شمشیر نفاق و خیانت بالای سر نامزدی رفسنجانی

به موازات نزدیک شدن به ایام ثبت نام برای کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری، حملات به سید محمد خاتمی و هاشمی رفسنجانی نیز شدت گرفته است. اما در روز‌های اخیر اهنگ حملات به رئیس تشخیص مصلحت نظام رشد بیشتری یافته است.

raf

دلیل این امر می‌تواند در تفاوت سمت گیری صحبت‌های هاشمی با خاتمی باشد. هاشمی بر عکس خاتمی که پاسخ‌هایش به دعوت برای کاندیداتوری بیشتر جنبه منفی دارد، نوعی سخن می‌گوید که بیشتر بوی نامزد شدن به استشمام می‌رسد. همچنین حملاتی که به هاشمی می‌شود تازگی دارد. در مورد خاتمی کم وبیش این حرف‌ها زده شده است.

در بررسی موضع گیری‌های معطوف به انتخابات رفسنجانی، کمتر نشانی از قطعیت کاندیداتوری می‌توان یافت. بر عکس وی می‌کوشد تا جایگاه سیاسی خود را ارتقاء داده و در نقش منجی کشور ظاهر شود . در اصل هدف وی فراتر از ریاست جمهوری است. او اولا خرج خود را کاملا از حاکمیت جدا کرده و پالس‌های صریحی می‌دهد که مخالف جدی وضع موجود است. همچنین آمادگی دارد تا شکاف فزاینده دولت- ملت و مشکلات گسترده کشور را حل نماید و چنین توانایی را دارد.

او انتظار داشت افول احمدی‌نژاد منجر به تغییر سیاست‌ها و بازگشت حاکمیت به سمت وی و دیدگاه‌های معتدل در نظام سیاسی گردد. اما بلوک قدرت اراده جدی در تداوم وضع موجود دارد. این وضع به قول وی فقط جابجایی یک مهره با مهره دیگر است و اوضاع را بدتر می‌کند.

سخنان اخیر هاشمی، آشکارا موضع انتقادی صریحی به عملکرد رهبری دارد امری که وی قبلا از آن اجتناب می‌نمود و وانمود می‌کرد رابطه خوبی با رهبری دارد . در حالی که واقعیت چنین نبود. اما در چند روز اخیر توپ خانه بخش افراطی اصول گرایان و نزدیکان به رهبری وی را آماج حملات سنگینی قرار داده است. نخست باقر لنکرانی و روح‌الله حسینیان به وی تاختند که دیگر هشتاد سالگی موقع سیاست ورزی نیست بلکه هنگام توبه از گناهان و بخصوص حمایت از جنبش سبز و یا اتخاذ مواضع دو پهلو است. حیدر مصلح وزیر اطلاعات نیز به میدان آمد و طی سخنانی گفت : «کسی که خودش را پیش‌گوی فتنه حوادث ۸۸ اعلام می‌کند، عملاً پیش‌گویی نکرده و خودش ایجاد فتنه کرده و نقشی اساسی در فتنه داشته است و اگر به واسطه برخی ملاحظات مانند آن دو نفر با وی برخورد نشده و آزادی عمل دارد امروز طلبکار نظام نباشد. امروز امر به وی مشتبه شده و می‌خواهد چهره فتنه را تطهیر کند، چنین فردی در مقاطع بعدی انقلاب نیز کم می‌آورد.»

بخش نخست سخنان وی صریحا هاشمی رفسنجانی را خطاب قرار داد. بخش دوم که اشاره به مصلحت‌سنجی نظام در عدم حبس خانگی دارد ناظر به سید محمد خاتمی است. اما کنار قرار گرفتن این دو حرف و ابهامی که در آن موجود است این پیام را منتقل می‌سازد که نظام اگر تشخیص دهد حتی رئیس تشخیص مصلحتش را نیز در منزل حبس می‌کند.

اما صریح‌تر از همه سید محمد خامنه‌ای، هاشمی رفسنجانی را هدف حملات تندی قرار داد. اگرچه در نگاه اول سخنان وی فاقد اهمیت بالا تصور می‌شود چون فردی این حرف‌ها را زده است که در عرصه سیاسی ایران جایگاهی ندارد. اما با توجه به خروج وی از عزلت نشینی و حضورش در مراسم اخیر در بیت رهبری و نمایش هدف‌مند آن در تلوزیون می‌توان گمانه زنی کرد که حرف‌های برادر بزرگ تر رهبری، فقط سخنان شخصی وی نیست بلکه چه بسا هشداری است که حمایت سید علی خامنه ای را نیز در بر دارد.

سید محمد خامنه‌ای در این مصاحبه، هاشمی را راس فتنه و کاندیدای مور نظر غرب برای بحران سازی در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم نامید. وی هاشمی را به نفاق و خیانت متهم نمود که ا زدهه شصت و دوران رهبری آیت الله خمینی شروع شده است. دلیل وی برای این اتهام اشتیاق همیشگی برای برقراری رابطه با امریکا و مذاکره خودسرانه با مک فارلین است. به باور سید محمد خامنه ای ابن اقدام هاشمی در تعارض با نظر آیت الله خمینی در خصوص گرگ و میش بودن رابطه ایران و آمریکا است.

او پروژه‌ای را به رعم خودش فاش ساخت که برای انتخابات آینده قرار است با حضور هاشمی کلید بخورد که مرحله نخست آن طرح ضرورت انتخابات آزاد بود و در پایان به درگیری‌های به مراتب خشونت بار تری از سال ۱۳۸۸ منتهی می‌شود. او بازی هاشمی را پیچیده توصیف کرد که قرار است میدان‌داری با فریب حزب الله و افرا د ساده اندیش، اصول‌گرایان منتقد و کسانی که از عطایای هاشمی برخوردار شده اند کلید بخورد.

او تلویحا عسگر اولادی را نیز به همراهی با این طرح متهم نمود و به نوعی القاء کرد که گویی بعد از کاندیداتوری هاشمی، اصول گرایان سنتی به نفع او کنار خواهند رفت تا وی نماد ائتلاف بخش‌های محافظه‌کار و میانه روی اصلاح‌طلبان و اصول‌گرایان شود.

بنابراین به نظر می‌رسد افزایش فشارها اهدافی چند لایه را دنبال می‌نماید. نخست انصراف هاشمی رفسنجانی، سپس توجیه برخی از نیرو‌های داخل حاکمیت و کارگزاران حکومت است که هاشمی در زمین دشمن توپ می‌زند. در اصل این سخنان بازتاب درگیری‌های داخل بلوک قدرت است. همچنین پایگاه اجتماعی حکومت را آماده برای درک ضرورت برخورد با رفسنجانی نماید.

مشکلات هاشمی فقط محدود به دوران سازندگی، حمایت از ریاست جمهوری خاتمی و پشتیبانی تلویحی وی از جنبش سبز نیست بلکه عملکرد سیاسی او در دهه شصت نیز قرار است زیر سئوال برود. خوراندن جام زهر به آیت الله خمینی و مذاکره خو دسرانه با مک فارلین و انداختن فرش قرمز جلوی آمریکائی‌ها محور‌های اصلی حمله است. در این راستا کوشش می‌شود جا بیفتد که هاشمی موسوی و کروبی را جلو انداخت و تحریک کرد ودر اصل او در راس هرم جنبش سبز و به زعم حاکمیت ایجاد فتنه بوده است. این ادعا مشابه سخنان یکی از مسئولین اطلاعات سپاه است که در چارت سران فتنه، هاشمی را در راس قرار داده بود.

اگر هاشمی رفسنجانی به تقاضا برای کاندیداتوری پاسخ منفی بدهد، آنگاه این حملات نیز یا فروکش می‌کند و یا در همین حد باقی می‌ماند. اما اگر وی به صحنه بیاید. آنگاه دور جدیدی از حملات گسترده و تخریب سازمان یافته علیه وی راه می‌افتد. اما چالش اصلی پیشروی هاشمی ریسک بالای رای نیاوردن است. نگرانی حاکمیت از کاندیداتوری احتمالی وی، پیروزی در انتخابات نیست. بلکه انتشار حرف‌های وی در سطح جامعه و تجمع اصلاح‌طلبان و اصول گرایان منتقد وضع موجود حول وی است.

هاشمی رفسنجانی کار بسیار دشواری برای اخذ رای مردم و جلب اعتماد آنها دارد. نیرو‌های معترض و طبقه متوسط به وی اطمینان ندارند. بخش محروم و آراء شناور و سرگردان جامعه نیز او را نماینده وضع موجود به حساب می‌آورند. از سویی دیگر سابقه هاشمی رفسنجانی نیز نشان می‌دهد وی اهل درگیری نیست و ترجیح می‌دهد با عقب نشینی مقطعی خود را از زیر تیغ در اورده وآماده پیش‌روی در مقطع بعدی شود که اوضاع آرام می‌شود. او تمایلی ندارد که به مرحله آخر بازی و رویارویی نهائی قدم بگذارد بلکه ترجیح می‌دهد خود را از خطرات حفظ کرده و ضمن حفظ موضع اعتراضی آماده بهره گیری از فرصت‌های مقتضی در آینده باشد.

روز‌های آینده نشان می‌دهد که هاشمی بازی مالوف و همیشگی‌اش را ادامه خواهد داد و می‌کوشد تا بازیگری برای تمامی فصول قدرت باشد یا اینکه تغییر موضع داده و وارد رویارویی جدی می‌شود. اما قرائن بیشتر موید این است که وی کاندید نخواهد شد.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.