آزاد نشدن تکریت و ترکیدن حباب قاسم سلیمانی

یک ماه از آغاز عملیات بزرگ آزادسازی تکریت می‌گذرد اما علی‌رغم ادعاهای اولیه، هنوز تلاش‌ها برای بیرون راندن نیروهای داعش به نتیجه نهایی نرسیده است. در اصل از نیمه‌های عملیات نوعی بن‌بست در پیشروی ارتش عراق و نیروهای شبه‌نظامی شیعی و محلی همسو ایجاد شد. چنین توقفی باعث شد تا ارتش آمریکا نیز وارد شده و به بمباران هوایی مواضع داعش در زادگاه صدام حسین بپردازد. این اتفاق نوعی تغییر کیفی در علمیات بوجود آورد.

13940107_1229307

در ابتدا طراحان عملیات مدعی شدند که بدون پیشتیبانی نیروهای نظامی آمریکا و ائتلاف ضد داعش صرفا با تکیه بر ارتش عراق، اقلیم خود مختار کردستان و نیروهای شبه نظامی شیعه و کمک مستشاری و لجستیکی حکومت ایران می‌خواهند کار را جلو ببرند. اما وقتی به مانع برخوردند در سیاست اولیه تجدید نظر کردند و خواهان کمک نظامیان آمریکائی شدند.

ژنرال تری، فرمانده نیروهای نظامی آمریکایی که ماموریت برخورد با داعش را دارند، طی بیانیه‌ای با پذیرش درخواست فوق هدف از گسترش عملیات نظامی آمریکا در اقلیم عراق را چنین اعلام کرد: «این عملیات برای هدف قرار دادت نقاط قوت و مراکز اصلی قدرت داعش طراحی شده است تا کمترین تلفات انسانی، قربانی شدن شهروندان غیر نظامی و تخریب های ناخواسته تاسیسات غیر نظامی بدست آید. این اقدام باعث می شود ارتش عراق تحت فرماندهی فرماندهان خود توانایی بیشتری در شکست دادن داعش بدست آورد.»

پیشتر ارتش آمریکا در زمینه ارائه اطلاعات نظامی با ارتش عراق همکاری می‌کرد. در هفته‌های گذشته مدیران ارشد نظامی و امنیتی آمریکا نسبت به گسترش تحرکات شبه نظامیان شیعه که تحت هدایت مقامات ارشد نظامی ایران و بخصوص سپاه قدس هستند، حساسیت نشان داده‌اند. ازاین‌رو فرماندهان نظامی آمریکا ابتدا از مشارکت مستقیم در عملیات به دلیل اتکاء دولت عراق به جمهوری اسلامی ایران اکراه داشتند. به نظر آنها شکست داعش اگر همراه با قدرت گرفتن این نیروها در عراق باشد آنگاه مشکل درگیری‌های فرقه‌ای و بی‌ثباتی در عراق حل نخواهد شد.

در نتیجه مقام‌های ارتش آمریکا شرط پذیرش مشارکت در عملیات یاد شده را خروج نیرو های ایرانی و شبه نظامیان شیعه عراق قرار دادند. همچنین از دید مقام‌های ارشد پنتاگون همکاری نظامی با حکومتی که اهداف متعارض یا آمریکا در منطقه و جهان دارد قابل قبول نیست. در مقابل نیرو های شبه نظامی شیعه نیز اعلام کردند به دلیل حضور نیرو های آمریکایی از حضور در عملیات انصراف داده اند. معین الکاظمی سخنگوی شبه نظامیان شیعه، مشارکت نظامیان امریکایی را باعث صدمه و آسیب جدی دانست و مدعی شد گروه‌هایی چون عصائب اهل حق، شاخه نظامی مقتدی صدر و کتائب حزب الله که اکثریت نیروهای فوق را تشکیل می‌دهند از عملیات کناره‌گیری کردند. از نظر او بدون کمک ارتش آمریکا تصرف تکریت و آزاد سازی اماکن پذیر بود. اما وی توضیح نمی‌دهد اگر چنین توانی وجود داشت چرا عملیات با بن‌بست و وقفه مواجه شده بود و قدرت پیشروی را از دست داده بود.

اما بحث اصلی در این مطلب تاثیر رویداد فوق در آشکارسازی توان و موقعیت واقعی سردار قاسم سلیمانی است که عملا رهبری شبه نظامیان شیعه را بر عهده داشته و هدایت عملیات نیروهای نظامی عراقی اعم از ارتش و کردها با فعالیت‌های مستشاری ارشد او صورت می‌گیرد. برآورد‌ها در خصوص تعداد شبه نظامیان شیعه متفاوت است اما به نظر می رسد عددی بین ۱۵ تا ۳۰ هزار نفر باشند.

در حالی که نیروهای داعش مستقر در تکریت چند هزار نفر بیشتر نمی‌شوند، اما قاسم سلیمانی در زمین‌گیر کردن این گروه، علی‌رغم برتری چشمگیر نیروی انسانی و تجهیزات نظامی و اطلاعاتی موفقیت نیافت و ناگزیر از رهبری عملیات کناره‌گیری کرد.

شاید عده‌ای این بحث را مطرح کنند که ویژگی چریکی داعش رویارویی با آن را از طریق ارتش کلاسیک دشوار می‌سازد. اما در پاسخ باید گفت نیروی اصلی تحت رهبری قاسم سلیمانی شبه نظامیان شیعه هستند که آنها هم مشی چریکی دارند. توانایی اصلی سلیمانی به عنوان فرمانده سپاه قدس در عملیات های نامتقارن نظامی است.

طولانی شدن عملیات آزاد سازی تکریت نشان داد برخلاف تبلیغات گسترده قاسم سلیمانی یک ژنرال نظامی کارکشته و یا ابر چریکی در عملیات های رهایی بخش نیست، بلکه یک نیروی نظامی متوسط است که توانایی اصلی وی در کارهای تخریبی و ایجاد سلول‌های نا آرام‌ساز با قابلیت اقدامات مخفی خراب‌کارانه است. همچنین قساوت وبی رحمی در نابود کردن طرف مقابل نیز دیگر قابلیت شاخص وی است که آشکارا خصلت منفی دارد. این ویژگی وجه مشترک فرماندهان ارشد کنونی سپاه و نقش آفرینی سازمان یافته آنها در راه اندازی و حفظ ماشین ارعاب و سرکوب خشن است.

قاسم سلیمانی از مهره‌های مهم ساختار سرکوب و تثبیت استبداد دینی در دو دهه‌ی اخیر بوده و در ساختاری که خامنه‌ای مهیا کرده، رشد کرده است. او در میدان جنگی گسترده و علنی مهارت خاصی ندارد و در قالب شیوه‌های خراب‌کاری و عملیات‌های پنهان اطلاعاتی توانسته موقعیت سپاه قدس را ارتقاء بخشد. در واقع نیروی نظامی که وی در منطقه خاورمیانه گسترش داده است یک ارتش کلاسیک نیست، بلکه یک گروه شبه پارتیزانی است که قابلیت اقدام در چارچوب عملیات نامتقارن و شیوه‌های غافل‌گیری و کمین مخفیانه را دارد. وجه تمایز مشخصی بین تکنیک‌های نظامی مورد نظر قاسم سلیمانی با تعریف مصطلح در دنیا از تروریسم وجود ندارد.

وی در استفاده از خشونت ناموجه و سرکوب حقوق بنیادی انسان‌ها و حق حیات، قائل به محدودیت نیست. بی‌شک یکی از مسوولان جنایت‌های جنگی و فاجعه انسانی سوریه که منجر به کشته شدن بیش از دویست هزار نفر شده است، قاسم سلیمانی است. او در دوران اصلاحات نیز از جمله فرماندهان نظامی بود که به تهدید جنبش اصلاح‌طلبی و همچنین سید محمد خاتمی پرداختند.

ممکن است عده‌ای بگویند فعالیت های سلیمانی از منظر تامین امنیت عراق، جلوگیری از ناامن شدن مرزهای غربی کشور، ممانعت از گسترش و تثبیت تروریست‌های تکفیری در این کشور و متوقف کردن کشتار بی‌رحمانه مردم عراق ارزشمند است. در پاسخ باید گفت اصل رویارویی سلیمانی با داعش و نیرو‌های سلفی افراطی امر مثبتی است، به شرط اینکه در پایان کار جای داعش با امثال او و شبه نظامی‌های افراطی شیعه عوض نشود که در آن صورت تغییر بنیادین و ماهوی صورت نگرفته وفقط مهره ها جابجا شده‌اند.

فراموش نباید کرد که بعد از سقوط صدام عملا رهبری سیاسی و نظامی ایران درعراق با قاسم سلیمانی بوده است. در دوره نخست وزیری نوری المالکی، وی نقش مهمی در سیاست‌گذاری عراق داشت. بروز طوفانی داعش و فتح آسان موصل از دسته گل‌هایی است که حضور طولانی سلیمانی در عراق به بار آورد. ظهور داعش بی‌ارتباط با شیعه‌گرایی در دولت و حکمرانی عراق نبوده و نیست. درگیری سلیمانی و شبه نظامیان افراطی شیعه در عراق با داعش اگر به تضعیف متقابل آنها و دور شدن رویکرد ایدئولوژیک و افراطی‌گری از حکومت و جامعه عراق شود امر مفیدی است نه اینکه یکی جایگزین دیگری شود در این صورت چرخه معیوب خشونت وافراطی گری در عراق به پایان نمی‌رسد.

البته تکیه‌گاه اصلی این مطلب پرداختن به پیشینه و اقدامات قاسم سلمانی نیست. بلکه آشکار سازی گزافه گویی ها و بزرگ نمایی‌هایی است که برای او انجام می‌شود. بخش مسلط قدرت که بعد از سقوط احمدی‌نژاد در ارائه یک چهره و یا الگوی مطلوب به جامعه از جمع ولایی‌ها درمانده شده است، اینک بزرگ کردن سلیمانی و صورت‌بندی کاذب از وی به عنوان یک قهرمان را دنبال می‌کند تا با سوء استفاده از احساسات ناسیونالیستی از او یک ابرمرد بسازد.

اما عملیات تکریت دستان خالی او را نشان داد که شخصیت واقعی وی چقدر با شخصیت کاذب برساخته تفاوت دارد. البته در این بزرگ‌نمایی‌ها رسانه‌های غربی نیز نقش فعالی دارند. معلوم نیست این اقدام آنها عملی با برنامه است یا تحت تاثیر تحولات منطقه و پروژه بزرگ‌نمایی قاسم سلیمانی قرار گرفته‌اند. بر خلاف تصور و محاسبات حکومت، همراه شدن رسانه‌ها و گروه‌های غربی با «رمبو»سازی از قاسم سلیمانی در نهایت نتیجه منفی برای آنها در بردارد. وقتی سناریوی قهرمان بزرگ ایرانی و قدرت نامحدود وی در خاور میانه تکمیل گشت، آنگاه در سکانس پایانی این قهرمان ساخته شده به سند محرز دخالت ایران در خاور میانه تقلیل یافته و صحنه‌های تشویق به ناگاه به صحنه محاکمه تغییر می‌یابد.

در کل، صرف‌نظر از شدت فاصله مواضع و عملکرد قاسم سلیمانی از انسانیت و معنویت، وی دارای نبوغ نظامی نیست و در روش‌های نظامی غیر متقارن و از برخی جهات ناسالم مهارت‌هایی کسب کرده است. کناره گیری وی از عملیات آزادسازی تکریت، فرصتی بود تا حباب چهره کاذبی که او ساخته شده بود بشکند و قامت واقعی وی عریان گردد.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.