستان بستری بود و احتمالا با سپری کردن دوره بیماری آمادگی فعالیت پیدا کرده است. دریافت حکم ریاست مجمع تشخیص مصلحت سکوی بازگشت شاهرودی به نقش آفرینی در بلوک قدرت است. بعد از ناکامی در انتخابات ریاست مجلس خبرگان و قوت گرفتن زمزمه هایی در خصوص اتهام فساد اقتصادی او درموقعیتی شکننده قرار گرفته  و احتمال افول سیاسی وی  افزایش یافته بود. اما اکنون او قدرت یافته و می تواند موقعیت خود را در بلوک قدرت ارتقاء ببخشد. این منصب با توجه به حضور وی در هیات رئیسه مجلس خبرگان  باعث می شود وی در  جمع جانشینان احتمالی خامنه ای باقی بماند.

اما ترکیب دوره هفتم که تقریبا همه اعضاء زنده دوره ششم را دارد، با تغییر زیادی مواجه نشده است. هاشمی رفسنجانی، عباس واعظ طبسی، حسن حبیبی و حبیب الله عسگر اولادی کسانی بودند که دست اجل اجازه نداد دوره نمایندگی شان در مجمع ششم به انتها برسد.

در ترکیب جدید شش نفر به اعضا حقیقی افزوده شده اند. رئیسی و قالیباف از ناکامان انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم و احمد توکلی که نتوانست کرسی مجلس را در دوره دهم حفظ کند همراه با  آیت الله محسن مجتهد شبستری امام جمعه سابق تبریز  بخش اصول گرا را تشکیل می دهند. سید محمد صدر گرایش اصلاح طلبی دارد و سید محمد میرمحمدی نیز نزدیک به اعتدالی ها است. در این دوره تعداد اصلاح طلبان در اشخاص حقیقی از ۳ به ۴ نفر افزایش یافته است اما وزن کلی ائتلاف اصلاح طلب- اعتدالی از ۳۳ درصد به ۲۲ درصد کاهش یافته و می توان نتیجه گرفت که ترکیب اعضای مجمع تشخیص مصلحت با رهبری و اصول گرایان همسو تر شده است.

انتخاب شاهرودی این پیام را بازتاب داد که کماکان  رهبری تمایل دارد که  ریاست مجمع با جناح میانه نظام باشد و با شیبی کم از  میراث رفسنجانی فاصله بگیرد. شاید بیشترین تاثیر این جایگزینی و نبود رفسنجانی در تعطیلی مرکز تحقیقات استراتژیک و تغییر مدیران و کادر مجمع و کار گروه های متعدد زیر مجموعه آن بازتاب پیدا کند. ابقای محسن رضایی در جایگاه دبیر مجمع و  برتری توان اجرایی و تشکیلاتی وی در قیاس با هاشمی شاهرودی می تواند باعث افزایش  نفوذ محسن رضایی و چیرگی وی بر نیروی انسانی مجمع تشخیص مصلحت شود.

دستور خامنه ای برای تغییر ساختار و محتوی مجمع اگر از جنبه های فرمال و عادی فراتر برود و  منجر به بازنگری در شیوه فعالیت مجمع شود آنگاه فصل جدید فعالیت های مجمع با ولی فقیه هماهنگی بیشتر خواهد داشت.

اما دیگر ویژگی مهم حفظ محمود احمدی نژاد بود. رد صلاحیت در انتخابات ریاست جمهوری و تند شدن مواضع انتقادی وی این تصور را به وجود آورده بود که وی در دوره جدید مجمع جایی نداشته باشد. اما تداوم عضویت احمدی نژاد این واقعیت را نمایان ساخت که کماکان او و خامنه ای حفظ رابطه حداقلی را به مصلحت می دانند. البته این انتخاب به معنای رسمیت بخشیدن مواضع احمدی نژاد در درون نظام نیست بلکه بیشتر ترفندی برای مهار و حداقل سازی هزینه ها است. در عین حال این انتظار نیز وجود دارد که فرصت یادشده به تجدید نظر احمدی نژاد در حمایت از آنچه ” جریان انحرافی نامیده می شود”، بیانجامد. احمدی نژاد نیز به نوبه خود نمی خواهد از مجموعه نظام خارج شود و ترجیح می دهد حملاتش را به کارگزاران سه قوه معطوف سازد.

انتخاب رئیسی و قالیباف ماهیت اقتدار گرای نظام را بیش از پیش برجسته ساخت که نهاد ولایت فقیه در تصمیماتش اعتنایی به نظر و خواست مردم  ندارد.

عدم معرفی اسحاق جهانگیری نیز نکته قابل اعتنایی است. با توجه به تلاش جهانگیری در نزدیکی به رهبری و میانجیگری برای اصلاح طلبان این تصور قوت گرفته بود که وی از اصلاح طلبانی شود که مورد توجه رهبری هم هست. اما به نظر می رسد سمت گیری جهانگیری در انتخابات ۹۶ معادلات را بر هم زده و او دیگر در محدوده معتمدان رهبری نمی گنجد.

محمد محمدی ری شهری همانطور که در دوره ششم مجمع تشخیص مصلحت حذف شد، راهی به دوره هفتم نیز پیدا نکرد تا شاهد دیگری باشد که این مهره مهم خشونت دولتی در دهه شصت جایگاه سابق خود در نهاد ولایت فقیه را ندارد.

این دوره مجمع تشخیص مصلحت ممکن است آخرین دوره فعالیت این نهاد در زمان حیات خامنه ای باشد که البته قطعیتی ندارد. در  صورتی که این سناریو محقق شود و مجلس خبرگان نتواند به فوریت جانشین را انتخاب کند آنگاه  مجمع تشخیص مصلحت مسئولیت تعیین عضو سوم شورای رهبری را از میان فقهای شورای نگهبان عهده دار خواهد شد که نقشی مهم در شکل دهی مناسبات قدرت در عصر پسا خامنه ای ایفا می کند.

در مجموع ترکیب کنونی مجمع همراهی بیشتری با اصول گرایان داشته و نسبت به دوره قبل با دولت روحانی زوایه بیشتری پیدا می کند ،اما بعید است که در مسیر مورد نظر اصول گرایان افراطی فعالیت کند.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی, مقالات ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.