شوالیه دولت با تفنگ در مصاف با روحانی

در هفته های گذشته منازعه و چالش کلامی بین فرماندهان سپاه پاسداران با حسن روحانی افزایش ملموسی یافته است. ماجرا در ادامه رویارویی نظری و سیاسی خامنه ای و رئیس دولت دوازدهم آغاز شد که روحانی سپاه را تحت عنوان “دولت با تفنگ” نکوهش کرد. البته پیش از ان در جریان انتخابات ریاست جمهوری و حمایت اعلام نشده و عملی سپاه از ابراهیم رئیسی و سازماندهی نیرو ها در تجمعات انتخاباتی وی نیز روابط را تیره ساخته بود.

سعیدی نماینده ولی فقیه ، فرماندهان سپاه و از جمله عزیز جعفری به میدان  آمدند و پاسخ روحانی را دادند. نقطه مشترک موضعگیری های مسئولان ارشد سپاه مبتنی بر محور هایی چون بی انصافی دولت، انجام پروژه های اقتصادی که متولی نداشته است، پاکدستی سپاه، عدم رقابت با بخش خصوصی،بدهکار بودن دولت به شرکت های سپاه، نقش سپاه در توسعه کشور و در نهایت   پرهیز از رویارویی با دولت بود.

البته ناظران عرصه سیاسی ایران به خوبی می دانند که سپاه مهمترین و سازمان یافته ترین ابزار ولی فقیه  است که در  مسیر  برنامه های اصلاح طلبانه دولت و اقداماتی که موازنه قوای موجود را بر هم زند ،مقاومت می کند. با توجه به حضور پر رنگ و گسترده سپاه در عرصه های مختلف کشور و ایجاد شبه جامعه مدنی در قالب تشکیلات بسیج، غلط نیست اگر گفته شود، این تشکیلات سیاسی، نظامی و ایدئولوژیک تکیه گاه اصلی وضعیت موجود است که محدوده فعالیت های آن فراتر از مرز های ایران است. بنابراین این ادعا که سپاه وارد پاسخگویی و واکنش به روحانی نمی شود تعارفی بیش نیست . این تقابل در حال حاضر وجود دارد. منتهی می توان این تفسیر را از سخنان جعفری کرد که سپاه افزایش سطح تنش را در این مقطع به مصلحت نمی داند. ولی در عین حال کماکان ایستادگی در برابر دولت روحانی و حفظ کنترل نظام بر عرصه های استراتژیک جامعه را دنبال می کند. سمت گیری سپاه در نهایت متکی به نوع مناسبات رهبری با دولت است. اگر هشدار بنی صدریزاسیون خامنه ای از حرف به عمل راه بیاید که در حال حاضر احتمال آن ضعیف است، آنگاه سپاه از مجریان اصلی این پروژه خواهد بود.

سخنان جعفری بعد از دریافت حکم تمدید سه ساله سمت فرماندهی در این خصوص روشنگر است. وی در ، در مراسم معارفه فرمانده جدید سپاه محمد رسول الله تهران ، «جهاد کبیر» را کارویژه اصلی سپاه معرفی کرده و بر عدم محافظه کاری در این خصوص و تاکید بر رویکرد ستیزه جویانه در سیاست خارجی تاکید می کند:

« سپاه در انجام ماموریت خود در حفظ، حراست و پیشبرد انقلاب اسلامی محافظه کاری نخواهد کرد و این ممکن نیست مگر با روی کار بودن مدیران جهادی و انقلابی در سطوح مختلف سپاه»

«معنای جهاد کبیر عدم اعتماد به دشمن و عدم تبعیت از دشمنان است، معنای آن عدم مذاکره نیست. برخی می خواهند بگویند ما کلا با تعامل با جهان مخالف و در پی جنگیم. من با صدای بلند می گویم سپاه هم به دنبال صلح است اما صلح تنها در صورتی محقق می شود و پایدار می ماند که دشمنان از شروع جنگ با ما درهراس باشند و از عواقب آن بترسند. صلح با مذاکره صرف به دست نمی آید. اگر کسی بویی از واقعیات نظام سلطه برده باشد، این را درک می کند».

در آخرین تحولات از موضع گیری های متقابل سپاه و روحانی، قاسم سلیمانی به میدان آمده و در جلسه سخنرانی در  جمع رزمندگان و پیشکسوتان دفاع مقدس استان کرمان به صورت غیر مستقیم هشدار هایی به رئیس دولت دوازدهم داد. از آنجاییکه دولتمردان و بخصوص جواد ظریف در  مناسبت های متعدد از روابط نزدیک با قاسم سلیمانی و احترام به وی سخن به میان آورده اند، اظهارات وی اهمیت خاصی دارد و چه بسا نوعی اتمام حجت به روحانی باشد.

حرف اصلی سلیمانی تکرار ترجیع بند حامیان ولایت فقیه مطلقه و بدون محدودیت خامنه ای است، که  نهاد ولایت فقیه پایه اصلی نظام است و تضعیف آن منجر به فروپاشی می شود. از نظر آنان این اتفاق فقط یک خطای سیاسی نیست بلکه گناه و معصیت دینی غیر قابل بخشش نیز بشمار می آید. در این چارچوب سلیمانی با تقدیس ولی فقیه و تاکید بر اینکه وی جانشین به حق آیت الله خمینی است و راه وی را ادامه می دهد، گفته است:

« برای آحاد ملت ایران، ثروتی گرانقدرتر از ثروت رهبری وجود ندارد و این ثروت با هیچ ثروتی قابل مقایسه نیست…. در کشور نباید کلامی بر خلاف سیاست ها و منویات مقام معظم رهبری گفته شود و اگر هم گفته شود و اعتراضی صورت نگیرد در گناه آن سهیم هستیم.»

او خامنه ای را ناخدای  کشتی  کشور دانست که بدون وی این کشتی به ساحل نمی‌رسد. وی بحق قانون در خصوص ولی فقیه را زیر سئوال برده و با پیش کشیدن بحث بقا و عزت  کشور  ولایت فقیه فراقانونی را توجیه  کرده است. همچنین وی تقدیس خامنه ای و تبعیت از وی را ادامه منطقی تقدیس آیت الله خمینی بشمار آورده است.

معنای سیاسی این حرف ها روشن است و روحانی را بدون ذکر نام خطاب قرار می دهد که از موضع گیری کنونی در قبال رهبری عقب بنشیند. این خواست فقط از زبان مسئولان سپاه و ائمه جمعه و حواریون خامنه ای صادر نمی شود بلکه برخی از اصلاح طلب ها نیز چنین خواسته ای از روحانی دارند. حتی  بر اساس شنیده ها ، علی اکبر ناطق نوری نیز به روحانی پیغام داده که پاسخ رهبری را در  تریبون های عمومی ندهد در غیر این صورت از او حمایت نخواهد کرد!

همچنین قاسم سلیمانی با این حرف ها پایگاه اجتماعی هدف را خطاب قرار داده و آماده برای شرایطی می کند که اقدام به
آتش به اختیاری اقتضا کند.

در ادامه قاسم سلیمانی می کوشد تا با سفید نمایی از عملکرد سپاه قدس در سوریه و عراق ، حکمت و توانایی خامنه ای در  افزایش عزت ایران در منطقه را توصیف نماید. حرف های سلیمانی از اغراق زیادی برخوردار است و صورتبندی نادرستی ارائه می دهد. البته برخی از سخنان نیز وی با واقعیت تطبیق می کند. او به درستی می گوید که اکنون بشار اسد تا حدی تثبیت شده و در این خصوص جمهوری اسلامی ایران نقش تعیین کننده داشته است. اما بر خلاف نظر وی  دفاع از قصاب سوریه به هیچوجه اعتباری برای ایران در  خاور میانه ودر بین مردم سوریه ایجاد نکرده است. فضا در سطح افکار عمومی منطقه به ضرر ایران است. در سطح دولت ها نیز اوضاع رو به وخامت می رود و نوعی اجماع در بین کشور های عربی و دارای اکثریت سنی در منزوی کردن ایران قابل مشاهده است. به عبارت دیگر پایداری بالادستی کنونی ایران در سوریه که با هزینه های گزاف و ریسک های بالا به دست آمده، معلوم نیست. عملیات تروریستی داعش در  تهران و گزارش های متعدد و فزاینده نهاد های امنیتی از کشف و خنثی سازی تروریست ها نیز این ادعا که مداخله در بیرون از مرز ها، امنیت داخلی را تضمین کرده ، به صورت عینی زیر سئوال برده است.

درعراق اگرچه نفوذ حکومت و به طور مشخص سپاه قدس افزایش چشمگیری داشته است اما اعتراض ها نیز افزایش داشته است. محبوبیت جمهوری اسلامی در بین شیعیان عراق نسبت به گذشته کاهش یافته است. در عرصه سیاسی نیز مخالفت ها با افزایش نفوذ ایران نیز رو به گسترش است.

در واقع نوع راهبرد سپاه قدس که با نظر خامنه ای اعمال می شود، برخوردی استثمار گرانه و استعماری است که کشور ها و ملل دیگر را قربانی خواست ها و آروز های ولی فقیه ایران می کند تا در نهایت بخشی از ارتش بنیاد گرایی اسلامی شیعه محور باشند. در واقع خامنه ای و  نیرو های همسو در نگاهی خیال پرورانه و ماجرا جویانه به دنبال تبدیل منطقه با شیوه ای غیر تعجیلی و پیچیده به حوزه خلافت ولی فقیه شیعه هستند. ابعاد و دامنه این برنامه تقریبا در حدی آشکار و مسجل شده است که نگرانی های جدی در بین طیف متنوعی از نیرو های سیاسی در خاور میانه ایجاد کرده است. این نگرانی ها و عدم توازن نگاه توسعه گرایانه حکومت در منطقه با موقعیت داخلی اش، رشد نفوذ کنونی ایران در خاور میانه را بشدت شکننده ساخته و در شرایط می تواند به عقب نشینی سنگین منجر شده و آسیب های جبران ناپذیر به موقعیت ژئوپلتیک و ژئو استراتژیک ایران و جایگاهش در منطقه وارد سازد.

اما سلیمانی این صورت بندی اغراق آمیز را ارائه می دهد تا بر کارنامه مملو از شکست خامنه ای در داخل سرپوشی بیفکند. در واقع نهاد ولایت فقیه در داخل کشور و بر اساس شاخص های توسعه و عدالت چیزی برای عرضه کردن ندارد. اما مانور دادن بر روی موفقیت های منطقه ای با برجسته کردن عنصر مذهب و استفاده از چاشنی احساسات ملی گرایانه دستکم به صورت مقطعی می تواند این نقیصه را به حاشیه ببرد.

هدف اصلی  قاسم سلیمانی مانند دیگر فرماندهان ارشد سپاه هشدار به روحانی است که از در نافرمانی با رهبری در نیامده و خطوط  قرمز را رعایت کند. البته بعید به نظر می رسد روحانی از محدوده کنترل شده خارج شود اما پاسخگویی وی به رهبری در حوزه کلامی و سیاسی و علنی ساختن اختلافات،  مشروعیت زدایی از ولی فقیه را تقویت می کند. چنین اتفاقی برای ارتش نهاد ولایت فقیه که موقعیت خود را از تقدیس این نهاد کسب می کند، تحمل پذیر نیست.

روحانی نیز با درک این واقعیت سطح منازعه با سپاه را افزایش داده و پیش دستانه در پی خنثی سازی اقدامات تقابلی این نهاد نظامی- سیاسی- اقتصادی و ایدئولوژیک و جلوگیری از جلو آمدن آن است. هفته های آینده و بخصوص معرفی کابینه جدید روش می سازد که  رویارویی روحانی- سپاه چه مسیری را طی خواهد کرد.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.