تبرئه کارنامه سیاه حقوق بشری ایران به‌وسیله ظریف

جواد ظریف و تهدید حساسیت‌زدائی از معضلات حقوق بشری در ایران

سخنرانی جواد ظریف در شورای حقوق بشر سازمان ملل گویای تهدید جدیدی است که کارزار بهبود حقوق بشر در ایران با آن مواجه است. ظریف دقیقا حرف‌های مشابه محمود احمدی‌نژاد و اقتدار گرایان در تبرئه کارنامه سیاه حقوق بشری جمهوری اسلامی را در کلمات و ظاهری متفاوت ارائه کرد. رویکرد ظریف پوشاندن دستکش مخملین به دست‌های چدنی حکومت در نقض حقوق بنیادین انسان‌ها در بیرون و داخل مرز‌های جغرافیایی ایران فقط ناظر به این سخنرانی نیست بلکه در یک سال و نیم گذشته عملکرد وزارت خارجه در مواجهه با اعتراضات حقوق بشری خارجی روند مشابهی داشته است. این روند مبتنی بر سیاست انکار، برخورد تهاجمی با غرب و کلیشه ابزاری شدن حقوق بشر و تنوع فرهنگی آن بوده است.

20150208150525046

برای درک بهتر موضوع فرازهایی از سخنان ظریف که دیدگاه وی را روشن می‌سازد، ذکر می‌گردد:

«به رغم دستاوردهایی که شورای حقوق بشر سازمان ملل داشته، هم‌چنان باور قدیمی و غلط انحصارطلبی توانسته است وظیفه همکاری را تبدیل به گرایش به سمت سیاسی‌بازی و اقدامات سیاسی کند.»

«اعترافی جهانی درباره استیلای اعمال نفوذهای سیاسی، معیارهای دوگانه و اقدامات گزینشی در کمیسیون حقوق بشر و سازوکارهای ویژه آن، وجود دارد. با این حال این اعتراف به دلایل مختلف و در موارد مختلف توسط گروه‌های مختلف و با اهداف سیاسی مختلف صورت گرفته است. اقدامات گزینشی و معیارهای دوگانه زمانی که اصول و محتواها را تحت تاثیر قرار داده است تاثیر مخرب بسیار شدیدتری داشته است. .. در حالی که نژادپرستی و یهودی ستیزی به درستی محکوم شده‌اند و حتی در بسیاری از جوامع جرم معرفی شده‌اند، موارد گسترده اسلام هراسی و بی‌توجهی گسترده به ارزش‌ها، باورها و مقدسات شهروندان مسلمان بیشتر جوامع نه تنها مورد تحمل‌پذیری قرار گرفته بلکه حتی به طور علنی به عنوان آزادی بیان مورد حمایت قرار گرفته است و ما پیامدهای فاجعه بار آن را مشاهده کرده‌ایم. این در حالی است که ما باید آن را به شدت و به صراحت محکوم کنیم.»ثف

«فرای اقدام فوری و لازم برای محکوم و تقبیح کردن همه اشکال خشونت فیزیکی و کلامی، همه ما باید به دنبال بررسی دقیق احساسات و انگیزه‌های خود باشیم. چرا چنین اتفاقی افتاد اینکه چرا شمار قابل توجهی از افراد و گروه‌ها، ایدئولوژی‌های افراط گرایانه‌ای را دنبال می‌کنند و اقدامات خشونت بار وحشیانه و وحشتناکی در اروپا و در سطحی گسترده‌تر در عراق و سوریه صورت می‌دهند. این درحالی است که آنها تصادفا نسل دوم شهروندان دموکراسی‌های غربی نیز هستند.»

وی غرب را متهم کرد که با سیاست‌های غلط باعث گسترش بی‌ثباتی و افراطی‌گری در خاورمیانه و آفریقا شده است.

سخنان ظریف علاوه بر اینکه استاندارد دوگانه و بی‌اعتنایی وی به موازین حقوق بشری را نشان می‌دهد از برخوردی یک طرفه و یکسونگری رنج می‌برد. سخنان وی از جنبه واقع‌گرایی نیز دچار آسیب‌های جدی است. اینکه شهروندانی از غرب به افراطی‌های اسلام‌گرا پیوسته‌اند، دلیل نمی‌شود که کل غرب را متهم کرد. همان‌طور که ظریف مسوولیت عمل هر ایرانی را در داخل و خارج از کشور نمی‌پذیرد. در حوزه اسلام هراسی نیز وی دیدگاه درستی را بیان نمی‌کند. اینکه بخشی از نیروها در غرب بر تنور اسلام هراسی می‌دمند، حرفی نیست اما فعالیت‌هایی که برخی در طرح مطالب هجوآمیز در خصوص باورهای اسلامی در جوامع غربی طرح می‌کنند، محدود به اسلام نیست. آنها در خصوص اصول مقدس مسیحیت و یهود نیز رویه مشابهی دارند. مقایسه حساسیت در خصوص هولوکاست در اروپا قیاسی مع‌الفارغ است. البته برخورد مثبت وی با ضرورت ممانعت از نفرت پراکنی و توجیه جنایت بر علیه یهودیان نکته مثبتی است که وی بر خلاف احمدی نژاد بر آن انگشت می‌گذارد. اما تداوم منطقی این برخورد نیازمند صورت‌بندی درست مساله و پرهیز از شبیه سازی غلط است.

او وزیر خارجه کشوری است که یکی از بد ترین پرونده‌های حقوق بشری را با شهروندان خود دارد و همچنین در سطح منطقه و جهان به سهم خود مشوق افراطی‌گری و خشونت ناموجه بوده است. تحت‌الشعاع بودن حقوق بشر در سایه برخوردهای سیاسی در مناسبات جهانی و مسائلی چون ثبات، منافع کوتاه مدت اقتصادی و ملاحظات امنیتی واقعیتی خدشه ناپذیر است. اما حکومت ایران و جواد ظریف که اینک بلندگوی دفاع از کارنامه آن را عرصه جهانی بدست گرفته، خود بخش مهمی از مشکل است. این حکومت به چارچوب نظری حقوق بشر و الزامات آن بی‌اعتنا است و ساختاری سیاسی و اجتماعی را شکل داده است که نقض مستمر و سازمان یافته موازین حقوق بشری ویژگی مهم آن است.

تناقض ادعای ظریف در جایی شروع می‌شود که به دفاع از عملکرد بشار اسد می‌پردازد که یکی از بزرگ‌ترین جنایت‌های دهه اخیر را مرتکب شده است. او با تجاهل از عامل اصلی فاجعه تکان دهنده سوریه، فقط دست بر روی اسلام‌گرایان جهادی می‌گذارد که سر برآوردن آنها محصول قساوت و بی‌رحمی نفرت انگیز حکومت سوریه بود.

نمی‌توان در خصوص افراطی‌گری در منطقه پر آشوب خاورمیانه صحبت کرد و از کنار بشار اسد و جمهوری اسلامی به همراه متحدان آن گذشت. در این میان از همه چیز تکان دهنده‌تر گرفتن سیمای انسانی و موعظه‌وار به نمایندگی از سیستمی است که یکی از سیاه‌ترین کارنامه‌های نقض حقوق و حیات انسان‌ها را برعهده دارد.

غرب در گسترش افراطی‌گری در خاور میانه و نداشتن سیاست جامع و اصولی مقصر است اما ریشه و عامل اصلی خشونت و مشکلات در خود منطقه و گرایش‌های انحصارطلب و اقتدارگرا و واپس‌گرا است. از این رو ندیدن منشا اصلی مشکلات و دل بستن به راهکار ساده گرانه احاله دادن همه مشکلات به عامل بیرونی است.

البته موقعیت ظریف قابل درک است و نمی‌توان انتظار داشت او از جایگاه یک مدافع حقوق بشر صحبت کند اما وقتی وی در جایگاه وزیر خارجه دولت مدعی اعتدال و دفاع از حقوق شهروندی همان سیاستی را پی می‌گیرد که اقتدارگرایان ایرانی می‌خواهند، مشکل ایجاد می‌شود. عمق و شدت این مشکل زمانی بیشتر می‌گردد که این دولت در زمینه بهبود حقوق بشر به بن بست خورده است. برون‌داد عملی رویکرد وزارت خارجه حساسیت‌زدائی حقوق بشری از جامعه و کاهش چشم‌گیر هزینه نقض حقوق بشر از سوی حکومت در عرصه جهانی و داخلی است.

اما وجود پارادوکس بین سویه سیاست خارجی و داخلی باعث بغرنجی بیشتر مشکلات شده است. دیدگاه معتدل نسبی ظریف در سیاست خارجی در مقایسه با تندروها و تلاش برای دستیابی به توافق هسته‌ای ظرفیت بالقوه‌ای برای کاهش مشکلات حقوق بشری و یا جلوگیری از شدت یافتن آنها دارد. این مساله باعث می‌شود بخشی از کنش‌گران سیاسی و مدنی ایران چشم بر مواضع وی در دفاع از عملکرد منفی حکومت در حوزه حقوق بشر ببندند. اما این تاثیر مثبت با فرض رسیدن به توافق هسته‌ای جامع حالت غیرمستقیم و مشروط دارد.

در واقع حل مشکلات سیاست خارجی لزوما و به صورت اتوماتیک منجر به ایجاد فضای مثبت در زمینه حقوق شهروندی و آزادی‌های اساسی نمی‌شود، بلکه باید ازاین فرصت استفاده کرد. و گرنه تنش‌زدائی خارجی می‌تواند با تثبیت اقتدارگرایی و تشویق دول غربی به نادیده گرفتن مسائل حقوق بشری منجر بشود. در این شرایط مناسبات غرب با حکومت محمد رضا شاه پهلوی ممکن است بازتولید گردد. مواجهه با این تهدید نیازمند برخورد مناسب از سوی مدافعان حقوق بشر در ایران است تا به موازات حمایت مشروط از فعالیت‌های ظریف در حوزه کاهش تنش در سیاست خارجی به نقد مواضع وی در حوزه حقوق بشری پرداخته شود.

جنبش دمکراسی‌خواهی در ایران در صورت انفعال در برابر توجیه عملکرد ناقض حقوق بشر حکومت در پوشش اعتدال نمی‌تواند از مزایای گشایش معضلات سیاست خارجی و افزایش نشاط در جامعه به نحو پایدار استفاده نماید. نقطه کانونی پرهیز از برخوردهای شیفته‌وار و قهرمان‌سازی از افرادی مانند ظریف در برخوردی واقع بینانه است تا بردار تنش زدائی خارجی با گشایش در مشکلات سیاست داخلی همراه شود. همچنین فشار خارجی برای بهبود مناسبات حقوق بشری در ایران کاهش نیابد. در غیر این صورت پارادایم اقتدار گرایی در ایران ازمزایای کاهش بحران در سیاست خارجی بهره اصلی را خواهد برد. ادعای میانه روی و اعتدال در سیاست خارجی زمانی معنای مطلوب و محصل خود را پیدا می‌کند که با رویکردی مشابه در سیاست داخلی و منطقه‌ای همراه گردد.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.