رویکرد ظریف و جلیلی، تفاوت‌ها و شباهت‌ها

بیش از دو ماه از شروع به کار تیم جدید هسته ای می گذرد. تفاوت هایی بین این تیم و تیم قبلی وجود دارد. در این میان سئوال مطرح است که چه تفاوت هایی در حوزه بده و بستان ها و کف و سقف مطالبات بین این دو تیم وجود دارد و اساسا چه عامل و شرایطی محدوده عمل و مانور مذاکره کنندگان هسته ای را تشکیل می دهد؟

jalilizarif
در اواخر دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد ، مذاکراتی در استانبول ، بغداد و آلماتی انجام شد . در همان دوره مقامات ایران اعلام کردند آماده مذاکره هستند و تمایل خود را برای دستیابی به یک توافق بالقوه نشان دادند. اما نوع برخورد و شرایطی که تیم مذاکره کننده ایرانی به ریاست سعید جلیلی مطرح کرد مذاکرات را با ناکامی مواجه ساخت. این مورد در جریان مناظره های انتخاباتی مورد تایید علی اکبر ولایتی قرار گرفت.
در اواخر دوره احمدی نژاد دیگر قطعنامه های تحریم “کاغد پاره” تصور نمی شدند واز همان دوره نیز نظام به نتیجه رسیده بود که تبعات تحریم ها و گسترش انزوا ،هزینه های خارجی را از سطح کنترل پذیر و قابل تحمل خارج ساخته است.
در واقع حکومت از همان زمان رسیدن به یک توافق نامه محدود را برای رهایی از هزینه های تحریم شکن دنبال می کرد. بنابراین در اصل انجام توافق هسته ای که به صورت محدود باشد و قابلیت بالقوه انجام فعالیت های حساس هسته ای سلب نکند بین دو تیم اختلافی وجود ندارد. البته منظور محدوده ای است که از سوی رهبری و بخش مسلط قدرت تعیین شده است. و گرنه در دکترین جواد ظریف ماجراجویی هسته ای جایی ندارد. اما در چارچوب واقعیت های نظام سیاسی و اعتقاد وی به کار کردن با خامنه ای ، وی مجبور است رویکرد حداقلی و دفاعی را در سیاست خارجی ستیزه جو دنبال نماید و خطوط قرمز ترسیم شده از سوی رهبری را رعایت کند.
آنچه حوزه اصلی تفاوت را تشکیل می دهد شیوه اجرا و تفاوت ها در قیمت گذاری در تفاهم هسته ای است. به عبارت دیگر در اینکه چه امتیازاتی و چگونه گرفته شده و چه امتیازاتی در عوض واگذار شود ، بین تیم جلیلی و ظریف اختلاف دیدگاه وجود دارد.
راهبرد جلیلی و همکارانش ، ستیزه جویی در سیاست خارجی بود از اینرو با برخورد تقابلی پا به میدان مذاکره می گذاشتند و صحنه مذاکرات را به صورت میدان نبردی می دیدند که به شکل سخت افزاری باید در آن به تقابل با طرف مفابل بپردازند . مذاکره برای آنان وسیله ای برای کاهش اختلافات نبود بلکه وسیله ای برای گرفتن وقت و تداوم سیاست برخورد بود. مذاکره برای رسیدن به توافق از دید آنان فرع ماجرا بود و اصل ،بی اعتبار سازی حریف و خلع سلاح آن در جنگ روانی و دیپلماتیک بود.
اما تیم ظریف مذاکره را ابزار اصلی حل مشکلات و یا حداقل مدیریت اختلافات می داند. آنها نیز مذاکرات را صحنه نبرد توصیف می کنند اما به شیوه نرم افزاری به دنبال رسیدن به یک تواق عملی هستند. اصل برای آنها نتیجه است . از اینرو مذاکرات در دوره ظریف جدیت دارد وبر اساس شیوه ها و فنون رایج در عرصه دیپلماسی جلو می رود. آنها از ابزار های شناخته شده موجود در عرصه جهانی برای تعقیب خواسته های شان استفاده می کنند. اما تیم قبلی به استاندارد ها و رویه های جهانی بها نمی داد.
در خصوص امتیازاتی که طرفین حاضر به پدیرش آن هستند. تفاوت هاو شباهت هایی وجود دارد. در خصوص تعلیق موقت و زمانمند غنی سازی اورانیوم بیست درصدی بین آنها تفاوتی وجود ندارد. در زمان جلیلی نیز ایران علائمی دال بر پذیرش این مساله نشان داده بود. اما خواسته هایی را طلب می کرد که ۱+۵ آن را نپذیرفت و اساسا قابل طرح در فرایند بده و بستان متعارف نبودند.
رامین میهمان پرست سخنگوی اسبق وزارت خارجه در مهر ماه ۱۳۹۱ در یک نشست رسانه ای در قزاقستان گفت : « در مقطعی می‌ خواهید غنی سازی پنج درصد را به دلیل نیاز جدی و صرفه اقتصادی خود انجام دهید، اما گاهی برای غنی سازی ۲۰ درصد چون نیاز کم است و تولید آن صرفه اقتصادی نیز ندارد، اگر تامین سوخت رآکتور تحقیقاتی تهران را تضمین کنند، این موضوع قابل مذاکره خواهد بود» .
فرقی که قابل مشاهده است مشکل ساز شدن افزایش ذخیره اورانیوم غنی شده با غلظت بالا است. رفتار سنجی حکومت نشان می دهد که رعایت مصلحت سنجی در استراتژی خصومت محور باعث شده است تا خطوط قرمز اسرائیل و آمریکا رعایت گردد. در حال حاضر ذخیره موجود سوخت هسته ای با غلظت بالای ایران به آستانه تحمل اسرائیل نزدیک شده است.
بنابراین ادامه تولید آن هزینه هایی بیشتر از منفعت برای حکومت دارد. مسیر ماجراجویی هسته ای از طریق تولید پلوتونیم و یا تغلیط اورانیوم با غلظت ۵ درصد از طریق ساتریفوژ های پیشرفته و با قدرت پردازش بیشتر با حساسیت ها و هزینه های کمتری می تواند تداوم یابد.
ازاینرو بخش اقتدار گرای حکومت به این دلیل به دولت روحانی اجازه داده است تا روی این موضوع انعطاف نشان دهد. اما در آن مقطع ایران انتظار داشت ابتدا غرب رسما اصل غنی سازی در داخل خاک ایران را بپذیرد و سپس تحریم ها لغو شود. آن وقت ایران تضمین می داد دیگر سوخت هسته ای با غلظت بالا تولید نکند. اما در دوره جدید به دلیل گسترش تاثیر مختل کننده تحریم ها و همچنین رویکرد تعاملی دولت روحانی، بهایی که ایران طلب می کند به نحو چشمگیر تری پایین آمده است. اکنون در سطخ توافق مقدماتی ایران حاضر است در ازاء تعلیق محدود تحریم ها و پذیرش حق ایران در انجام اصل غنی سازی اورانیوم ، فعلا تغلیظ اورانیوم از ۵ درصد بیشتر را انجام ندهد .

هر دو تیم بر پافشاری روی انجام غنی سازی تا حد ۵ درصد اتفاق نظر دارند . کشور های غربی نیز در هر دو دوره این مساله را پذیرفته بودند. همچنین هر دو تیم نظر مثبتی حداقل در آغاز توافقات بر روی پذیرش پروتکل الحاقی ندارند. همچنین در زمینه حفظ محموله موجود اورانیوم غنی شده بیست درصدی نیز بین آنها اشتراک نظر مشاهده می شود.
تیم جلیلی نسبت به کاهش و یا فعال نکردن سانرتیفوژها انعطاف نشان نمی داد. اما تیم جدید حاضر به انجام توافقاتی در این خصوص است. البته محدودیت ها فقط به معنای کاهش سطح و اندازه تولید سوخت هسته ای است و وگرنه می توان پیشبینی کرد که مشابه سال های ۸۲ تا ۸۴ دولت روحانی به توسعه و تقویت زیر ساخت ها و ظرفیت های فنی و تاسیساتی اتمی بپردازد.
ایران عملا از وقتی که روحانی رئیس جمهور شده است تولید سوخت هسته ای با غلظت بالا را کاهش داده و تقریبا به صفر رسانده است.
جلو رفتن مذاکرات و معلوم شدن تکلیف توافقنامه موقت احتمالی کمک می کند تا به شکل دقیق تر شباهت ها و اختلافات تیم های هسته ای لاحق و سابق را تشخیص داد.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.