۳۶ سال پیش در چنین روزی حزب توده منحل اعلام شد و آیت الله خمینی با ” خیانتکار” توصیف کردن حزب توده تعطیلی آن که با دستگیری گسترده رهبرانش همراه بود را “موجب سرفرازی امت اسلامی” دانست.
اگرچه برخی از کارگزاران اولیه نظام از جمله مهندس میرحسین موسوی معتقد هستند آیت الله خمینی نظر اطلاعات سپاه در خصوص برنامه حزب توده در براندازی جمهوری اسلامی با نقشه شوروی سابق را نپذیرفته بود. اما موضع گیری های علنی وی مستندی غیر قابل انکار در شراکت در این برخورد امنیتی واحراز مسئولیت اخلاقی و حقوقی است.
بدینترتیب حزب توده آخرین جریان متحد آیت الله خمینی در انقلاب و سالیان اولیه بعد از آن بود که از قطار انقلاب پیاده شد و وعده آیت الله خمینی در پاریس که چپ ها در ابراز نظر آزاد هستند به طور کامل نادیده گرفته شد. البته آیت الله آن موقع هم روشن کرده بود که تمایلی به پذیرش سیاست ورزی و مشارکت آنها در فرایندهای سیاسی و قدرت ندارد.
همچنین پیشتر صلاحیت چهره های شاخص حزب توده در انتخابات مجلس اول رد شده بود.
شاید سخن سرگون بیت اوشانا نماینده آشوری ها در مجلس اول که نزدیک به حزب توده بود و خود را خط امامی معرفی می کرد، به لحاظ نمادین سرنوشت حزب توده در جمهوری اسلامی را به خوبی توصیف کند به اتهام عضویت در حزب توده و جاسوسی زندانی شد. وقتی از او در بازداشتگاه پرسیدند که اینجا کجاست ،پاسخ داد: ” آخر خط امام”
حزب توده بعد از فعال شدن در ایران پسا انقلاب رویکرد متفاوت و چه بسا متضادی را در سال های اولیه دهه شصت در پی گرفت که پایان تلخ ورنج آوری را به همراه داشت. حزب توده در انتخابات خبرگان قانون اساسی با سازمان مجاهدین خلق، جنبش مسلمانان مبارز و جنبش آزادی بخش مردم ایران” همسو بود و افرادی چون مسعود رجوی را در فهرست انتخاباتی خود قرار داد.
فضای بعد از انقلاب و غلبه نگرش چپ در فضاهای روشنفکری و دانشجوئی باعث شد تا این حزب بتواند به سرعت یارگیری کرده و از وضعیت رکود دهه پنجاه خارج شود. انشعاب در سازمان فدائیان خلق نیز باعث شد تا آنها با جناح اکثریت فدائیان ائتلاف تشکیل دهند. اما این حزب در نیمه دوم سال ۱۳۵۸ تغییر رویه داد و این بار به نفع حزب جمهوری اسلامی سمت گیری کرد و دراولین دوره انتخابات ریاست جمهوری از حسن حبیبی کاندیدای حزب جمهوری اسلامی حمایت کرد. این بار حزب همسو با حکومت شوروی تضاد اصلی خود را جناح لیبرال و نیروهای دمکراسی خواه قرار داده و آیت الله خمینی و نیروهای خط امام را در چارچوب آمریکا ستیزی و تضاد با امپریالیسم متحد خود تعریف کرد. پارادایم عدالت منهای آزادی آن چنان در دستور کار حزب قرار گرفت که با برنامه جریان خط امام در حذف خونین نیروهای آزادی خواه و لیبرال و سوسیال دمکرات عملا همراهی کرد. حزب توده نیز ایدئولوژی را بر توسعه ، آزادی ها و حقوق بشر در حکمرانی مقدم می دانست.
آتش بار حزب توده این بار نیروهایی چون نهضت آزادی، جبهه ملی ،سازمان فدایان اقلیت، سازمان مجاهدین خلق، بنی صدر واحزاب قومیت گرا را هدف قرار داد . چهره هایی چون مسعود رجوی که در ماه های اولیه بعد از انقلاب ” رفیق انقلابی” قلمداد می شدند به ناگاه ” دشمنان خلق” نامیده شدند که در خدمت امپریالیسم آمریکا بر ضد جنبش مردمی ایران دسیسه می کنند!
البته حزب الله و حامیان آیت الله خمینی نیز سازمان مجاهدین خلق را ” منافق” و ” التقاط اسلام با چپ” خطاب می کردند.
اما سال ۶۲ بطلان عملی محاسبات حزب توده را آشکار ساخت که بعد از حذف نیروهای رادیکال اعم از لیبرال و سوسیال و چپ انقلابی زیر تیغ سرکوب جمهوری اسلامی رفت.
این سابقه حتی بعد از برخورد سنگین امنیتی سپاه و نیروهای امنیتی با جمهوری اسلامی باعث نشد تا برخی از رهبران این حزب در نگاه مثبت خود به آیت الله خمینی و سیاست های اولیه خود تجدید نظر کنند! زنده یاد به آذین که مستقل از نظرات سیاسی بر گردن ادبیات معاصر ایران حق دارد، تا پایان عمر شیفتگی اش به رهبر انقلاب اسلامی را حفظ کرد و ناراحت بود که چرا بازجویانش صداقت وی در دفاع از جمهوری اسلامی را باور نمی کردند!
مریم فیروز نیز تا زمانی که چشم بر دنیا بست، از آیت الله خمینی و رهبری وی در انقلاب دفاع می کرد، در حالی که هم خودش شکنجه های سنگینی را تجربه کرده بود و هم شاهد فشارهای طاقت فرسایی بود که شوهرش کیانوری و دیگر اعضای حزب توده برای مصاحبه اجباری و توابی تحمل کرده بودند.
کیانوری تا پایان عمر از حلقه نظارت شدید امنیتی بیرون نیامد تا معلوم نشود ارزیابی اولیه اش مشمول تجدید نظر شد یا نه؟
کیانوری نوه شیخ فضل الله نوری بود که رهبر معنوی مشروطه مشروعه خواهان است که امروز در قالب ” مردم سالاری دینی” بازسازی شده است. البته پدرش بر خلاف پدربزرگ، مشروطه خواه محکمی بود و به روحانیت طرفدار مشروطه تعلق داشت که طیفی متنوع بودند.
اگرچه نامه وی به سید محمد خاتمی در اوایل تشکیل دولت اصلاحات از خانه امن اطلاعات گواه آن است که کماکان با دمکراسی و عادی سازی روابط در سیاست خارجی با آمریکا سر به مهر نبود. او در دوران زندان در واکنش به انتقادات چپ گرایانی که پیش از بازداشت زیر حملات حزب توده بودند با اشاره به اینکه این مسائل مربوط به گذشته و دوران سپری شده است و اکنون وی نیز در زندان است از پاسخ مشخص طفره رفته بود.
البته از وی نقل است که از مقامات جمهوری اسلامی و بخصوص قاضی دادگاهش می خواسته تا فرصتی در اختیارش قرار دهند که خدماتش به جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی را شرح دهد. از درستی این ادعا بی اطلاعم.
حزب توده این روزها به جمع های کوچکی محدود شده که بیشتر بار کارنامه و سوابق تاریخی آن را بر دوش می کشند اما کماکان درعرصه غیر رسمی فعال است.
شاید رهبری حزب توده در آستانه انقلاب از نیروهای میانه رویی چون ایرج اسکندری به کیانوری انتقال نیافته بود و کماکان این حزب تشکیل دولت بورژوازی دمکراتیک را اولویت دوران گذار می دانست، آنوقت راهبرد دیگری را در سالیان اولیه بعد از انقلاب اتخاذ می کرد.
به هر حال چه مخالف و چه موافق آن باشیم، حزب توده جریانی مهم و اثرگذار در تاریخ معاصر ایران است که البته به نظر من برایند فعالیت های آن جدا از انگیزه های رهبران و اعضایش منفی بوده است.