دولت روحانی و تغییرات در سپاه

v نحوه مواجهه دولت روحانی و سپاه فاکتوری مهم در سرنوشت دولت روحانی است. بین دیدگاه مسئولین فعلی سپاه و عملکرد تاریخی این نهاد نظامی- ایدئولوژیک –سیاسی با گفتمان اعتدالی روحانی تفاوت های بارزی وجود دارد .
دولت یازدهم اگر بخواهد بر روی گفتمان اعتدال بایستد و برنامه ها و ادعاهایی که ظاهرا تاکنون داشته است را جامه عمل بپوشاند ناگزیر با مانع سپاه برخورد می کند. اهرم های کنترلی و خنثی ساز سپاه قوی است . رابطه مستحکم و حمایت رهبری عملا دست دولت در استفاده از ظرفیت های قانونی برای مهار مقاومت ها و کارشکنی های احتمالی سپاه را می بندد.

jafarirouhani
سیاست اولیه دولت روحانی تعامل با سپاه و در عین حال کاهش قدرت آن در عرصه سیاسی و اجرایی کشور است. منتها روحانی می خواهد به نرمی این سیاست را جلو ببرد و از ظرفیت های سپاه استفاده نماید. از این رو روحانی از حضور کنترل شده در عرصه اقتصادی کشور استقبال نموده و حاضر است امتیاز هایی به فرماندهان سپاه بدهد.
اما طبیعتا به مانند زمان احمدی نژاد حاضر نیست فرا دستی سپاه را در دولت قبول نماید. البته احمدی نژاد هم در دوره دوم ریاست جمهوری با سپاه مشکل پیدا کرد و لقب برادران قاچاقچی به آنها داد.
مشکل اصلی روحانی با بسیج و بدنه جوان سپاه است. فاصله گفتمانی و سیاسی آنها با روحانی و وزیرانش بیشتر است. روحانی سعی کرده است تا رابطه خوبی با عزیز جعفری و فرماندهان کنونی سپاه داشته باشد. با آنها در دوران فعالیت در شورای امنیت ملی سابقه همکاری دارد.
اما در عین حال نوع رویکرد روحانی در سیاست خارجی و به خصوص گفتگوی تلفنی اش با اوباما با انتقاد فرماندهان سپاه و عزیز جعفری مواجه شد. این اتفاقات نشان داد پیشنهاد روحانی برای مشارکت سپاه در پروژه های دولتی نمی تواند مانع حساسیت سپاه نسبت به سیاست های متفاوت و تحول خواهانه دولت شود.
در عین حال آن بخشی از نیرو های سپاه عملگرا هستند و دستی هم در دنیای تجارت دارند زاویه کمتری با روحانی دارند. این نیرو ها که نماد شان را می توان قالیباف دانست اگر چه با رویکرد تند نیرو های بسیج و بدنه جوان سپاه و افرادی چون سردار جزایری و سلامی موافق نیستند اما با روحانی نیز همراهی گفتمانی و سیاسی ندارند و به وی به عنوان رقیب نگاه می کنند.
این وضعیت حل مشکل رویارویی با سپاه را برای روحانی سخت می نماید ولی نا ممکن نمی سازد. چون شکاف روحانی با سپاه به مراتب کمتر از اختلاف سپاه با خاتمی و رفسنجانی است. انعطاف روحانی و قرار داشتن وی در حلقه معتمدین رهبری عواملی است که امکان رسیدن به توافق بین سپاه و روحانی را بالقوه ممکن می سازد.
اما دستیابی به این توافق دشوار و پیچیده و بشدت به شرایط کشور وابسته است. اگر ارزیابی سپاه اینگونه باشد که گزینه ها رادیکال در عرصه سیاسی رو به رشد هستند و فضا دارد تند می شود ،طبیعتا همراهی اش با روحانی و تقویت گفتمانش بیشتر می شود. اما اگر احساس کند فضا برای بازسازی گفتمان اقتدار گرایی مناسب است سپاه سرمایه اش را حول بازگشت اصول گرایان به قدرت بسیج می نماید. فاکتور تعیین کننده دیگر میزان توجه دولت روحانی به خطوط قرمز سپاه در فعالیت هایش است. دولت یازدهم در خصوص امتیاز به سپاه در سطح اقتصادی مشکل زیادی ندارد اما در حوزه سیاسی اصطکاک وجود دارد.
ولی هر طور که به مسئله رابطه سپاه و روحانی نگاه کنیم فرماندهان کنونی گزینه های مطلوب روحانی نیستند. وی افرادی چون اکبر ترکان مشاور و معاون کنونی اش را برای اداره سپاه می پسندد.
اما آیا چنین امکانی وجود دارد ؟ آیا قرار است فرماندهان ارشد سپاه در دوره ریاست جمهوری روحانی عوض شوند؟
رصد کردن تحولات بعد از ۲۴ خرداد نشان می دهد از دید رهبری و اداره کنندگان بخش های انتصابی قدرت قرار نیست تغییری در سیاست های داخلی صورت بگیرد . از این رو در این فضا راهبرد ها و سیاست های سپاه ادامه پیدا می کند و افرادی در مسئولیت ها رشد می کنند که عقایدی مشابه پارادایم حاکم دارند و چه بسا به نگرش های افراطی تری متمایل هستند.
اگر تغییری صورت بگیرد بر اساس نیاز های درونی سپاه و تغییر در اولویت ها است. به عنوان مثال عزیز جعفری وقتی انتخاب شد جنگ نرم و حضور در عرصه مهار اعتراضات داخلی و همچنین فعالیت های نا متقارن نظامی در خارج از مرز ها اولویت پیدا کرد. بنابراین او که در این زمینه مهارت دارد در راس سپاه قرار گرفت. همچنین خامنه اصل تحول و جابجایی در مدیریت نهاد های تحت نظرش و جلوگیری از قدرت گرفتن افراد ثابت را رعایت می نماید.
در طول رهبری وی ابتدا محسن رضایی به مدت ۸ سال فرمانده سپاه بود. بعد رحیم صفوی به مدت یک دهه در این جایگاه قرار گرفت. عزیز جعفری وارد ششمین سال فرماندهی خود شده است. شمار سال های فرماندهی وی کمتر از اسلافش است. پایان دوره ریاست جمهوری روحانی مصادف با یکسان شدن سابقه فرماندهی جعفری و رحیم صفوی است.
ولی علامتی فعلا دیده نمی شود که فرمانده سپاه در کوتاه مدت تغییر پیدا می کند. ظاهرا خامنه ای از عملکرد وی راضی است و از وفاداریش مطمئن است.
حتی اگر وی تغییر پیدا نماید افرادی چون سلامی و جزایری و … در صف جایگزینی قرار دارند. اما احتمال اینکه در سطوح میانی سپاه تغییراتی رخ بدهد زیاد است. منتها این تغییرات ارتباطی با دولت روحانی و انتظاراتش ندارد. مگر اینکه حل و کاهش بحران سیاست خارجی حکومت نیازمند تغییرات کم دامنه بیشتری باشد. آنگاه ممکن است گرایش هایی که با دولت روحانی اختلاف کمتری دارند ، در سطوح میانی سپاه فعال شوند. اما چنین احتمالی ناچیز است و شکاف بین نسل های قدیمی و جدید سپاه را نیز افزایش می دهد.
تغییرات در فرماندهی بسیج و واحد سیاسی سپاه در سالیان گذشته رخ دادند اما افرادی که جابجا شدند به لحاظ دیدگاه سیاسی و پایبندی به نظم سیاسی اقتدار گرا و قیم مآبی سیاسی و فرهنگی سپاه تفاوت معنا داری نداشتند. این تحولات تابع مکانیسم درونی سپاه بود.
بنابراین روحانی در مواجه با سپاه نمی تواند روی تغییر مسئولین کنونی سپاه و قرار گرفتن اعتدالیون در فرماندهی سپاه حساب باز کند. مگر اینکه اتفاقات غیر منتظره ای در پشت پرده نظام در جریان باشد. اما سابقه جمهوری اسلامی نشان می دهد تعاملات پشت پرده معمولا در عرصه سیاست خارجی بوده است و در سیاست داخلی چنین گشایش های تاکتیکی صورت نگرفته است.

 

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.