آهنگ فعالیتهای بخش تند روی اصولگرایان بر علیه دولت روحانی شتاب یافته است. این مساله باعث شده تا تغییراتی در آرایش سیاسی جناحهای وابسته به حکومت پدید آید.
اصولگرایان تند رو بخش جدید و متکی به لایههای امنیتی و نظامی این جریان را شکل میدهند. استخوانبندی آن از گروههایی چون هیاتهای مذهبی دولتی، جبهه پایداری، قرارگاه عمار، فرماندهان کنونی سپاه، تشکیلات بسیج، حلقه مصباح یزدی، جمعیت ایثار گران انقلاب اسلامی، گروههای فشار، مجموعههای منسوب به حزب الله، بخشی از ائمه جمعه، محافل امنیتی، جمعیت رهپویان و… شکل یافته است. در اصل این جریان دولت در سایه و بخش مسلط قدرت هستند که تحت حمایت رهبری و نهادهای زیر نظر ولایت فقیه فعالیت مینمایند.
افزایش فعالیت تقابلی این جریان باعث نگرانی مدافعان اعتدال شده است. حسن روحانی در سفرش به ایلام هشدار داد که با افراطیها مقابله خواهد کرد. برخی از تحلیلگران نیز تشدید فعالیتهای اصولگرایان افراطی را ناشی از هراس آنها از موفقیت دولت در سیاست خارجی بشمار میآورند و در عین حال شماری نیز ادعا کردهاند آنها میترسند روحانی برخورد تند و خشنی با آنها بعد از دستیابی به توافق جامع روی آورد.
اما این تحلیلها و جمعبندیها واقعیتهای سیاسی ایران و بهخصوص ویژگیهای ساخت قدرت را نادیده میگیرند و در نتیجه به نتایجی غلط میرسند. بر خلاف برخوردهای شتابزده عدهای که انتظار چنین وضعی را نداشتند، از همان فردای ۲۴ خرداد معلوم بود که چنین روندی رخ خواهد داد.
اصولگرایان افراطی دقیقا فرمول و الگوی دوران اصلاحات را دنبال میکنند. بخش مسلط و اصلی قدرت در طول سه دهه گذشته کمابیش همینگونه عمل کرده است. در اصل افراط ویژگی ساختاری حکومت است که از تحرک گروههای فشار و نهادهای منتسب به ولی فقیه تضمین میگردد. بدیهی بود که دولت روحانی اگر بخواهد به سمت تغییر وضعیت موجود در حوزههای سیاسی و فرهنگی و به خطر انداختن دولت سایه برود با مقاومت و کارشکنی این گروهها مواجه میشود.
بنابراین کسانی که شگفت زده شده و ابراز تعجب میکنند در اصل باید از ساده اندیشی خود حیرت کنند نه از تند شدن فضای سیاسی و تقابل با دولت.
دولت روحانی نه اراده و نه توانایی برخورد موثر با این گروهها را دارد. نقطه عزیمت و تبار روحانی با دولت در سایه یکی بوده است. این واقعیت توان وی در خنثی سازی تحرکات مخالفان درون حکومتی را سخت میسازد. چهره تغییر یافته روحانی نیز در حدی نیست که به سمت استفاده از نیروی مردم وخلق فشار اجتماعی برود.
البته میتوان پیشبینی کرد در نزاعی که در جریان است روحانی بیشتر از گذشته خود فاصله گرفته و تحول یابد. اما اینکه او به سمت رویارویی مستقیم با رهبری، مقاومت بر روی مواضع متمایزش و زمین زدن دولت در سایه حرکت کند، تردید وجود دارد.
بررسی عمقی تحولات روزهای اخیر روشن میسازد که روحانی برای موفقیت در کارزار فوق، به اصولگرایان سنتی و شکاف در اردوگاه اصولگرایان امید بسته است. پیوندهای او با بخش روحانی – بازاری و عملگرای اصولگرایان به عنوان عضوی قدیمی از جناح راست جمهوری اسلامی سرمایهای برای فعلیت بخشیدن به ائتلاف نیروهای میانه روی نظام در برابر گرایشهای افراطی است.
منتها این ایده از سال ۱۳۸۴ و همزمان با پیروزی محمود احمدینژاد در انتخابات ریاست جمهوری نهم مطرح بوده ولی منجر به عمل سیاسی نشده است. البته چنین رویکردی باعث نزدیکی نیروهای حد وسط دو جناح قدیمی حکومت گشته ولی حالت استراتژیک پیدا نکرده است. فقط نوعی همنشینیهای مقطعی و شکننده را به بار آورده که نتوانسته منجر به ائتلاف سیاسی پایدار شود.
مشکل اصلی نیروهای میانه در هر دو سوی میدان آن است که آنها اگر بخواهند بیشتر به سمت هم بروند با بحران هویت مواجه شده و متحدان سابق خود را از دست میدهند. چنین وضعیتی بقاء آنان در میدان سیاست را چالش پذیر میکند.
از سوی دیگر اصولگرایان میدانند که پشتوانه اصلی تند روها، رهبری است و آنها نمیخواهند از حوزه توجه خامنهای خارج شوند. تلاش آنها استفاده کنترل شده و ابزاری از رقیب برای حفظ جایگاه خود در عرصه سیاسی است. حذف کامل تند روها باعث میشود تا آنها زیر ضربه جریان رقیب قرار گرفته و مزیتهای خود به عنوان تنها بدیل میانهرو را از دست بدهند.
اصلاحطلبان محافظهکار، اعتدالیون و حلقه رفسنجانی نیز تنگناهایی برای مقابله موثر با تندروها را دارند. آنها نمیخواهند وارد تقابل رسمی و مستقیم با رهبری بشوند. از سوی دیگر خود این مجموعهها نیز منسجم نیستند. اتحاد پایداری بین آنان وجود ندارد. فقط منافع گذرا و الزامات مختصات کنونی جغرافیای سیاسی ایران آنها را در کنار هم قرار داده است. مجموعه این نیروها و اصولگرایان سنتی و میانه رو از چنین ویژگی مشابهی برخودار هستند رقابت بین آنها به مراتب از همکاری بیشتر است.
اما شرایط کنونی سیاسی ایران به گونهای است که در افق زمانی پیش دیدنی مصالحی برای حمایت محدود و مقطعی اصولگرایان سنتی از دولت اعتدال و همکاری روحانی با آنها وجود دارد. البته این گرایش بشدت شکننده و زمانمند است. هیچ تضمینی برای تداوم آن وجود ندارد. در اصل رابطه خوب بین آنها تابعی از نوع موضع گیریهای رهبری، بده بستان روحانی و جلب رضایت اصولگرایان میانه و نوع مواجهه اصولگرایان سوم تیری با هم قطاران سنتیشان است.
ممکن است در شرایطی اصولگرایان سنتی به نتیجه برسند که کاملا پشت دولت روحانی را خالی کرده و با مدافعان گفتمان سوم تیر به توافق برسند. در اصل عامل اصلی مصلحتسنجی و بالا بردن بیشتر سود در بازار بده بستانها و معاملههای سیاسی است.
اما فعلا به نظر میرسد لایههای روحانی – بازاری و عملگرای اصولگرایان تمایلی به تقابل با دولت روحانی ندارند اگر چه بر حفظ تمایز و مرز بندی خود اصرار دارند. از اینرو چهرههای شاخص این جریان از جمله علی لاریجانی، اسدالله بادامچیان، محمد رضا باهنر و ترقی به میدان آمدند و خواهان نقد منطقی دولت شدند. از دید آنها عملکرد دولت روحانی از دولتهای نهم و دهم بهتر بوده است. در این راستا بادامچیان جبههگیری بر علیه دولت را ایستادن در برابر رای ملت و زیر سئوال بردن مشروعیت نظام قلمداد کرد. او نقد و داوری در باره عملکرد روحانی را زود هنگام دانست.
جریان یاد شده عملکرد روحانی را تا کنون موفقیت آمیز میداند و قائل به تداوم رویکرد حمایت انتقادی است. آنها تلویحا مدعی هستند خامنهای معتقد است دولت در نیمه راه بوده و باید به آن فرصت داده شود.
در حالی که اصولگرایان تندرو قائل هستند که فرصت دولت تمام شده و اساسا این دولت مسیر انحرافی میرود. آنها نیز موضع خود را به رهبری منسوب میکنند که به مذاکره کنندگان هستهای هشدار داده و نارضایتی خود را از سیاستهای فرهنگی ابراز داشته است. خودداری خامنهای از بازدید از نمایشگاه کتاب انگارهای است که آشکار میسازد نظر خامنهای به اصولگرایان مدافع گفتمان سوم تیر نزدیک است.
اما چه بسا اصولگرایان میانه رو و سنتی اخباری از پشت پرده دارند و نگران تحرک بیشتر گرایشهای تند رو شدهاند. آنها پیش از این با توجه به خیز اصلاحطلبان میانه برای انتخابات مجلس دهم به سمت همگرایی بیشتر در صفوف اصولگرایان روی آورده بودند. ولی در مقطع کنونی تاکید زیاد دارند تا با حمایت از دولت روحانی برخورد تقابلی افراطیها را مهار نمایند. انگیزه آنها بیشتر حفظ خود در برابر سیاست حذفی بخش جدید و تند روی اصولگرایان است.
اما روحانی برای جلب مستمر حمایت اصولگرایان سنتی و میانه کار دشواری در پیش دارد. او باید امتیازات لازم را به آنها بدهد و همچنین اصلاحطلبان، حلقه یاران رفسنجانی و یاران روحانی نیز قبول کنند که موقعیت مسلط این جریان در مجلس دهم و خبرگان چهارم را به خطر نیاندازند. چنین چیزی اگر نشدنی نباشد کار خیلی سختی است. چنین اتوریتهای در جریان فوق وجود ندارد.
از سویی انتقاد و شکایت در داخل اصلاحطلبان از دولت روحانی رو به افزایش است. اخبار پشت پرده حکایت از دلخوری رفسنجانی میکند. از سوی دیگر عارف و جمعی از اصلاحطلبان تمایل دارند تمایز خود را از روحانی اعلام کرده و در قالب مستقل پا به رقابتهای انتخاباتی بگذارند.
همچنین نردیک شدن بیشتر روحانی با اصولگرایان میانه رو و تعامل با آنها منجر به پدیدههایی چون وزیر کشور شدن رحمانی فضلی و عملکرد خنثی استاندارهای منسوب وی میشود. چنین اتفاقی ریزش رایهایی را برای روحانی در پی دارد که از زاویه تغییر در وضع سیاسی موجود به او رای داده بودند.
بنابراین با توجه به بحثهای پیش گفته شده، روحانی ناگزیر از انتخاب تصمیمی راهبردی و تعیین کننده است. ادامه سیاست وسط ایستادن، مانورهای کلامی، محافظهکاری در عمل و سیاست نعل و به میخ زدن نمیتواند باعث عبور موفقیت آمیز وی از گذرگاههای پر خطر پیش رو شود. البته وضعیت نا معلوم و متغیر سیاسی ایران میتواند شگفتی آفرین شود. اما با مبنا قرار دادن نگاه عقلانی چشم انداز امیدوار کنندهای برای تحقق وعدههای روحانی در سیاست داخلی دیده نمیشود.