همانطور که چهرههای وابسته به اصولگرایان افراطی در پایان صحبتهای ظریف رضایت خود را از پاسخهای وی اعلام کردند، هدف اصلی از مباحث مطرح شده مهار روند مذاکرات در چارچوب خطوط قرمز و راهبردهای رهبری بوده است. اقناع نمایندگان مجلس نیز تابعی از سخنان تهاجمی وی در مجلس نبود بلکه اراده برتر قدرت تصمیم بر این گرفته بود که ظریف کارت زرد از مجلس دریافت نکند تا جایگاه وی در دور آینده مذاکرات آسیب نبیند. فقط هدف دادن هشدار نرم به ظریف بود.
بررسی سخنان و موضعگیریهای سخنرانان همایش «ما دلواپسیم» روشن میسازد رویکردهای متفاوت آنها در وهله نخست هدف قرار دادن مذاکرات روی ریل مورد نظر اصولگرایان مدافع گفتمان سوم تیر را دنبال میکند تا امتیازهای دریافتی حداکثر شده و امتیازهای اعطایی به غرب از محدوده مورد نظر رهبری خارج نشود. همچنین از زاویهای دیگر قدرت چانه زنی تیم هستهای ایران بیشتر شده و مخالفت دلواپسها باعث شود غرب فرصت مصالحه با دولت روحانی را غنمیت بشمرد و به نوعی فشارهای کنگره آمریکا از این طریق خنثی شود. پناهیان به ظور مشخص در این زمینه گفت:
«با پشتیبانی شما مذاکرهکنندگان میتوانند به موفقیت دست یابند. اگر انقلابیون مطالبات خود را در پشت سر مذاکرهکنندگان اعلام کنند میتوانند قدرت چانهزنی مذاکرات را بالا ببرند…من اعلام میکنم وزیر خارجه از شما تقدیر کرده و متشکر شما هستند. زیرا آنها میتوانند به قدرت استناد کنند. اگر چنین حرکتهایی پشت مذاکرات نباشد نه تنها چرخه انرژی هستهای بلکه کارخانجات نخواهد چرخید.»
فریدون عباسی نیز که برای اولین بار بعد از کنار گذاشتن از ریاست سازمان انرژی اتمی صحبت میکرد با اتخاذ رویکرد انتقادی سعی کرد به لحاظ فنی نکاتی را بیان کند که مسوولان کنونی پرونده هستهای نادیده گرفتهاند.
تکیه اصلی وی بر این بود که باید کارکرد راکتور آب سنگین اراک حفظ شده و تغییری در ساختار فنی آن صورت نگیرد. او انعطاف مذاکره کنندگان کنونی را حمل بر ضعف و تسلیم شدن در برابر زیاده خواهیهای آمریکا توصیف کرد.
اما بخش اصلی صحبتهای وی این بود که تصمیمهای تیم قبلی نیز از عقلانیت برخوردار بوده و این طور نیست که تیم جدید عقل کل هستند.
نوبری نیز این مسیر را ادامه داده و به انتقاد از مفاد اقدام مشترک شش ماهه ژنو پرداخته و بر اساس موازین دیپلماسی و اصول راهبردی سیاست خارجه جمهوری اسلامی به انتقاد پرداخت تا نشان دهد منتقدان بیسواد نیستند و همچنین همه آنها از زبان غیردیپلماتیک استفاده نمیکنند.
اگر چه لایه تند روی همایش «ما دلواپسیم» نسبت به کلیت تیم هستهای سیاستهای دولت روحانی معترض بود اما برایند نظرات رویکرد اصلاحی در برابر اقدامات صورت گرفته داشت. از زاویهای دیگر اصولگرایان افراطی که جبهه پایداری بخشی از آنها هستند بیشتر نگران بعد از توافقات هستهای هستند تا اولا به عنوان بازنده این توافق محسوب نشوند و سهم آنها در برد محفوظ بماند.
ثانیا اجازه ندهند خروجی توافقات به سمت تنش زدایی و کنار گذاشتن راهبرد خصمانه با آمریکا و غرب میل نماید. همچنین خواستهها و مطالبات خود و رهبری در بندهای توافق جامع در نظر گرفته شود. آنها به دنبال تبعیت از خامنهای پذیرفتهاند که در مقطع فعلی از مواضع هستهای عقب نشینی نمایند اما مرزهای عقب نشینی قابل کنترل بوده و ساختار فعالیتهای هستهای را به هم نزند و نقطه گریز هستهای نیز طولانی نشود.
در واقع آنها میخواهند معادله برد برد هستهای با غرب در بین صفوف جناحهای حکومتی نیز برقرار شود.
در عین حال جریان مدافع ستیزهجویی در سیاست خارجی و حیات طیبه اکنون فعالتر و منسجمتر به میدان آمده و سعی بر اثر گذاری مستقیم بر روند مذاکرات دارد. این اثرگذاری فعلا حالت کنترل کننده و ترمز گیر در برابر دامنه ابتکارهای دولت دارد.
شتاب گرفتن آهنگ تقابل بین آنها و دولت اعتدال بستگی دارد که عملکرد آینده مذاکره کنندگان هستهای چه نسبیتی با دیدگاهها و حساسیتهای خامنهای پیدا کند. اما نطق ظریف و تاکید چند باره او بر تبعیت از نظرات رهبری احتمال تخطی دولت از خطوط قرمز خامنهای را کم میسازد.
بنابراین احتمال اینکه روحانی با خامنهای در خصوص چارچوب کلی و استخوان بندی اصلی توافق جامع به هماهنگی و هم نظری رسیده باشند بالا است.
تحمل صحبتهای ظریف نشانگر مصلحت سنجی فعلی خامنهای است و معلوم نیست برخوردی مقطعی است یا بازه زمانی طولانیتری را در بر میگیرد. ظریف بعید است نداند که سفارش دهنده اصلی نفی هولوکاست و یا جنجال بر سر آن راه انداختن خود خامنهای است و خود رهبری در سخنانش صحت این تراژدی بزرگ بشری را زیر سوال برده است. بنابراین ادعای صهیونیستی کردن نفی هولوکاست امری نیست که از چشمان خامنهای مخفی بماند.
البته این حرف و ادعا سست است و پروپاگاندایی بیشتر نیست که ریشه در تئوری توطئه دارد. دولت اسرائیل و یا هر جریان یهودی دلیلی ندارد که به طرح نفی هولوکاست بپردازد که اساس موجودیت و هویت آن را بر هم میزند. راه انداختن ایران هراسی از منظر اراده برای نابودی اسرائیل لزوما نیاز به باز کردن پرونده هولوکاست ندارد بلکه در مواضع رهبران و کارگزاران ارشد جمهوری اسلامی از این دست سخنان به وفور پیدا میشوند. این شگردهای تبلیغاتی نخ نما نه نسبتی با منافع ملی دارد و نه نشان از مهارتهای دیپلماتیک.
ضدیت اصولگرایان افراطی با اسرائیل نیز امری نیست که بتوان آن را تخطئه کرد. ممکن است نتیجه عمل آنها به نفع گرایشهای افراطی اسرائیل باشد اما این اتفاق ناشی از تبعات ناخواسته سیاستهای آنها است.
بنابراین در این مقطع صرفا هشداری به ظریف و روحانی داده شد تا از چارچوب مورد نظر رهبری و بخش مسلط قدرت خارج نشوند. اصولگرایان افراطی از این مقطع به بعد فعالیتهای انتقادی خود را گسترش خواهند و بیش از پیش به کنترل دولت یازدهم و محدود کردن سویههای اصلاحی آن خواهند پرداخت.