نگاهی به ناگفتههای رازینی در پرونده سید مهدی هاشمی – بخش نهائی
روال غیر قانونی و حقوقی دادگاه سید مهدی هاشمی
رازینی توضیح میدهد که جلسه دادگاه سید مهدی هاشمی را بعد از اولین جلسه برای مدتی تعطیل میکند و او در داخل ساختمان دادگاه ویژه روحانیت زندانی میشود. در این مقطع وی برخی از محدودیتهای بازداشتگاه وزارت اطلاعات را نداشته اما عملا امکان مشاوره با وکیل را از دست داده است. رازینی دلیل این کار را انکار اعترافات اخذ شده در هنگام بازجوئی از سوی سید مهدی هاشمی در اولین جلسه دادگاه عنوان میکند. وی میگوید حدس زده سید مهدی هاشمی میخواهد با انکار حرفهایی که قبلا زده جلوی مجازات سخت را گرفته و باعث شود وی حکم خفیفی صادر کند، اما این چنین نمیشود.
مدتی گفتگو و بحث با وی در میان کشیده میشود تا او حرفهای قبلیاش را می پذیرد و در نهایت دادگاه حکم به اعدام او میدهد. رازینی مدعی است سید مهدی هاشمی در جریان دادگاه و حبس در ساختمان دادگاه ویژه روحانیت شکنجه نشده است. اما این سوال جدی طرح میشود چطور وی اعترافاتی که در جلسه اول دادگاه را رد کرده و به احتمال زیاد آنها را ناشی از شکنجه، فریب وتلقین دانسته است، پذیرفته است؟
اگر ادعای رازینی مبنی بر نبود شکنجه را بپذیریم ان وقت دو سناریو قابل طرح است. نخست اینکه وی مشاعرش را از دست داده و مجنون شده باشد که محاکمه وی درست نبوده است. یا اینکه به او وعده و وعیدی داده شده، که فریب محسوب میشود. بخشی از اظهارات رازینی موید سناریوی دوم است. او میگوید ما وی را که در اثر بحثهای دوستانه نرم شده بود به جایی رساندیم که حاضر شد با سید هادی هاشمی برادرش صحبت کند تا آیتالله منتظری را قانع سازد در برابر نظرات آیتالله خمینی مخالفت نکرده و به رویکرد همراهی مطلق با آیتالله خمینی همچون سالهای اولیه انقلاب بپردازد.
طبیعی است این سخنان در بازداشتگاه نمیتوانسته صورت بگیرد. سید مهدی هاشمی تصور کرده، و یا به او قول آزادی داده شده و او فکر کرده با پذیرش خطاها میتواند آزاد و سپس پیگیر مسائل شود. بنابراین قاضی که باید بین وزارت اطلاعات و متهم داوری کند، عملا با عدول از وظایف قانونی نقش بازجو را بر عهده گرفته و گام آخر پازل نیروهای امنیتی را پر میکند. پازلی که پیشاپیش با دستور آیت الله خمینی و «فوق محارب» خواندن سید مهدی هاشمی درست شده بود. نکته مهم حرف رازینی که ادعا های وزارت اطلاعات و نزدیکان آیتالله خمینی را بیاعتبار میسازد، انکار اولیه اتهامات از سوی سید مهدی هاشمی در دادگاه است. این اتفاق بعد از پخش فیلم اعترافات وی در صدا و سیما و رسانههای دولتی رخ داد و احتمال اینکه آن حرفها، غیر واقعی و تحت فشار و یا فریب بیان شده را افزایش می دهد.
رازینی میگوید سید مهدی هاشمی وقتی فهمید که اعدام میشود اعترافات جدیدی کرد. او اعترافات را در سه مورد شرح میدهد. نخست قتل ربانی املشی از طریق پودرهای سرطانزا ( پدیدهای که تا الان مشاهده نشده است)، دوم قتل فردی افغان به نام عاقلی. مورد سوم را رازینی به یاد نمیآورد.
خود رازینی می گوید به احتمال زیاد او میخواسته دادگاه را فریب دهد تا اجرای حکم اعدام به تعویق بیافتد. وی به سه نوع برخورد با اعترافات جدید سید مهدی هاشمی اشاره میکند. نخست گروهی که میگفتند وی «دفع الوقت» میکند و باید سریعتر حکمش را اجرا کرد. گروه دوم که اعترافات فوق را شامل ارزش دانسته و معتقد بودند حکم اعدام به تعلیق افتاده و پرونده جدیدی برای بازجوئی و تحقیقات باز شود. دیدگاه سوم که متعلق به رازینی بوده و نهایتا عملی شده چند روز حکم اعدام را عقب انداخته و خیلی سریع در خصوص ادعاهای جدید از سید مهدی هاشمی اعترافات نوشتاری و تصویری میگیرند. این موضوع نشان میدهد حتی رازینی و دیگر افراد مسوول در پرونده به صحت حرفهای متهم شک داشته و آنها را پروژهای سیاسی تلقی میکردهاند. وزارت اطلاعات و دستگاه قضائی هیچگاه به بررسی و تکمیل تحقیقات در مورد اعترافات آخری سید مهدی هاشمی نپرداختند. به قول فضلالله ربانی املشی، چرا باید متهمی بعد از انجام اعترافات مهمی در خصوص قتل یکی از کارگزاران بلند پایه نظام اعدام شده و ابعاد مختلف قتل ادعایی روشن نگردد!
اگر رازینی احتمال میداده که سید مهدی هاشمی به دنبال فریب و دفع الوقت است چرا همین گمانهزنی و تردید را در خصوص پذیرش نهایی اعترافاتش در دوره بازجوئی علی رغم انکار اولیه انجام نداده است. این تناقضها صحت این فرضیه را قوت میبخشند که پرونده سید مهدی هاشمی کاملا سیاسی بوده و از ابتدا تا انتها بر اساس سناریوی وزارت اطلاعات و با دستور آیتالله خمینی مدیریت شده و اصول و موازین شناخته شده قضائی و حقوقی در آن نقض شده است.
خوشحالی سید احمد خمینی از اعدام سید مهدی هاشمی
رازینی میگوید بعد از اجرای حکم اعدام سید مهدی هاشمی، احمد خمینی به وی زنگ زده و جویای وضعیت سید مهدی هاشمی میشود و سپس از شنیدن خبر اعدام او، ضمن غافلگیر شدن خوشحال میشود.
رازینی ماجرا را چنین تعریف میکند:
«بعد از آن مرحوم حاج احمد آقا زنگ زدند و به من گفتند از مهدی هاشمی چه خبر؟ گفتم که حکم اجرا شد. گفتند چه موقع اجرا شد؟ گفتم دیشب. خیلی جا خورد و گفت عجب؟ بعداً معلوم شد که آقای منتظری یا خودشان آمدند به تهران یا فرد دیگری را تا یک وساطت جدید و جدی پیش امام شود. یعنی مواضع مهدی را دیدند و تحلیل کردند و دیدند که آقای منتظری باید کوتاه بیاید و میپذیرد که سید مهدی مجرم بوده و از امام میخواهند با این که مجرم است او را عفو کند. وقتی که فهمید این اجرا شده بعد با هم ملاقات کردیم و گفتند واقعاً این یک معجزهای است. گفتند یعنی شما هیچ خبری نداشتید؟ گفتیم نه. از طرفی هم احتمال میدادیم که اتلاف وقت میکند و این هم تصمیمگیریاش با من بود چون دادگاه رأی را داده بود و باید بگوید اجرا را انجام دهید»
رازینی در پاسخ به سوال مصاحبه کننده که میپرسد احمد خمینی از اجرای حکم اعدام گلایهمند نشد میگوید:
«نه، اتفاقاً به نوعی خوشحال شدند و گفتند یک باری از روی دوش ما برداشته شد. چون نگران بودند که امام قبول نکنند و دوباره مشکلاتی به وجود بیاید. یعنی میگفتند واقعاً شما از طریق این نهادهای اطلاعاتی هیچ خبری نداشتید؟ گفتم نه. من گمان میکنم که خود آقای مهدی هاشمی این را تدارک دیده بود که ما یکی دو ماه معطل میشویم و در این مدت کارهایی از طریق آقای منتظری انجام شود و منتهی به عفوش شود. من فکر میکنم تنظیم او با این تدبیر الهی که ما نادانسته آن را انجام دادیم، به هم خورد.»
این اظهارات با ادعاهای برخی از حامیان آیتالله خمینی تعارض دارد که میگویند وی حکم عفو مهدی هاشمی را صادر کرده بود، اما ریشهری به دلیل اطلاع از موضوع پیش قدم شده و موجبات اجرای سریع حکم اعدام را میسر ساخت. اظهارات رازینی این تصور را پدید میآورد که آیت الله خمینی و پسرش در محذوریت روی در بایستی با آیت الله منتظری قرار داشتند و سرانجام از اجرای حکم خوشحال شدند.
ادعای رازینی که صدور فرمان اجرای حکم اعدام سید مهدی هاشمی فقط با نظر او بوده و امنیتیها نقش نداشتند نیز درست به نظر نمیرسد. وی در پرونده سید مهدی هاشمی خط مشابه ریشهری را تعقیب کرده است. به احتمال زیاد امنیتیها بعد از شنبدن خبر میانجیگری آیتالله منتظری دست به کار شدند و تعجیل در اجرای حکم اعدام سید مهدی هاشمی را کلید زدند.
رازینی میگوید عدهای حتی مخالف اعطاء فرصت چند روزه برای ثبت اعترافات جدید سید مهدی هاشمی بودند. این سوال پیش میآید این افراد چه کسانی بودند؟ پرسنل دادگاه ویژه روحانیت در آن زمان افراد کمی بودند و تنوع نظر در بین آنها با توجه به حضور پر رنگ رازینی در مقام همهکاره پرونده دور از واقعیت به نظر میرسد. میتوان حدس زد که آنها نیروهای وزارت اطلاعات بودند که با نگرانی از جستن مهدی هاشمی از طناب دار در اجرای هر چه سریع تر حکم اصرار داشتند.
تلاش برای تغییر نظرات انتقادی آیتالله منتظری
رازینی در صحبتهایش پرده از اراده دستگاه امنیتی و حاکمیت بر میدارد که قصد داشتهاند با تشکیل پرونده سید مهدی هاشمی و مجازات وی، آیتالله منتظری را به تغییر موضع وا دارند، یا اینکه دیدگاههای انتقادیاش را کنار گذاشته و بهمانند گذشته با آیتالله خمینی و اقتدارگرایان حاکم همراهی کند. آیتالله منتظری تا قبل از سال ۱۳۶۱ در چارچوب پارادایم اقتدارگرایی دینی عمل میکرد و حتی در برخی از حوزهها دیدگاه تندتری از آیت الله خمینی داشت. اما وی به دلیل صداقت و بی اعتنایی که به قدرت داشت و همچنین تاکید بر رعایت اصول شرعی به تدریج تغییر یافته و خواهان اصلاح رویههای نظام شد.
اظهارات رازینی این فرضیه را قوت میبخشد که قصد اولیه آیتالله خمینی و نیروهای امنیتی کنار گذاشتن آیتالله منتظری از قائم مقامی رهبری نبود، بلکه میخواستند از این طریق وی را تحت فشار و یا اغفال قرار داده و او را به عقب گرد از موضع انتقادیاش بکشانند. اما ایستادگی آیتالله منتظری و اصرار هر چه بیشتر وی بر ضرورت بازنگری در سیاستهای نظام باعث شد تا آیتالله خمینی کاملا از او قطع امید کرده و به صورت غیر قانونی، خواهان برکناری وی از رهبری آینده شود.
مخالفت صریح سید مهدی هاشمی با مذاکره با مکفارلین
رازینی در بخشی از مصاحبه میگوید: «مثلاً [ مهدی هاشمی ] میگفت ما در قضایای مکفارلین فکر میکردیم حاج احمدآقا و دیگران امام را دوره کردهاند، ولی آن مواضعی که در پیام حج امام اعلام شده بود، احساس میکرد مواضع ایشان مواضع انقلابی و درستی است و قبول داشت ایستادن جلوی این مواضع کار درستی نیست.»
این اظهارت باطل کننده ادعای خلاف واقع محمد خامنهای است که سید مهدی هاشمی را به وابستگی به دولت آمریکا متهم میکند. نقل قول فوق نشان میدهد مهدی هاشمی دیدگاه ضد آمریکائی داشته و تصور میکرده است سید احمد خمینی و هاشمی رفسنجانی با دادن اطلاعات و تحلیل های غلط آیت الله خمینی را به سمت مذاکره و تنش زدایی با آمریکا هدایت می کردهاند.
در مجموع، مصاحبه رازینی و حرفهای وی اطلاعات مهمی را در خصوص چند پرونده مهم تاریخ دهه شصت و همچنین چگونگی فعالیت قوه قضائیه آشکار کرد که برگ تایید دیگری بر قربانی شدن عدالت در پای ارادههای سیاسی معطوف به حفظ فدرت در دوره رهبری آیت الله خمینی است. البته در حرفهای رازینی یک مورد غلط وجود دارد، که بر اعتبار حرفهایش سایه میافکند. او می گوید برای تشکیل دادگاه ویژه روحانیت از اسدالله لاجوردی امکانات گرفته است. در حالی که لاجوردی در سال ۱۳۶۳ از کلیه سمتهای قضائی خلع شد.