هشدار نرم دلواپس‌ها به ظریف

همان‌طور که چهره‌های وابسته به اصول‌گرایان افراطی در پایان صحبت‌های ظریف رضایت خود را از پاسخ‌های وی اعلام کردند، هدف اصلی از مباحث مطرح شده مهار روند مذاکرات در چارچوب خطوط قرمز و راهبرد‌های رهبری بوده است. اقناع نمایندگان مجلس نیز تابعی از سخنان تهاجمی وی در مجلس نبود بلکه اراده برتر قدرت تصمیم بر این گرفته بود که ظریف کارت زرد از مجلس دریافت نکند تا جایگاه وی در دور آینده مذاکرات آسیب نبیند. فقط هدف دادن هشدار نرم به ظریف بود.

13920906123738607_PhotoL

بررسی سخنان و موضع‌گیری‌های سخنرانان همایش «ما دلواپسیم» روشن می‌سازد رویکرد‌های متفاوت آن‌ها در وهله نخست هدف قرار دادن مذاکرات روی ریل مورد نظر اصول‌گرایان مدافع گفتمان سوم تیر را دنبال می‌کند تا امتیاز‌های دریافتی حداکثر شده و امتیاز‌های اعطایی به غرب از محدوده مورد نظر رهبری خارج نشود. همچنین از زاویه‌ای دیگر قدرت چانه زنی تیم هسته‌ای ایران بیشتر شده و مخالفت دلواپس‌ها باعث شود غرب فرصت مصالحه با دولت روحانی را غنمیت بشمرد و به نوعی فشار‌های کنگره آمریکا از این طریق خنثی شود. پناهیان به ظور مشخص در این زمینه گفت:

«با پشتیبانی شما مذاکره‌کنندگان می‌توانند به موفقیت دست یابند. اگر انقلابیون مطالبات خود را در پشت سر مذاکره‌کنندگان اعلام کنند می‌توانند قدرت چانه‌زنی مذاکرات را بالا ببرند…من اعلام می‌کنم وزیر خارجه از شما تقدیر کرده و متشکر شما هستند. زیرا آن‌ها می‌توانند به قدرت استناد کنند. اگر چنین حرکت‌‌هایی پشت مذاکرات نباشد نه تنها چرخه انرژی هسته‌ای بلکه کارخانجات نخواهد چرخید.»

فریدون عباسی نیز که برای اولین بار بعد از کنار گذاشتن از ریاست سازمان انرژی اتمی صحبت می‌کرد با اتخاذ رویکرد انتقادی سعی کرد به لحاظ فنی نکاتی را بیان کند که مسوولان کنونی پرونده هسته‌ای نادیده گرفته‌اند.

تکیه اصلی وی بر این بود که باید کارکرد راکتور آب سنگین اراک حفظ شده و تغییری در ساختار فنی آن صورت نگیرد. او انعطاف مذاکره کنندگان کنونی را حمل بر ضعف و تسلیم شدن در برابر زیاده خواهی‌های آمریکا توصیف کرد.

اما بخش اصلی صحبت‌های وی این بود که تصمیم‌های تیم قبلی نیز از عقلانیت برخوردار بوده و این طور نیست که تیم جدید عقل کل هستند.

نوبری نیز این مسیر را ادامه داده و به انتقاد از مفاد اقدام مشترک شش ماهه ژنو پرداخته و بر اساس موازین دیپلماسی و اصول راهبردی سیاست خارجه جمهوری اسلامی به انتقاد پرداخت تا نشان دهد منتقدان بی‌سواد نیستند و هم‌چنین همه آن‌ها از زبان غیردیپلماتیک استفاده نمی‌کنند.

اگر چه لایه تند روی همایش «ما دلواپسیم» نسبت به کلیت تیم هسته‌ای سیاست‌های دولت روحانی معترض بود اما برایند نظرات رویکرد اصلاحی در برابر اقدامات صورت گرفته داشت. از زاویه‌ای دیگر اصول‌گرایان افراطی که جبهه پایداری بخشی از آن‌ها هستند بیشتر نگران بعد از توافقات هسته‌ای هستند تا اولا به عنوان بازنده این توافق محسوب نشوند و سهم آن‌ها در برد محفوظ بماند.

ثانیا اجازه ندهند خروجی توافقات به سمت تنش زدایی و کنار گذاشتن راهبرد خصمانه با آمریکا و غرب میل نماید. هم‌چنین خواسته‌ها و مطالبات خود و رهبری در بند‌های توافق جامع در نظر گرفته شود. آن‌ها به دنبال تبعیت از خامنه‌ای پذیرفته‌اند که در مقطع فعلی از مواضع هسته‌ای عقب نشینی نمایند اما مرز‌های عقب نشینی قابل کنترل بوده و ساختار فعالیت‌های هسته‌ای را به هم نزند و نقطه گریز هسته‌ای نیز طولانی نشود.

در واقع آن‌ها می‌خواهند معادله برد برد هسته‌ای با غرب در بین صفوف جناح‌های حکومتی نیز برقرار شود.

در عین حال جریان مدافع ستیزه‌جویی در سیاست خارجی و حیات طیبه اکنون فعال‌تر و منسجم‌تر به میدان آمده و سعی بر اثر گذاری مستقیم بر روند مذاکرات دارد. این اثرگذاری فعلا حالت کنترل کننده و ترمز گیر در برابر دامنه ابتکار‌های دولت دارد.

شتاب گرفتن آهنگ تقابل بین آن‌ها و دولت اعتدال بستگی دارد که عملکرد آینده مذاکره کنندگان هسته‌ای چه نسبیتی با دیدگاه‌ها و حساسیت‌های خامنه‌ای پیدا کند. اما نطق ظریف و تاکید چند باره او بر تبعیت از نظرات رهبری احتمال تخطی دولت از خطوط قرمز خامنه‌ای را کم می‌سازد.

بنابراین احتمال این‌که روحانی با خامنه‌ای در خصوص چارچوب کلی و استخوان بندی اصلی توافق جامع به هماهنگی و هم نظری رسیده باشند بالا است.

تحمل صحبت‌های ظریف نشان‌گر مصلحت سنجی فعلی خامنه‌ای است و معلوم نیست برخوردی مقطعی است یا بازه زمانی طولانی‌تری را در بر می‌گیرد. ظریف بعید است نداند که سفارش دهنده اصلی نفی هولوکاست و یا جنجال بر سر آن راه انداختن خود خامنه‌ای است و خود رهبری در سخنانش صحت این تراژدی بزرگ بشری را زیر سوال برده است. بنابراین ادعای صهیونیستی کردن نفی هولوکاست امری نیست که از چشمان خامنه‌ای مخفی بماند.

البته این حرف و ادعا سست است و پروپاگاندایی بیشتر نیست که ریشه در تئوری توطئه دارد. دولت اسرائیل و یا هر جریان یهودی دلیلی ندارد که به طرح نفی هولوکاست بپردازد که اساس موجودیت و هویت آن را بر هم می‌زند. راه انداختن ایران هراسی از منظر اراده برای نابودی اسرائیل لزوما نیاز به باز کردن پرونده هولوکاست ندارد بلکه در مواضع رهبران و کارگزاران ارشد جمهوری اسلامی از این دست سخنان به وفور پیدا می‌شوند. این شگرد‌های تبلیغاتی نخ نما نه نسبتی با منافع ملی دارد و نه نشان از مهارت‌های دیپلماتیک.

ضدیت اصول‌گرایان افراطی با اسرائیل نیز امری نیست که بتوان آن را تخطئه کرد. ممکن است نتیجه عمل آن‌ها به نفع گرایش‌های افراطی اسرائیل باشد اما این اتفاق ناشی از تبعات ناخواسته سیاست‌های آن‌ها است.

بنابراین در این مقطع صرفا هشداری به ظریف و روحانی داده شد تا از چارچوب مورد نظر رهبری و بخش مسلط قدرت خارج نشوند. اصول‌گرایان افراطی از این مقطع به بعد فعالیت‌های انتقادی خود را گسترش خواهند و بیش از پیش به کنترل دولت یازدهم و محدود کردن سویه‌های اصلاحی آن خواهند پرداخت.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.