تمایل به تک‌صدایی، حلقه اتصال حکومت و اپوزیسیون

نبود آزادی بیان از معضلات اصلی عرصه سیاسی، مدنی و فرهنگی ایران است. علی‌رغم تلاش بیش از صد سال برای تثبیت آزادی‌های بنیادین، ولی هنوز ساختار قانونی کشور و شالوده‌های حکمرانی استبدادی هستند. آزادی بیان، رسانه، اجتماعات، قلم و احزاب به شکلی سیستماتیک و مستمر نقض می‌شوند. ایران یکی از کشورهایی است که پایین‌ترین شاخص‌های مربوط به رعایت آزادی‌های اساسی را دارد. اما منتسب کردن تمامی موانع آزادی بیان به حکومت و تصور اینکه بعد از جمهوری اسلامی ایران سرشار از آزادی‌ها خواهد شد، با واقعیت سازگار نیست. بنیاد‌ها و رفتار استبدادی حکومت بخش اصلی مشکل است و در شکل دادن به راه حل اولویت دارد، ولی همه مشکل نیست.
227537_144

  فرهنگ آزادی و مدارا با مخالف در جامعه مدنی و عرصه عمومی ایران نیز پایین است. این مشکل زمانی غامض تر می‌شود که برخی از کوشندگان سیاسی اپوزیسیون نیز شیوه‌های مشابه حکومت را در برخورد با دیدگاه‌های مخالف در پیش می‌گیرند. الگو‌های اقتدار گرایانه در بین اپوزیسیون نیز شیفتگانی دارد. 

 فقط حسین شریعتمداری نیست که در روزنامه کیهان، نیمه پنهان منتشر می‌کند. تنها سپاه پاسداران و نهاد‌های اطلاعاتی نیستند که با گزینش هدفمند ناقص و خارج از سیاق مطالب افراد و گنجاندن آنها در سناریو‌های غیرواقعی وتحریف‌آمیز، در شکل بولتن فضا را مسموم می‌سازند. در بین برخی از داعیه‌داران اپوزیسیون و مدعیان روشن‌فکری نیز چنین حرکات آزادی ستیزانه‌ای قابل مشاهده است.

 اما بر نتافتن الزامات آزادی فقط محدود به دسته یاد شده نیست که در حد افراطی این طیف می‌گنجند. برخی از سر شیفتگی به باور‌های‌شان، تحمل شنیدن حرف‌های دگر باورانه را ندارند. آنها دوست دارند همه حرف‌های مطلوب آنها را تکرار کنند و حرف متفاوت و شاذ را نمی‌پذیرند. جمعی نیز دیدگاه خودشان را عین حقیقت می‌دانند و از این‌رو نگرش مخالف را ناگزیر به باطل تنزل داده و حقی برای آن قائل نمی‌شوند. از این رو مرز‌های بین تحمل نگاه مخالف و اتهام‌زنی در عرصه سیاسی ایران خیلی نزدیک است.

 برخوردهایی که حول حضور حسن روحانی در مجمع عمومی سازمان ملل و تلاش‌هایی که برای گشایش هسته‌ای انجام می‌شود مثال خوبی است. واکنش‌های مختلفی در این خصوص در عرصه سیاسی ایران در جریان است. اما برخی از موضع‌گیری‌ها از جنس برخورد معقول و منطقی با مساله نیست. عده‌ای چنان در وادی افراط افتاده‌اند که حکم صادر می‌کنند همه باید از تعامل روحانی و نرمش خامنه‌ای چشم بسته حمایت کنند و هر کس این کار را نکند خائن به ملت و کشور و هم‌سو با جریان‌های ضد ایرانی است! از سوی دیگر برحی نیز از همان ابتدا شمشیر را به روی روحانی کشیده‌ند و هر کس که نگاهی مثبت به تنش زدایی هسته‌ای را دارد به وابستگی به حکومت و خیانت به ایران متهم می‌کنند. در هر دو سوی میدان برخورد‌های تخریبی و آزادی ستیزانه به چشم می‌خورد.

در حالی که نوع برخورد‌ها با این مساله دو قطبی نیست و اشکال گوناگونی می‌تواند به خود بگیرد.

در این میان نکته اصلی وجود تمایل چشمگیر به تک صدایی در مخالفین سیاسی است. این عامل تقویت کننده استبداد سیاسی است و بستر را برای بازتولید آن آماده می‌سازد. البته این مساله به نوبه خود محصول دیرپایی فرهنگ استبدادی در ایران است.

ملتی که برای قرن‌ها از هراس حکومت لب بسته و امکان زیست در آزادی نداشته است در استفاده از آزادی‌ها و حرمت گذاشتن به آنها مشکل دارد و نیاموخته است صحیح رفتار کند.

این امر نیاز به زمان، نهاد، آموزش و تجربه دارد.

آزادی بدین معنا نیست که عده‌ای هر چه را درست تشخیص دادند و حتی اگر تشخیص آنها صائب باشد از بروز نظرات مخالف جلوگیری کنند و یا فضا را چنان سنگین کنند که مخالف‌شان مرعوب شده و صحنه را ترک نمایند. بلکه بر عکس آزادی زمانی تحقق می‌یابد که مخالفین بتوانند راحت و بدون هراس از تخطئه و انگ خوردن دیدگاه‌های متفاوت‌شان را ابراز نمایند.

آزادی یعنی به رسمیت شناختن حق خطا کردن و حق ناحق بودن در بیان نظرات و سخنان. چرا که هیچ سخنی سخن آخر نیست و امکان فهم مطلق از حقیقت نیز ممکن نیست.

متاسفانه برخورد‌های برخی از حامیان دولت اعتدال در خارج از کشور و همچنین مدافعان برنامه هسته‌ای حکومت به‌گونه‌ای است که خود را معیار و ملاک تشخیص حقیقت امور و سنجش خیانت و خدمت قرار داده‌اند و می‌خواهند در جایگاه قیم و متولی محدوده‌های مجاز اظهار نظر و برخورد با سیاست‌های دولت اعتدال را تعیین نمایند.

نوعی کمپین‌های سازمان دهی شده وجود دارد که رسانه‌های مجازی، نوشتاری و تصویری را بسیج کنند و با یارگیری از نیرو‌های سیاسی، عرصه عمومی را در مسائل محل مناقشه به رینگ بکس تبدیل کنند.

اعتدال و ملایمت به معنای روی خوش نشان دادن به مخالفین نیز است. البته مشکل فراتر از برخی از مدافعین گفتمان اعتدال است و گریبان تقریبا همه جریان‌های سیاسی و فکری ایران را می‌گیرد که در تحمل انتقاد و مخالفت نا‌شکیبا هستند.

تکثرگرایی سیاسی و عقیدتی و پذیرش چند صدایی هنوز در جامعه سیاسی ایران و حتی در بین نخبگانش از حرف به عمل ارتقاء نیافته است. این وضعیت نا‌مناسب لزوما ارادی نیست بلکه بیشتر متاثر از ناخود‌‌آگاه و بر کشیده شدن در فرهنگ معیوب استبدادی است. اکثر کسانی که عملا تک صدایی را در بین مخالفین ترویج می‌‌کنند و عرصه اختلاف نظر‌های سیاسی و عقیدتی را به مسابقات ورزشی و هیجان‌های ناشی از آن تقلیل می‌دهند، سوء نیت ندارند و اتفاقا فکر می‌کنند که وظیفه اخلاقی و ملی آنها در افزایش هشدار‌ها و خط قرمز کردن دیدگاه‌هایی است که از نظر آنها نا‌مناسب بشمار می‌رود.

اما تثبیت آزادی‌های اساسی در ایران علاوه بر زوال اقتدارگرایی و استبداد در عرصه حکومت، شهروندان و فعالان سیاسی آزادی‌خواهی را نیز طلب می‌کند که الزامات آزادی‌های بینادین در تمامی جوانبش را رعایت کنند. تحمل‌های‌شان را بالا ببرند. اجازه بدهند افراد هر کدام از زاویه خودشان با مسائل برخورد کنند. به جای غوغا سالاری و برخورد‌های احساسی، مواجهه انتقادی و استدلالی را در پیش بگیرند. البته لازمه این برخورد مناسب، پرهیز از رفتار‌های نسنجیده، تخریبی و غیر اخلاقی از سوی همه کوشندگان سیاسی است.

بر بستر رعایت این اصول است که می‌توان انتظار داشت نهال آزادی در جامعه مدنی و عرصه عمومی ایران به درختی تنومند تبدیل شود.

 

 

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در مقالات ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.