ساز مخالف صادق خرازی

صادق خرازی با اتخاذ مواضعی غیر مترقبه، به جمع منتقدین سیاست خارجی دولت یازدهم پیوست. او هم‌چنین با تفکیک روحانی از مجموعه نزدیکانش با دولت نیز مرزبندی نمود. دلیل چرخش زودهنگام خرازی معلوم نیست. اما وی از طرف‌داران دولت اعتدال و کسانی بود که در اقناع مردم به رای دادن و ظهور گفتمان اعتدال بر سپهر سیاسی کشور نقش داشت.

صادق خرازی به لحاظ سیاسی وابستگی به دو جناح سیاسی کشور ندارد و در عین حال رابطه‌اش با طیف میانه هر دو طرف خوب است. از این جهت، مشی سیاسی او نیز شبیه حسن روحانی است که ترجیح می‌دهد مواضعش را در حد وسط دو جناح تنظیم کند.

32

خرازی از مشاوران نزدیک سید محمد خاتمی است و با رئیس جمهوری اسبق در زمینه گسترش گفتمان گفتگوی تمدن‌ها هم‌کاری دارد اما در عین حال عضو اصلاح‌طلبان نیست و موضع منفی نسبت به عمل‌کرد جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب دارد. این نگاه منفی در نامه اولیه وی در خصوص «مطلب موهن» منتشر شده در صفحه فیس‌بوک نعمیه اشراقی کاملا هویدا است. وی در فرازی از این نامه با بازخوانی انتقادی دوران اصلاحات می‌گوید: «دوستان چرا هشت سال گرفتار شبه انقلابیون و شبه اصول گرایانی شدیم که فقط شعار دادند و رفتند، هیچ می‌دانیم بی تفاوتی مان در دوران اصلاحات به ارزش‌ها و اصول امام باعث شد تا بدخواهان و فرصت طلبان از اصلاحات سوء استفاده کنند؟»

خرازی در عین حال رابطه حسنه‌ای نیز با رهبری دارد. مجموعه این ویژگی‌ها شخصیتی عجیب و خاص از وی ساخته است. این خاص بودن حتی در ظاهر وی نیز نمود دارد. زمانی ریش‌هایش را می‌زند و دوباره ریش می‌گذارد. یا در کسوت دیپلمات ارشد جمهوری اسلامی در مقاطعی کراوات می‌زند و در مقاطع دیگر از پیراهن‌های مخصوص دیپلمات‌های حکوت استفاده می‌کند.

البته او نیز جزو آن دسته از مدیران و نیروهایی است که بر بستر تقدم تعهد بر تخصص و رانت‌های حکومتی رشد کرده وموقعیت کنونی را کسب نموده است. اما نمی‌توان منکر تلاش شخصی او در رشد و ارتقاء شد. هم‌چنینی وی خدماتی نیز به فرهنگ و تاریخ ایران انجام داده است.

ولی در کل مواضع و کارنامه عملی وی نیز چندان تناسبی با ادعا‌هایش در خصوص گسترش گفتگو‌های تمدن و شهروند جهانی ندارد. در گذشته باز لحن و محتوی سخنان وی فاصله کمتری داشت و یا حداقل درک تعارض‌های نظرات وی راحت نبود. اما چهره‌ای که او در روز‌های اخیر نشان داده، آشکارا با تصور شناخته شده از وی در افکار عمومی تعارض دارد.

خرازی در تشویق به رای دادن به روحانی خیلی فعال بود و در دوره انتقالی نیز در تبیین مواضع روحانی و امید آفرینی نسبت به کابینه وی و موفقیت دولتش مطالب زیادی منتشر نمود. اما از هفته پیش وی تغییر جهت داد. دوران حمایت شیفه وارانه وی از روحانی کوتاه بود.

خرازی در یادداشتی ضمن تاکید بر تداوم حمایتش از مواضع اصولی روحانی گفت: «من سابقه رفاقت سی ساله با جناب آقای دکتر حسن روحانی دارم و مراتب دوستی و رفاقتم با وی بر حسب برادری، محبت و دوستی بوده و خواهد بود. بیشترین مقالات را در دوران انتقال دو دولت در تبیین مبانی ریاست جمهوری نوشتم و در این‌باره اظهار نظر کردم. هرجا هم که مبانی اصولی رئیس‌جمهور در میان باشد از وی حمایت می‌کنم.»

سپس با حمله شدیدی به نزدیکان روحانی، مدعی شد روحانی به خاطر محذوراتی مجبور به پذیرش مکالمه تلفنی گشت. فرازی از نوشته وی بشرح زیر است: «آقای روحانی شخصیتی با سابقه ملی و دینی است ولی متاسفانه افراد پرحاشیه به دور ایشان جمع شده‌اند. مشاورانی که رئیس‌جمهور را وادار به گفت‌وگوی تلفنی کردند باید پاسخگو باشند. اگر نتوانند حاشیه خود را تطهیر کنند نتیجه‌اش این می‌شود که افرادی که نه دارای سابقه سیاسی و نه قدرت ذهنی و فهم مسائل بین‌الملل هستند مسیر انحرافی را به ایشان تحمیل کنند و نتیجه این می‌شود که بحث سیاست خارجی عزت‌گریز و عزت‌ستیز در ذهن‌ها متبادر شود.»

وی اقداماتی چون مکالمه تلفنی با اوباما و اساسا هر عملی که هدف بهبود روابط با آمریکا در مقطع فعلی را دنبال کند، تضعیف کننده اعتماد به رهبری توصیف کرد که در نهایت نتیجه‌اش کاهش نقش قدرت و کارایی دولت و شخص رئیس‌جمهور خواهد بود.

او در مراسم رونمایی از کتاب چند پرده از داستان روابط ایران و آمریکا و مقالات دیگر به قلم محمدرضا دبیری نیز حرف‌های مشابهی زد و نوع تعامل دولت روحانی با آمریکا را با انتقاداتی تند زیر سئوال برد. خرازی در بخشی از صحبت‌هایش اظهار داشت: «ما فکر می‌کنیم روزهای خوبی در رابطه ایران و آمریکا شروع شده است؛ اما وقتی به کنه و عمق این ماجرا نگاه کنیم قصه پرغصه هفت افلاک است.»

«متاسفانه در این ۱۰ – ۲۰ روزی که از این دیپلماسی تلفنی گذشته است بسیاری از صاحب نظران و دانشمندان ما نیز از این اتفاق خوش‌شان آمده و راضی هستند اما نمی‌شود که ما بعد از ۳۴ سال “نه” گفتن یک دفعه “آری” بگوییم.»

او واکنش‌ها به ابتکار گفتگوی تلفنی را ذوق زندگی نامید و هشدار داد «باید مراقب این ذوق‌زدگی‌ها باشیم تا اتفاقی رخ ندهد که شرمندگی‌اش در تاریخ برای ما بماند افزود: این ذوق‌زدگی‌ها ممکن است ما را در مسیر و جهت دیگری قرار دهد که نقطه مقابل استقلال کشور باشد و ممکن است به استقلال‌مان ضربه بزند.»

او در مجموع دیدگاهی را مطرح می‌کند که در مقطع کنونی آب شدن یخ‌های رابطه با آمریکا به صلاح نیست و ایران اول باید روابطش را با اعراب، ترکیه و کشور‌های آسیای میانه بهبود بخشد. وی مذاکرات هسته‌ای را مقدم بر ارتباط با آمریکا می‌داند و هم‌چنین مدعی است تیم جدید هسته‌ای با تبلیغ بر مردم در فرایند انتخابات در اعتراض به سیاست خارجی و تحریم‌ها رای داده اند؛ دست ایران را در مذاکرات خالی کرده‌اند. نظرات جدید وی نیز بر ضرورت نگاه توام به سوء ظن به غرب تاکید دارد.

خرازی در حالی بر ضرورت بهبود رابطه با اعراب سخن می‌گوید که خود در هفته‌های پیش کلمات سخیف و توهین آمیزی را بر علیه آنان استفاده کرده بود وگفته بود آنها نزدیک است به خاطر بهبود رابطه ایران و آمریکا از حسادت دق کنند. خرازی همیشه از ترکیب منافع ملی و ایدئولوژی در سیاست خارجی دفاع کرده و مدعی است ایدئولوژی کمربند سیاست خارجی منافع ملی محور است. در حالی که تضاد ساختاری و مفهومی این دو جایی برای ترکیب باقی نمی‌گذارد و ناسازگاری بین آن‌ها ماشین دیپلماسی را زمین‌گیر می‌نماید.

تاثیر اعتراض به سیاست خارجی در دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد و هم‌چنین عدم موافقت مردم با تحمل تحریم‌ها در پیروزی حسن روحانی واقعیت مستندی است که اعتبار آن ارتباطی با اعتراف و یا کتمان صاحب منصبان دولت روحانی ندارد.

خرازی تقریبا ده روز پیش در مصاحبه تلویزیونی حل مشکلات ایران و آمریکا را امرمثبتی دانست و گفت آمریکا مجبور به مذاکره با ابر قدرت منطقه است. او هم‌چنین منافع مشترک بین این دو کشور و تهدید‌های آمریکا را نیز تشریح کرد.

سخن خرازی در خصوص تفکیک تفاهم هسته‌ای از پایان دادن به روابط تیره با آمریکا بحث درستی است اما این دو با هم تعارض ندارند بلکه موفقیت در مذاکرات هسته‌ای می‌تواند مقدمه آب شدن یخ‌ها باشد. در اصل فعلا اولویت با پایان دادن به تنش هسته‌ای است.

معلوم نیست مخاطبان خرازی چه کسانی هستند. وی در صفحه فیس‌بوک خود تصریح کرده است که منظورش ظریف نیست و خبر داده است دل ظریف نیز خون است. اما غیر مستقیم حملاتی را به اصلاح‌طلب‌ها وکسانی کرده است که سفارت آمریکا را تسخیر کردند و امروز دم از دمکراسی می‌زنند! در حالی که این افراد نقشی در وزارت خارجه ندارند. تنها معصومه ابتکار از جمع گروگان‌گیر‌های آن روز در دولت و حلقه نزدیکان روحانی حضور دارد که وی نیز نقش خاصی در فعالیت‌های دیپلماتیک و تلاش‌های دولت روحانی برای تفاهم هسته‌ای ندارد.

تبیین چرایی چرخش صادق خرازی کار راحتی نیست. این مسئله می‌تواند ناشی از انگیزه‌های فردی باشد. معمولا کسانی که انتظارات آن‌ها برآورده نشود بلافاصله نه تنها به حمایت خود پایان می‌دهند بلکه نگاه مثبت تبدیل به برخورد منفی می‌شود. حال رابطه صادق خرازی و دولت روحانی نیز ممکن است تحت تاثیر چنین رفتاری باشد. اما قطعیتی در این خصوص وجود ندارد وصرفا یک حدس و گمان است.

اما بین حرف‌های خرازی به لحاظ محتویی شباهت‌های درخور معنایی با موضع گیری علی لاریجانی، اصول‌گرایان افراطی و رهبری وجود دارد. البته این هم‌سویی می‌تواند اتفاقی باشد و الزاما ناشی از هماهنگی و هم‌فکری نیست. اما اشاره صادق خرازی به حمایت رهبری به عنوان فاکتور اصلی موفق‌تر رئیس جمهور می‌تواند سرنخی برای فهم مسئله باشد.

به نظر می‌رسد استراتژی بخش‌های انتصابی و نیرو‌های مدافع ولایت مطلقه خامنه‌ای برای زمین‌گیر کردن برنامه اعتدالی روحانی، در فاز اول جدا کردن روحانی از طرفدارانش است. در این خصوص حساسیت اصلی بر روی برخورد با اصلاح‌طلب‌ها است.

مخالفت با توسعه سیاست خارجی اعتدالی روحانی به حل مشکلات با آمریکا و لزوم حفظ نگاه مبتنی بر سوءظن و خصومت محور با آمریکا فصل مشترک اظهارات خرازی و علی لاریجانی است.

اکنون صادق خرازی همان ادعایی را در خصوص چگونگی مذاکره تلفنی مطرح می‌کند که حسین شریعتمداری ابتدا مطرح کرد و دیپلماسی تلفنی را کار نفوذی‌های اصلاح‌طلب دانست که رئیس جمهور را در مقابل کار انجام شده ویا به قول صادق خرازی در آمپاس قرار دادند.

نظام در برخورد با جنبش اصلاح‌طلبی تجربه مشابهی را به کاربرد تا با تقسیم نیرو‌های اصلاح‌طلب به افراطی و عقلانی در بین آن‌ها تفرقه و تشتت ایجاد نماید. این طرح تا درجاتی موفق بود حال باید دید روحانی چه واکنشی اتخاذ می‌کند. بررسی سوابق وی نشان می‌دهد تا جایی که بتواند سعی می‌کند از رویارویی دوری گزیند اما روند قضایا به گونه‌ای است که تضمینی برای موفقیت تداوم این روی‌کرد وجود ندارد.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

1 پاسخ به ساز مخالف صادق خرازی

دیدگاه‌ها بسته هستند.