بهمن ۵۷ در آئینه ۲۴ خرداد

اتفاقاتی که در۲۴ خرداد ۹۲ رخ داد و بخصوص سیر تحولات بعد از آن آزمایشگاه خوبی برای فهم چگونگی تحولات پسا انقلاب بهمن ۵۷ است. تغییراتی که در عرصه سیاسی کشور و آرایش نیروهای معترض به وقوع پیوسته، شباهت های در خور اعتنایی با سال های نخستین اول انقلاب دارد.

البته در این حیطه باید مراقب بود در دام زمان پریشی و آناکرونیسم گرفتار نشد و با ذهنیت امروزی به حوادث گذشته نگاه نکرد. اگرچه به قول بندیتو کروچه اندیشمند و سیاستمدار معروف ایتالیا در قرن بیستم تاریخ همیشه نوعی تاریخ معاصر است. اما همانطور که دکتر عبدالحسین زرین کوب می گوید گذشته نیز ـ لااقل در وجود مورخ ـ به طور ناخودآگاه زنده است.

100866999993

در عین حال می توان با توجه به بستر ها و شرایط تاریخی متفاوت، شباهت ها و یا روند های یکسان را نیز استخراج کرد بخصوص که زمان زیادی نیز نمی گذرد. بر خلاف سیاست که در آن یک هفته نیز زمان طولانی است اما در سپهر تاریخی، سه دهه زمان کمی محسوب می شود.

نحوه بروز و ظهور و کاریزما شدن آیت الله خمینی و حوادثی که منجر به تثبیت جمهوری اسلامی در شکل کنونی در سال ۶۰ شد، موضوع پژوهش های گسترده بوده است. هنوز نظریه جامعی در این خصوص وجود ندارد. اما در تحولات دهه های هفتاد و هشتاد شمسی حیرت و تعجب بخشی از فعالان سیاسی بر انگیخته شده بود که چطور این اتفاقات افتاد و مردم توجهی به مواضعی نداشتند که بعدا مشکل آفرین شد. البته سرکوب خونین و گسترده و گستراندن بساط اختناق در رویداد های فوق بی تاثیر نبودند. همچنین فرهنگ دیرینه استبداد، عملکرد غیر دموکراتیک پهلوی ها و لگد مال شدن آرمان های سیاسی مشروطه در زیر پای چکمه دیکتاتور نظامی فرصت استفاده مناسب از آزادی ها را نداد.

برخی تحلیل ها تکیه اصلی شان را بر فریب کاری بنیانگذاران جمهوری اسلامی و یا نقش آفرینی خارجی ها قرار داده اند.

اما آنچه در سپهر سیاسی ایران بعد از انتخابات یازدهمین دوره ریاست جمهوری گذشته است افق تازه ای را می گشاید تا تحولات در بهمن ۱۳۵۷ را با توجه به سمت گیری ها و واکنش های نخبگان و فعالان سیاسی ایران، بروندادی طبیعی دانست. البته الازم به ذکر است که انتساب ” طبیعی بودن ” به معنای توجیه و یا نا دیده گرفتن سرشت غیر دموکراتیک و ظالمانه اتفاقات سالیان نخستین بعد از انقلاب نیست بلکه تاکیدی بر رد نظریه توطئه، عجیب و نا متعارف بودگی و اغفال مردم است. اسناد تاریخی موجود بر ادعای طراحی انقلاب توسط خارجی ها مهر ابطال می زند.

کافی است موقعیت آیت الله خمینی و حجت السلام دکتر حسن روحانی بررسی شود. وقتی بخش های قابل اعتنایی از نخبگان سیاسی ایران در ۲۴ خرداد به روحانی تمایل نشان دادند و آرزو های شان را در قامت وی تجسم بخشیدند، آنگاه امید بستن اکثریت جامعه سیاسی و توده ای ایران به آیت الله خمینی در سال ۵۷ در قامت یک ناجی امر عجیب و غافلگیر کننده ای نخواهد بود.

آیت الله خمینی در سال ۱۳۵۷ نقطه تاریکی در کارنامه اش وجود نداشت. شرایط آن موقع جامعه ایران و فرا دستی اعتقادات مذهبی، جامعه سرگردان در برزخ سنت و مدرنیته را به جایی رساند تا سیدی که تبلور باور های دیرینه به حقانیت شیعه بود را به عنوان ساحل نجات در نظر بگیرد و سرمایه هایش را به پای وی بریزد. در واقع این اتفاق بود که باعث شد روح الله مصطفوی خمینی که در سال۱۳۵۵ نا امید شده بود و در نجف مهجور و منزوی بود به امام خمینی و قدرت سیاسی بلا منازع در ایران بعد از انقلاب تبدیل گردد.

از مردم عادی به توجه به اینکه انتظارات شان از علی (ع) و حسین (ع) را در چهره یک سید روحانی می دیدند توقعی نبود. اما نخبگان سیاسی ایران علی العموم توجهی به نوشته ها و مواضع آیت الله خمینی نکردند و حتی برخی از نو گرایان دینی سعی نمودند از وی چهره جذابی ترسیم کنند و برخی از مواضع غیر قابل دفاع وی را پنهان سازند تا با استفاده از قدرت اجتماعی او پروژه سیاسی تغییر را جلو ببرند.

بر خلاف تصور غالب حجم سخنان مغایر با آزادی و الزامات زیست در دنیای جدید و مبتنی بر اسلام گرایی جبارانه بنیانگزار جمهوری اسلامی در نوفل لوشاتو بیشتر از اظهارات همسویش بود. اما مسئله آن بود که اکثر کنشگران سیاسی وقت ایران توجهی به محتوی نظرات وی نداشتند بلکه انتظارات شان را بر سیمای حرف های وی ترسیم می کردند.

در واقع چه بسا دیدن چهره آیت الله خمینی بر روی ماه به لحاظ نمادین نشاندن وی بر ماه دلپذیری در عرصه سیاسی بود که بسیاری در ذهن شان آرزو می کردند. بنابراین آیت الله خمینی در پرتو سخاوتمندی، مماشات و سهل گیری های بخشی از نخبگان سیاسی، فرا تر از شخصیت واقعی و نظرات و نوشته هایش تجسم همه فضائل شد.

از سوی دیگر تظاهرات های زنجیره ای بعد از ۱۹ دی ۱۳۵۶، آیت الله خمینی را به مرکز قدرتی برای تغییر بدل ساخته بود. از اینرو مشتاقان تحول و تغییر ناگزیر توجه شان به سمت وی معطوف گشت.

در دوره کنونی حسن روحانی که سابقه سیاسی وی قبل از ریاست جمهوری اصلا قابل مقایسه با آیت الله خمینی نبود و در مجموع کارنامه عملکرد وی تا پیش از ۲۴ خرداد ۹۲ از منظر استیفای حقوق ملت، منافع ملی، آزادی ها و حقوق سلب نا شدنی انسان و نگاه توسعه گرا منفی بوده است، مورد اقبال قرار گرفت!

البته منظور امید بستن به گفتمان اعتدال وی و چهره سازی از وی در قامت یک رهبر سیاسی است و گرنه ترجیح وی در بین گزینه های موجود در انتخابات ریاست جمهوری اخیر محل بحث در این نوشته نیست.

دیگر محوری که زمینه را برای پیدا کردن مشابهت ها و تطبیق تاریخی مساعد می سازد، بهاء ندادن بخش قابل ملاحظه ای از نخبگان سیاسی ایران به دموکراسی و موازین حقوق بشری به عنوان معیار اصلی و مسلط است.

در نگاه آنان عناصری چون استقلال، امنیت، استکبار ستیزی، صلح و مخالفت با جنگ، حفظ پایگاه های مقاومت در برابر هژمونی آمریکا، حراست از تمامیت ارضی، ملاحظات ایدئولوژیک بر دموکراسی برتری دارد. در اصل مردم سالاری و حساسیت نسبت به رعایت موازین حقوق بشری مقید به موارد فوق می گردد.

چنین نگرش هایی باعث شد تا جریان خط امام فرا تر از پایگاه اجتماعی، طرفدارانی در حذف رقبا و انحراف انقلاب ضد استبدادی بهمن ۵۷ به استبداد دینی پیدا نماید.

تقریبا اکثر قریب به اتفاق جریان های سیاسی حامی خط امام در سال ۱۳۶۰ امروز مدافع گفتمان اعتدال روحانی هستند که قرائت بروز شده و ملایم تری از خط امام سابق در سپهر کنونی سیاسی ایران است.

البته معیار های فوق و بخصوص حفظ تمامیت ارضی، استقلال و امنیت امور مهم و ضروری هستند اما همه آنها در چارچوب دموکراسی و رعایت حقوق بشر معنای مطلوب خود را پیدا می کنند. اگر چه هر کدام موجودیت مستقل خود را دارند اما بدون دموکراسی، حاکمیت ملی و رعایت اصول انسانی به تنهایی واجد ارزش نیستند.

شبیه سازی تاریخی فوق از منظر تفاوت در مواضع قبل و بعد از رویداد ها نیز واجد معنا است. پیش از انقلاب مطالبه آزادی در تمامی گرایش های انقلابی مشهود بود و همه حکومت شاه را از منظر دیکتاتوری محکوم می کردند اما بعد از انقلاب بخشی از آن نیرو ها خود در هیات دیکتاتور های تازه ظاهر شدند و برخی آزادی ها را مقید به پسوند هایی چون انقلابی، نا مغایر با احکام اسلام، سوسیالیسم و غیر لیبرالی کردند.

اکنون نیز مشاهده می شود برخی از نیرو هایی که در گذشته بر روی گذار به دموکراسی تاکید داشتند امروز توجه شان را مشروط به قیودی دیگر کردند. از منظر آنها تهدیداتی که بالقوه وجود دارد ضروری می سازد که آهنگ فعالیت های دموکراسی خواهانه کاهش یابد و به شبه دموکراسی موقتا رضایت داده شود. همچنین حساسیت ها نسبت به نقض حقوق بشر کاهش یابد و تحت الشعاع مصلحت های سیاسی قرار بگیرد.

دقیقا روند مشابهی در بعد از انقلاب رخ داد. از دید برخی از فعالان سیاسی مسئله اصلی جلوگیری از توطئه امپریالیسم بود یا اعتقاد داشتند باید توطئه های خارجی را خنثی کرد و نسبت به تجزیه کشور احساس خطر می کردند. بنابراین تعقیب حفظ آزادی ها و رعایت حقوق بشر را در عمل کنار گذاشتند. بخشی حتی به همکاری با ساختار سرکوب نیز پرداختند.

حال معلوم نیست عینا آن روند در شرایط کنونی رخ بدهد. اما همسانی ها در سطوحی دیده می شود.

بنابراین روند تحولات سیاسی کشور از ۲۴ خرداد ۹۲ به بعد فرصت و آزمایشگاه مناسبی برای شناخت چرایی تحولات انقلاب اسلامی است. تاریخ مانند علوم تجربی نیست که بشود آزمایشگاه برای آن راه انداخت و یا شبیه سازی انجام داد. اما وقایعی رخ می دهد که عملا آزمایشگاهی را برای درک گذشته فراهم می سازد. از اینرو باید قدر این فرصت ها را دانست و درس های لازم را فرا گرفت.

 

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در مقالات ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.