شفافیت هسته‌ای از کی دغدغه اصول‌گرایان شد؟

چرا اصول‌گرایان افراطی از شفافیت هسته‌ای و محرم بودن مردم سخن می‌گویند؟

اصول‌گرایان افراطی بعد از مذاکرات ژنو ۴ ساز شفافیت هسته‌ای را کوک کرده‌اند. آنها از جواد ظریف می‌خواهند هر چه زودتر محتوی طرح پیشنهادی ایران به ۱+۵ را اعلام نماید. این جریان که تجمع‌ها و تظاهراتی نیز بعد از نماز جمعه برگزار کرده است، خواهان محرم دانستن مردم و ضرورت به اشتراک گذاشتن مفاد طرح برای جلوگیری از قربانی شدن احتمالی حقوق ملت است!

این جریان البته نسبت به رفتار دو گانه‌اش توضیح نمی‌دهد که چرا در مقاطع قبلی چنین مطالبه‌ای نداشته است. آیا فقط در دوره ریاست جمهوری روحانی مردم محرم شده‌اند؟ اما در دوره‌های قبلی نامحرم بوده‌اند!

51

اساسا شکل‌گیری برنامه هسته‌ای و محتوی واقعی آن هیچ‌گاه با مردم و کارشناسان مربوطه در میان نگذاشته است و فقط حکومت به نیابت از مردم و بدون رعایت الزامات مدعی حمایت ملی از پروژه‌های اتمی خود شده است.

اما فارغ از این تعارض و سیاسی بودن حرکات فوق واقعا هدف از این برخورد‌های انتقادی و مطالبه شفافیت هسته‌ای از دولت یازدهم چیست؟

جواد ظریف اعلام کرده است واهمه و نگرانی از فاش شدن جزئیات طرح پیشنهادی ندارد اما موفقیت مذاکرات نیازمند حفظ محرمانه بودن طرح فوق است. عراقچی نیز از مردم درخواست کرد به فضاسازی‌های رسانه‌ای توجه نکنند و متذکر شد: «هدف مذاکرات رسیدن به توافق جدی است. به همین دلیل مذاکرات با جدیت انجام می‌شود. هدف مذاکرات تبلیغاتی نیست. قطعا تا رسیدن به نتیجه و برای رسیدن به این نتیجه بهتر است که محرمانه بماند.»

به باور نگارنده مطالبه شفافیت به شرط اینکه اصولی باشد و هدفی سیاسی را دنبال نکند، امر درستی است. اصل شفافیت مذاکرات برای حصول اطمینان از حفظ منافع ملی کشور ضروری است. استدلال‌های تیم مذاکره کننده قانع کننده نیست. اما اهدافی که اصول گرایان افراطی از اعتراض به محرمانه بودن دنبال می‌کنند، بعید است که سمت و سوی ملی گرایانه و مصلحت جویانه برای کشور را دنبال کند و بیشتر شبیه یک پروژه سیاسی است که اخلال و یا تاثیرگذاری معکوس در مسیر تنش‌زدایی دولت را دنبال می‌نماید.

این جریان با زیر سئوال بردن مذاکرات هسته‌ای از طریق ایجاد ابهام نسبت به کسب دستاورد می‌کوشد، حقانیت روی‌کرد قبلی تقابلی را تبلیغ نماید. مبنای نظری و سیاسی اعتراضات فوق بر به دست نیاوردن دستاورد، ارائه امتیاز نقد به غرب و گرفتن وعده نسیه و بی‌حاصلی دکترین اعتماد‌ سازی است. حسین شریعتمداری تاکنون چندین مطلب در کیهان نوشته است که موفقیت مذاکرات را زیر سئوال برده و به نوعی تلقین کرده است که روند به سمت برد مطلق غرب و باخت ایران پیش می‌رود. سمت گیری روزنامه کیهان و چینش خبر‌ها و خروجی تحلیل‌ها با نگاه بدبینانه شکست مذاکرات را القاء می‌نمایند.

اگرچه بخشی از رسانه‌های مجازی اصول‌گرایان افراطی با این خط همراهی کردند اما شماری چون خبرگزاری فارس و مهر تاکنون همراهی کامل نداشتند. احمد توکلی نیز اعلام کرد باید به دولت اعتماد داشت و محرمانه ماندن مذاکرات امری عقلانی است.

سعد الله زارعی از استراتژیست‌های سیاست بین الملل سپاه که در وب سایت خامنه‌ای نیز گه‌گاه مقالات و مصاحبه‌هایی از وی منتشر می‌شود، اصل اعتماد سازی را زیر سئوال برد و آن را باعث عقب‌نشینی ایران و بازی در زمین حریف توصیف نمود. به باور وی اعتماد سازی متفاوت از مراوده است. او مراوده با غرب را جایز می‌داند اما اعتماد سازی با جریانی که به زعم وی دشمن است را بی‌فایده می‌داند. او در فرازی از مطلبش چنین می‌گوید:

«اعتمادسازی در عرف بین‌الملل به معنای پذیرش حرکت در یک چارچوب توافق شده یا مورد نظر طرف مقابل می‌باشد. در واقع کسی که می‌گوید من درصدد اعتمادسازی هستم می‌گوید من در حال حرکت به سمت چارچوب و قواعدی هستم که طرف مقابل آن چارچوب و قواعد را قبول دارد از این‌رو تیم جدید مذاکره‌کننده هسته‌ای ایران می‌گوید در قبال حرکت ما به سمت اعتمادسازی، حریف ما یعنی غرب به سرکردگی آمریکا باید حق غنی‌سازی ایران را بپذیرد. اما این برخلاف ظاهر شیک آن، نوعی تناقض‌گویی است چرا که حرکت در چارچوب و قواعد مورد قبول آنان و بیرون از معاهده NPT، در واقع پذیرش دست کشیدن ایران از حق هسته‌ای (غنی‌سازی و غیرغنی‌سازی) است؛ چرا؟ برای این‌که وقتی تیم هسته‌ای ما از حق کشور خود در غنی‌سازی مطابق با استاندارد آژانس بین‌المللی هسته‌ای (NPT) حرف می‌زنند طرف مقابل از یک قاعده حقوقی برتر حرف زده و پاسخ می‌دهد این «حق مسلم» بوسیله قطعنامه‌های شورای امنیت- از جمله قطعنامه ۱۷۳۷- از شما سلب شده و کشور شما از آن مستثنی شده است. شما برای این‌که بار دیگر از آن حقوق بهره‌مند شوید باید تعهدات و الزامات خود در قطعنامه‌ها را عمل کنید و پس از خروج از شورای امنیت درباره این حق، با آژانس وارد مذاکره شوید.»

او در نهایت با تصوری متوهمانه، ایجاد باور به جای اعتماد سازی را پیشنهاد می‌کند و می‌گوید: «دولت‌مردان ما شاخص‌های اقتصادی، سیاسی، امنیتی، اجتماعی و فرهنگی را مرور کنند تا بدانند ایران از مرز «قدرت منطقه‌ای» عبور کرده و به مرز قدرت بین‌المللی نزدیک شده است.»

انبار لویی سردبیر روزنامه رسالت نیز با انتقاد از حسن روحانی که پیش از مذاکرات ژنو ۴ به خزانه خالی کشور اشاره کرده بود، در برخوردی مشابه نمایندگان دولت را به دلیل نشان دادن ضعف به جای نقاط قوت مورد نکوهش قرار داد.

اما حال سئوالی پیش می‌آید که هدف از این اقدامات ایذائی چیست؟

علی القاعده با توجه به ویژگی‌های ساختار قدرت حقیقی در ایران، بعید است که محرمانه نگاه داشتن پیشنهاد ایران بدون موافقت رهبری اعلام شده باشد. از سوی دیگر جماعت معترض نیز مدعی پیروی از خامنه‌ای هستند. عراقچی نیز از نیروهای نزدیک به این جریان است. پس ماجرا چیست؟

پاسخ به این سئوال راحت نیست و اطلاعات لازم برای اظهار نظر دقیق وجود ندارد. احتمالات متعددی را می‌توان در نظر گرفت. نخست می‌توان نتیجه گرفت سرعت بالای تحولات هسته‌ای فرصت لازم را از نظام برای توجیه بدنه اجتماعی خود سلب کرده است و نیرو‌های رده پایین فرصت هضم تغییرات شدید در نوع برخورد جدید حاکمیت در بحران هسته‌ای را پیدا نکرده‌اند. لذا تصمیم گیران اصلی حاکمیت ترجیح داده اند تا مفاد پیشنهاد جدید هسته‌ای ایران که شامل عقب نشینی آشکار از مواضع اعلام شده قبلی است، آشکار نشده و تنش‌هایی را بوجود نیاورد.

در اصل محرمانه ماندن پیشنهاد ایران در فاز‌های اولیه مذاکرات ریشه داخلی دارد و مسئولین مربوطه نگران هستند علنی شدن مذاکرات رقابت‌ها و اختلاف نظر‌ها را تشدید کرده و مسیر مذاکرات را مختل نماید.

هم‌چنین تضمینی وجود ندارد که مذاکرات با موفقیت مواجه شود لذا علنی نکردن فضا را برای ارائه تصویر مطلوب حاکمیت از دلایل سر نگرفتن احتمالی باز می‌گذارد.

از سویی دیگر این رویداد فرضیه عدم وجود توافق بین همه اجزاء حاکمیت بر روی طرح مشخصی را تقویت می‌نماید. عراقچی در دیدار با اعضاء کمیسیون امنیت ملی مجلس متذکر شده است که صحبتی بر روی جزئیات نشده است و ایران نیز هیچ تعهدی در کنفرانس نداده و بر سر خطوط قرمز نظام مذاکره نمی‌کند، بلکه اصل پیشنهاد ایران و صورت‌بندی آن به عنوان مبنای بحث مذاکرات مورد قبول طرف مقابل قرار گرفته است. اما به تصریح عراقچی فاصله بسیار زیادی بین طرفین بر سر تعریف از هدف و گام‌های هر مرحله برای رسیدن به هدف وجود دارد.

سید حسینی نقوی حسینی سخنگوی کمیسیون امنیت ملی اعتقاد عراقچی را بشرح زیر توصیف کرده است:

« ما توانستیم بالاخره مذاکرات را از ایستایی در گام اول درآوریم؛ انتظارات ما و طرف مذاکره کننده در گام اول فاصله‌ای زیاد با هم داشت که توانستیم در این دوره مذاکرات از این گام اول جلو برویم این مهمترین دستاورد مذاکرات این دوره بود.»

به نظر می‌رسد رهبری مجوز لازم را به تیم مذاکره کننده برای گفتگو داده است تا بر اساس اصل دادن حداقل امتیازات و کسب مزایای حداکثری کار را جلو ببرند ولی تصمیم‌گیری نهایی بعدا با توجه به جمع‌بندی مذاکرات صورت می‌گیرد. لذا هنوز نظام به تصمیم معینی نرسیده و اجماعی به صورت تفصیلی در مورد چگونگی توافق نهایی صورت نگرفته است. از این‌رو هر جریان و جناح می‌کوشد ملاحظات خود را در طرح مورد نظر بگنجاند. در این میان رقابت‌های جناحی نیز مسئله را تشدید نموده است.

بنابراین اعتراض‌های صورت گرفته از منظر درخواست برای شفافیت هسته‌ای می‌تواند تلاش بخش تندروی حاکمیت و پیروان رهبری برای تضمین رعایت خطوط قرمز از سوی دولت و مهار برنامه تعاملی روحانی نیز تفسیر گردد.

در عین حال نمی‌توان فرض سنگ اندازی در مسیر مذاکرات و تلاش برای شکست آن را نیز نادیده گرفت. حتی ممکن است کسانی که شلوغ می‌کنند در جریان بازی نباشند و مانند حسین شریعتمداری که ظاهرا از گردونه تصمیم گیری‌های اصلی کنار گذاشته شده است، از این طریق می‌کوشند تا خود را وارد بازی نمایند.

اما آن‌چه مهم است بی تاثیری اعتراضات فوق در مسیر کنونی مذاکرات است. شاید در آینده تحرکات فوق بتواند آهنگ مذاکرات هسته‌ای را دست‌خوش دگرگونی نماید ولی حداقل تا ژنو ۵ بعید است تغییری در نحوه اداره و پیش‌برد مذاکرات حاصل شود.

 

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.