تبیین هفت اولویت کاری شورایعالی انقلاب فرهنگی از سوی رهبری و پاسخ متعاقب حسن روحانی فرصتی برای فهم معضلات فرهنگی کشور و هم شکاف و موانع پیشروی دولت برای پاسخ به مطالبات فرهنگی رای دهندگان است. عملکرد فرهنگی دولت اعتدال تا کنون در حد مطلوب و مورد انتظار نبوده است. اما در عین حال تفاوتهای ملموسی با سیاستهای فرهنگی دوران ریاست جمهوری احمد نژاد داشته و از این رو مورد انتقاد رهبری و اصولگرایان است. بعد از آموزشعالی و دانشگاهها، وزارت فرهنگ به طور نسبی آماج بیشترین حملات از سوی مدافعان فرهنگ دستوری و بسته بوده است.
خامنهای با تمدید دوره فعالیت اعضای حقوقی و حقیقی شورایعالی انقلاب فرهنگی و اضافه کردن سه عضو حقوقی مهر تاییدی بر دیدگاههای افتدار گرایانه در حوزه فرهنگ زد. شورایعالی انقلاب فرهنگی در دوره قبل یکی از جدیترین دوران سختگیری فرهنگی و سیاست های کنترلی در حوزه فکر و اندیشه را اعمال نمود. سمت گیری این شورا و نقشه راه آن که در اصل انسداد فرهنگی و جلوگیری از شکوفایی فرهنگ کشور در مسیری اصیل و پویا را بار آورد در تعارض کامل با وعدههایی بود که روحانی در حوزه فرهنگ و اندیشه در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم ارائه کرد.
تحلیل محتویی نظرات خامنهای و روحانی در مکاتبات فوق نشان میدهد علیرغم تشکر و تقدیر روحانی، دوگانگی و تعارضی چشمگیر در حوزه نگاه فرهنگی بین این دو وجود دارد. روحانی با وجود تبعیت ظاهری میخواهد در عمل سیاست دیگری را در پیش بگیرد. اما دوگانگی فوق عملا ظرفیت زیادی ایجاد نکرده و توانایی دولت را در تنگنای راهبردی گرفتار میسازد.
مولفه محوری نظر خامنهای تکیه بر ایفای نفش پلیس فرهنگی از سوی حکومت و قوای سه گانه است تا با مهندسی فرهنگی جلوی انتخاب آزاد در تعامل و زیست فرهنگی گرفته شده و ارزشهای مورد نظر حکومت به شیوههای اجباری و پیچیده بر جامعه تحمیل گردد. او پیشاپیش میخواهد قبای فرهنگی مد نظر خود را بر کالبد جامعه بدوزد. این روش در کنه خود ضد فرهنگ است که به بهانه شبیخون فرهنگی میخواهد نظامیگری و کار اطلاعاتی با پوششهای فرهنگی را جایگزین فعالیتهای فرهنگی نماید.
او در همین راستا میگوید:
«فلسفه وجودی شورایعالی انقلاب فرهنگی، فهم و تبیین و تثبیت و انفاذ ماهیت فرهنگی انقلاب اسلامی و بازآرایی مداوم جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی و پایش پیشرفتهای فرهنگی کشور متناسب با ظرفیت ها و شایستگی های عظیم ایران اسلامی و انقلابی است. مدیریت راهبردی چالشهای این حوزه با «استفاده کامل و کارآمد و هم افزا از همه فرصتها و ظرفیتها» و نیز «مهار تهدیدها و آسیبها با نگاه حکیمانه و معقول» و «مواجهه ی هوشمندانه با معارضات مهاجمان و ستیزه گران» از جمله تکالیف اصلی این شورا است. عرصههای کلیدی و اساسی همچون تولید علم، سبک زندگی، آموزش و پژوهش، فرهنگ عمومی، مهندسی فرهنگی، حوزههای مهمی هستند که ساماندهی آن در جمهوری اسلامی به شورایعالی انقلاب فرهنگی سپرده شده است.»
او ادامه میدهد: «با توجه به جبهه بندی جدی میان هواداران فرهنگ انقلابی و اسلامی و معارضان عنود با انگیزهی آن، شورایعالی انقلاب فرهنگی باید با برخورد فعال و مبتکرانه با این جبهه بندی آشکار فرهنگی، دلبستگان فرهنگ دینی و انقلابی را در داخل و خارج کشور دلگرم و امیدوار و مطمئن و معارضان را نگران و ناامید کند.»
این سخنان وی هدایت دستگاه فرهنگی رسمی کشور به همسویی و همگرایی با نهادهای سرکوب در حوزه فرهنگ است تا جلوی فرهنگ بدیل و تکثر گرایی فرهنگی گرفته شده و تک صدایی فرهنگی بر جامعه حاکم شود. خامنهای فرهنگ را سلاحی برای عقب راندن دشمن و مخالفان میداند نه عرصه نمایش تواناییهای فرهنگی در میدان رقابت و تعاطی آزاد. جامعه کنونی ایران اگرچه اشتراکات فرهنگی دارد اما در عین حال موزائیکی از خرده فرهنگهای متفاوت است که تفاوتهای در خور اعتنایی با هم دارد.
پرهیز از نگاه دستوری و کنار گذاشتن رویکردهای امنیتی و نظامی لازمه رشد و تعالی فرهنگی است. اما سیاستهای آمرانه و جباریت فرهنگی که متضمن برخورد با اصحاب فرهنگ و اذیت و آزار همیشگی آنان و اعمال سانسور و خود سانسوری و حذف از حوزه رسمی و راندن آنها به فعالیتهای زیر زمینی است عملا نوعی سردرگمی فرهنگی در جامعه ایجاد کرده و بحران هویت را بوجود آورده است.
روحانی در نامهای به خامنهای در پاسخ به تقاضای وی چنین میگوید:
«مردم صاحبان و حاملان فرهنگ هستند؛ از این رو نقش اول در هر سیاست فرهنگی متعلق به خود مردم است؛ مردم ما با خودآگاهی نسبت به تاریخ، فرهنگ و تمدن خویش، دلبستگی به ارزشهای اخلاقی، اسلامی، و زمان آگاهی نسبت به تمدن جدید، فعالانه در راه تولید فرهنگی بومی و به گزینی در مصرف کالاها و محصولات فرهنگی جهانی گام برمی دارند. در این دیدگاه سیاستهای فرهنگی مستلزم رویکردی ایجابی برای جوشش و آفرینش و حل مسائل است و نه رویکردی سلبی برای سکون و رکود و ایجاد موانع. از این رو باید از تلاشها و آفرینشهای فرهنگی و اجتماعی جوانانمان که پرورده بستر ارزشهای انقلاب اسلامیاند استقبال کرد و دلسوزانه به باغبانی این بوستان پرگل برخاست.
تحول در نظام آموزشی کشور به ویژه در حوزه علوم انسانی و اجتماعی مستلزم مشارکت حداکثری نخبگان دانشگاهی و پژوهشگران عرصه عمومی است. پیشرفت و شتاب علمی کشور که به کمک نقشه جامع علمی رصد و پایش میشود، اساسا محتاج و بسته به تحولات در آن دو حوزه علمی و معرفتی است؛ از این رو شورایعالی انقلاب فرهنگی در دوره جدید تمام کوشش خود را متوجه شناخت مسائل، نیازها و اولویتهای فرهنگی و اجتماعی و جلب مشارکت نخبگان خواهد نمود.»
او به درستی میگوید مردم صاحبان فرهنگ هستند و در فرهنگ جایی برای نگاههای از بالا به پایین وجود ندارد. مردم خود آگاهانه در قالب خرده فرهنگهای متفاوت باید سبک زندگی و ارزشهای فرهنگی خود را تولید نمایند. دیدگاههای هدایتگرانه که در تحلیل آخر حق انتخاب و قوه تشخیص برای مردم قائل نیستند و آنها را محکوم به پیروی از قیم مابی دستگاه ولایت فقیه و ایدئولوژی و نظریه فرهنگی متصل به آن می نمایند ، متعلق به ضد فرهنگ هستند.
اما بخشهای دیگر نظرات روحانی تعارض با این واقعیت دارد و به نوعی به فرهنگ دستوری نزدیک میشود. او میدان جوشش و آفرینش فرهنگی را در مسیری از پیش تعیین شده تعریف می نماید. این مسیر تعیین شده نقشه راهی است که شورایعالی انقلاب فرهنگی در چارچوب دکترین و راهبرد شکست خورده در انتخابات ۹۲ ترسیم کرده است. در واقع این نقشه راه بدون مشارکت نخبگان و دانشگاهیان و اهالی فرهنگ تدوین شده و در تقابل با آنان شکل گرفته است. طبیعی است امکان مشارکت و نقش آفرینی آنها در این چارچوب وجود ندارد. فضای راکد فرهنگی و رکود سنگین حاکم بر دانشگاهها و مراکز فرهنگی برنامه این شورا بوده است که در قالب سیاستگذاری هدفمند در دهه گذشته تصویب و اجرا شده است. حال خامنهای خواهان پیشروی و اجرای بیشتر و سریعتر سیاستهای این شورا است. کاهش رشتههای علوم انسانی، تغییر محتوی علوم انسانی با هدف هژمونی بخشیدن به اسلام فقاهتی و سنتگرایی ایدئولوژیک، دانشگاههای تک جنسیتی، تحمیل حجاب به عنوان پوشش برتر برای زنان و تفکیک جنسیتی کلاسها و ایجاد محدودیت در مجاری گردش اطلاعات نمونههایی از این سیاستهای مخرب است.
روحانی و کارگزارانش در عرصه فرهنگی اگر بخواهند به این نقشه راه و تبعیت از خامنهای وفادار بمانند آنگاه ادعاهای آنها در خصوص تحول فرهنگی در حد شعار و حرفهای عمل نشده باقی خواهد ماند. اگر هم بخواهند با شیوه یکی به نعل و یکی به میخ جلو بروند نتیجه مثبتی به دست نخواهد آمد و در میانه راه در وضع موجود هضم خواهند شد.
از سویی دیگر فرهنگ میدان شفافیت و عمل در چارچوب مبانی و اصول مشخص و شناخته شده است. دوگانگی در حرف و عمل سرانجام منتهی به التقاط فرهنگی میشود. مکاتبات صورت گرفته در مجموع نشانگر تداوم روزهای سخت برای صاحبان اثر و نظر و فعالان فرهنگی است. تغییرات محدود صورت گرفته با افزایش عمر دولت کمرنگتر شده و با توجه به بالادستی مصوبات شورایعالی انقلاب فرهنگی سرانجام به تداوم و تثبیت سیاست های ناکارآمد فرهنگی موجود منتهی میشود.
روحانی اگر میخواهد واقعا در عرصه فرهنگ تحولی مثبت ایجاد کند باید در فکر راهکارهای دیگری برای حل شکاف فرهنگی با خامنهای باشد.