اسیدپاشی و رویارویی معترضان با اقتدارگرایان

با گذشت بیش از یک هفته از اسید پاشی به زنان اصفهانی در اواخر ماه مهر هنوز عوامل این عمل جنایت‌کارانه شناسایی و بازداشت نشده‌اند. مقامات مسوول حرف‌های ضد و نقیض زده‌اند. این تعارضات ابهامات را بیشتر کرده است. وزیر بهداشت از ۹ فقره اسید پاشی از ابتدای سال در شهر اصفهان خبر می‌دهد.

141022145634_isfahan_acid_demonstration_976x549__nocredit_0

بازخوانی تطبیقی تاریخی با اقدامات مشابه و رصد کردن الگوی رفتاری دستگاه قضائی و امنیتی و بخش مسلط قدرت این فرضیه را تقویت می‌سازد که باز عملی سازمان یافته از حکومت در راستای ارعاب و کنترل زنان و به‌خصوص پوشش آنان صورت گرفته است. البته هنوز تکلیف ماجرا روشن نیست و این احتمال وجود دارد عناصر خود سر و یا فرد یا اشخاصی که مشکلات روانی داشته‌اند، و یا قصد انتقام‌گیری داشته‌اند، مرتکب این عمل غیرانسانی شده باشند. اما به میزانی که فرایند شناخت و محاکمه عاملان به تاخیر بیفتد، احتمال ارتکاب این اعمال توسط اشخاص تند روی حکومتی افزایش می‌یابد.

در این میان سیاست رسانه‌های نزدیک به نهاد‌های امنیتی وسپاه پاسداران از جمله فارس نیوز در تلاش گسترده‌ای هستند که اسید پاشی را سناریویی ساخته و پرداخته مخالفان و توطئه‌ای برای بد نام کردن نیروهای سیاسی وابسته به خود و حامی رهبری جلوه دهند. آنها در تلاش هستند موضوع را از محکومیت عوامل اسید پاشی منحرف ساخته و حملات را متوجه مخالفان گروه‌های فشار، مدافعان آزادی‌های اجتماعی، اصلاح طلبان و منتقدان مداخله دولت در سبک زندگی و رویکرد فرهنگی شهروندان نمایند. رضا سراج از عناصر امنیتی سپاه که سال‌ها است در پوشش تحلیل‌گر به نوشتن تحلیل‌های سیاسی ، امنیتی و سیاست خارجی می‌پردازد، در یاداشتی طولانی ضمن تحریف و وارونه‌سازی مسائل در قیاسی مع‌الفارق با اشاره به وقایع دوران اصلاحات، اسید پاشی را اقدامی برای جلوگیری از تصویب طرح امر به معروف و نهی از منکر در مجلس مانند اصلاحیه قانون مطبوعات در مجلس پنجم جلوه داده است!

وی به عنوان چهره‌ای فعال در شدیدترین خشونت‌های دولتی در دهه هفتاد عامدانه خود را به تجاهل می‌زند و با زدن نعل وارونه اقدام طبیعی مردم و گروه‌های سیاسی و مدنی معترض به وضع موجود نسبت به فاجعه اسید پاشی را تخطئه می‌کند.

اما آنچه باعث شده است تا رسانه‌ها و فعالان وابسته به اصول‌گرایان افراطی و مدافعان ولایت مطلقه فقیه به صورتی شتابزده و خام اندیشانه به تدوین و انتشار سناریو‌های کاذب بپردازند، تاثیرات واکنش منفی و خشم جامعه به اسید پاشی است. مستقل از اینکه چه دست‌های سیاهی پشت سر پاشیدن اسید به زنان قربانی بوده‌اند‌، این رویداد باعث شده است تا دیدگاه‌های ضد آزادی زنان، برخوردهای قیم مآبانه و کنترلی فرهنگی و نظریه‌های مروج خشونت در حوزه فرهنگ و سیاست زیر ضربه قرار بگیرند. پسامد طبیعی اعتراضات موجود بروز مخالفت‌ها با طرح‌هایی چون امر به معروف است که زمینه را برای اعمال خشونت‌های قانونی و غیر رسمی بر علیه زنانی مساعد می‌سازد که پوشش و سبک زندگی متفاوتی با الگوی مورد نظر حکومت و بخصوص نظرات رهبری دارند.

بنابراین مجموعه عوامل دفاعی و تهاجمی باعث شده تا اصول‌گرایان افراطی و محافل امنیتی نزدیک به رهبری به سناریوسازی روی آورند. نخست ممکن است این حرکت با طراحی آنها نبوده و یا نجوه اجرا از طرح اولیه منحرف شده است. لذا آنها با احساس خطر که تبعات منفی این اتفاق تاثر برانگیز گفتمان و موقعیت سیاسی و اجتماعی آنها را به خطر بیاندازد به میدان آمده‌اند تا با تبرئه خود وطرح‌های‌شان اجازه ندهند موازنه قوا به ضرر آنها به‌هم بخورد و اعتراضات را به تقابل با اسلام، انقلاب و ارزش‌ها تنزل دهند.

اما در عین حال ممکن است برخورد یاد شده فاز دوم و شاید نهائی طرح اسید پاشی محدود و هدفمند باشد تا از این طریق فضای جامعه در خصوص پوشش زنان کنترل گردد. مساله حجاب برای حکومت و بخصوص بخش‌های اصول‌گرای افراطی آن چالشی جدی است که جنبه مشروعیت‌زدای آن تهدیدی امنیتی است.‌‌

برخورد‌های نیروی انتظامی در قالب امنیت اجتماعی تا کنون نتوانسته است جلوی کاهش‌های چشم‌گیر در درجه حجاب و افزایش شکاف بین متوسط پوشش‌های موجود و الگوی حجاب مورد نظر حکومت را بگیرد. اما ریسک بالای آسیب دیدن با اسید باعث می‌شود تا مدتی نا معلوم زن‌های اصفهانی و دیگر شهرهای ایران که به حجاب باور ندارند بیشتر خطوط قرمز حکومت را رعایت کنند. بخشی از جامعه زنان ایران با مقاومت و استفاده از ابتکارها در برابر پروزه حجاب اجباری نافرمانی کرده‌اند و در گذر زمان توانسته‌اند اندازه حجاب را به قدری کاهش دهند که در سال‌های اخیر عملا تفاوت زیادی بین حجاب‌های اجباری موجود با بی‌حجابی وجود نداشته باشد. اما اسیدپاشی می‌تواند فضا را تغییر داده و با گسترش ترس به صورت موقت جلوی پیشروی زنان در برخورداری از حق انتخاب آزادانه پوشش را بگیرد.

نشانه‌هایی وجود دارد که انگشت اتهام را به سمت گروه های فشار و اصول گرایان افراطی متمرکز می‌سازد. انصار حزب الله از ابتدای سال جاری فعال شد و محتشم دبیر کلی این تشکل گفت این گروه در نظر دارد ۴ هزار موتورسوار را در قالب طرح امر به معروف و نهی از منکر راهی خیابان‌ها کند. محتشم گفته بود این افراد، در قالب گشت‌های ارشادی انصار حزب‌الله و به طور تمام عیار وارد عمل می‌شوند و شامل ۳۰۰۰ زن و ۱۰۰۰ مرد خواهند بود. انصار حزب الله با صدور بیانیه خیلی تندی گفت اقداماتش از تذکرات لسانی فراتر خواهد رفت و همچنین گفت مجوز نخواهد گرفت.

در بیانیه آمده بود انصار حزب‌الله هر کاری می‌کند تا با متظاهران به فسق در خیابان‌ها ( افراد غیر معتقد به حجاب و سبک زندگی رسمی ) برخورد کند و اجازه نمی‌دهد ترکیب جمعیتی به ضرر نیرو‌های مدافع حکومت و بنیاد‌گرا تغییر یابد. البته بعد از این بیانیه علاوه بر نزدیکان روحانی چون حسام‌الدین آشنا ، مسوولان وزارت کشور و نیروی انتظامی و چهره‌های نزدیک به خامنه‌ای و اصول‌گرایان نیز علیه بیانیه انصار موضع گرفته و ادعای آنها مبنی بر عدم انجام کار با مجوز را غیر قابل قبول خواندند. اما رصد کردن سابقه حکومت نشان می‌دهد که مخالفت ظاهری لزوما به معنای مخالفت واقعی بخش قدرتمند قدرت و نهاد‌های غیر انتخابی نیست و آنها پیچیده عمل می‌کنند.

مصاحبه سایت انصار حزب الله که اعضاء شاخص آن متهم هستند که در مقاطع مختلف بعد از انقلاب با برخی از زنان بی‌حجاب برخوردهای خیلی خشنی انجام داده‌اند، با علی رجبی دوانی برادر فاطمه رجبی امکان دست داشتن مستقیم و غیر مستقیم انصار حزب‌الله و گروه‌های تند رو در اسید پاشی‌های اصفهان را محتمل‌تر می‌سازد. رجبی در این مصاحبه رسما اعلام می‌کند که تحمیل حجاب و آن چیزی که وی هنجار‌ها می‌خواند که در اصل ارزش‌های حکومت هستند با برخوردهای خشونت آمیز و اجبار آمیز گروه‌های فشار و تندرو بدست آمده و الان هم توصیه می‌کند روش مشابهی اتخاذ شود! او در بخشی از مصاحبه گفته است:

«من فراموش نمی‌کنم، انقلاب تازه پیروز شده بود. در حالی‌که مردم به مظاهر فساد و تباهی پشت کرده بودند و معنویت در جامعه حاکم شده بود، در اثر جهل مسوولان وقت، گروهی بی‌بند و بار و فاسد، پیدا شده بودند که در پیاده روهای خیابان‌های معروف – عمدتا از مرکز به بالای شهر تهران – بلند گوهایی را در فواصل کمی از یگدیگر قرار داده و از آنها، آهنگ‌های مبتذل پخش می‌کردند و نوار کاست این آهنگ‌ها را به فروش می‌رساندند. این در حالی بود که هیچ نهادی برای مقابله با آنها وجود نداشت. من فراموش نمی‌کنم که آن موقع بچه‌های حزب‌اللهی در مقابل این‌ها ایستادند و با قلع و قمع، آنان را از صحنه خارج کردند.»

او رویه مشابهی را برای الان توصیه می‌کند و به انصار گوشزد می‌سازد که هزینه رویارویی با مسوولان ناموافق را به جان بخرند.

قلع و قمع معانی مختلفی می‌تواند پیدا کند. از آنجایی‌که انصار حزب الله و گروه‌های مشابه زندان ندارند و امکان حبس و جریمه نقدی افراد مد نظر را ندارند. باید با خشونت فیزیکی متوسل شوند. از آنجایی‌که ترکیب جمعیتی و فرهنگی جامعه در مقایسه با گذشته به ضرر آنها تغییر پیدا کرده و آنها آنقدر نیرو ندارند که همه میادین و خیابان‌ها را پوشش بدهند ، لذا اسید پاشی حربه کارآمدی برای گسترش ترس در مقیاس وسیع با فعالیت حداقلی است. دقیقا همان رویکردی که تروریست‌ها با اتخاذ شنیع‌ترین اعمال انجام می‌دهند تا ترس و وحشت روانی را در مقیاس انبوه و گسترده پخش نمایند.

اظهارات جعفری دولت آبادی دادستان دادگاه‌های عمومی و انقلابی نیز سوء ظن‌ها را تشدید کرد که خبر داد برخی از رسانه‌هایی که اخبار مربوط به قربانیان اسید را پوشش می‌دهند، تذکر گرفته‌اند. جریانی که از فاش شدن حقیقت ماجرا نگرانی نداشته باشد به لحاظ منطقی نباید به سمت افزایش فضای سانسور و خود سانسوری و محدود کردن رسانه‌ها برود. اگر ادعای اصول گرایان افراطی صادق باشد با توجه به امکاناتی که دارند راحت می‌توانند این موضوع را ثابت نمایند. بنابراین نگرانی از فضای فعالیت آزاد رسانه‌ها نباید برای آنها نگرانی ایجاد کند.

در این شرایط ممکن است حربه قدیمی به کار گرفته شده و افرادی بی‌گناه بازداشت شده و مجبور به اعتراف در پارپوب سناریوی اقتدار گرایان شوند. نیروهای انتظامی مدعی شده‌اند مردی را دستگیر کرده‌اند که می‌خواسته در جریان مسائل اخیر اصفهان با آرایش و لباس زنانه به تحریک افراد به بهانه اسیدپاشی می‌پرداخت.

البته این گمانه‌ها کافی نیستند تا بتوان به صورت قطعی گفت انصار حزب‌الله یا محافل تند روی امنیتی و یا اصول‌گرایان افراطی مرتکب اسید پاشی شده‌اند. اما مواضع و اعمال آنها و به‌خصوص مواضعی که برخی از نیروهای حکومتی برعلیه بی‌حجابی در تریبون‌های رسمی اتخاذ کرده‌اند ، بی‌تردید در تحریک بخشی از افراد تاثیر دارد.

در عین حال باید توجه داشت انگیزه و هدف احتمالی در پشت سر این حرکت حداقل فقط فرهنگی و اعتقادی نیست ، بلکه انگیزه‌های سیاسی نیز پر رنگ است. بعد از انتخاب دولت روحانی و وعده‌هایی که در خصوص گشایش‌های فرهنگی داد ، قابل انتظار بود که بخش مسلط قدرت اجازه تحرک به دولت ندهد. از این‌رو تلاش برای عقیم‌سازی پتانسیل تحول خواهانه دولت روحانی می‌تواند انگیزه پر رنگی برای ارتکاب اعمال خشونت آمیز شبه دولتی در خیابان‌ها باشد.

روحانی که با تاخیر نسبت به مساله اعتراض کرد از بازندگان رویداد فاجعه بار اسید پاشی در اصفهان و تحرک گروه‌های فشار در قالب امر به معروف و نهی از منکر است. او که در ایام انتخابات وعده داد که حرمت را به زنان در خیابان‌ها بر می‌گرداند اکنون با وضعیتی مواجه است که شرایط برای زنان در دوره ریاست جمهوری او سخت‌تر می‌شود. برخورد شعاری و پوپولیستی وی در ایام انتخابات و عدم توجه به منشا اصلی خشونت بر علیه زنان الان خود را نشان می‌دهد. مستقل از اینکه چه کسی پشت سر اسید پاشی به زنان است، این حادثه آشکار است تا چه میزان دولت روحانی و ادعای تحول‌گرایانه فرهنگی‌اش آسیب‌پذیر است. نا‌توانی ساختاری قوه مجریه و به طور خاص تنگناهایی که در بینش و عملکرد روحانی و حلقه نزدیکانش در حوزه فرهنگی و سیاست داخلی وجود دارد و محافظه کاری و یا اولویت قرار دادن سیاست خارجی اجازه نمی‌دهد آنها بتوانند مقابله موثری با کارشکنی‌ها و خراب کاری‌های گروه‌های تند رو داشته باشند.

در مجموع علی‌رغم اینکه هنوز به صورت قطعی نمی‌توان عاملان و آمران اسید پاشی به زنان در اصفهان را مشخص ساخت، اما این واقعه هولناک تاکنون نتایج قطعی داشته است. از میان آنها ضربه خوردن دولت روحانی ، هراس زنان بی‌حجاب و کاهش درجه نافرمانی در برابر حجاب اجباری و هراس اصول‌گرایان افراطی از به حاشیه رفتن طرح امر به معروف و نهی از منکر در اثر واکنش گسترده اجتماعی برجستگی بیشتری دارند. اسید پاشی در اصفهان اینک به جدید‌ترین صحنه شکاف دولت و ملت و رویارویی نیروهای معترض با اقتدار گرایان حاکم تبدیل شده است.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.