روحانی و همگرایی منطقه‌ای با خامنه‌ای در دوران پساتوافق

تقارن سخنان حسن روحانی در سازمان ملل با فاجعه انسانی رخ داده در مراسم حج، باعث شد تا نطق او جهت‌گیری تندی علیه دولت عربستان سعودی پیدا کند. صرفنظر از این مورد، او حرف تازه و غیر منتظره‌ای به زبان نیاورد و لحن‌اش خطاب به دولت آمریکا و متحدانش در خاور میانه نیز تندتر از حد انتظار بود.

111861_463
روحانی آشکارا دولت عربستان را به دلیل سوء مدیریت در برگزاری مراسم حج امسال سرزنش کرد تا تنش بین روابط دو کشور تشدید گردد. جدا از مسئولیت دولت عربستان سعودی در فاجعه رخ داده، سایه برخورد سیاسی در موضع‌گیری روحانی قابل مشاهده است.

مهم‌ترین پیامد اظهارات روحانی، ایجاد درک واقع‌بینانه پیرامون تاثیر برجام در منازعات منطقه‌ای و رابطه با دولت آمریکا بود. روحانی تصریح کرد که دولت او ضمن فراموش نکردن گذشته، در گذشته باقی نمی‌ماند و آماده گشودن فصل جدیدی در روابط تیره ایران و آمریکا است. او گفت دولت عجله‌ای در این خصوص ندارد و ارزیابی از عملکرد دولت آمریکا در اجرای توافق جامع هسته‌ای، کریدور گفتگو و تعامل برای حل اختلافات در حوزه های دیگر را می‌گشاید. این رویکرد ضمن این‌که در کوتاه مدت تعارضی با راهبرد خصمانه مد نظر رهبری و بخش مسلط قدرت ندارد، این امکان را حفظ می‌کند که در صورت انعطاف دولت آمریکا تنش‌زدایی مدیریت‌شده ادامه یابد.

سخنان روحانی پرونده ارزیابی‌های شتابزده را بست که می‌گویند دو کشور به سرعت به سمت بهبود رابطه خواهند رفت. تفاوت چشمگیر مواضع روحانی و اوباما در سخنرانی‌ها نشان داد که مشکلات، عمیق‌تر و پر دامنه‌تر از آن است که در افق زمانی کوتاه‌مدت حل شود.

جهت‌گیری روحانی در ارزیابی سیاست‌های دولت آمریکا در گذشته اشتراک بالایی با مواضع اصول‌گرایان و خامنه‌ای دارد. این اشتراک فقط ناشی از الزامات ایفای نقش ریاست قوه مجریه در نظام جمهوری اسلامی نیست و دیدگاه‌های او را هم بازتاب می‌دهد. او اگرچه با محمود احمدی‌نژاد و اصول‌گرایان افراطی اختلاف‌نظر دارد اما بهبود رابطه با آمریکا را مستلزم تغییر سیاست‌های دولت این کشور می‌داند.

هم‌سویی با بخش مسلط قدرت

روحانی در مسائل منطقه‌ای همگرایی‌اش با بخش مسلط قدرت را نشان داد و مواضع‌اش در این حوزه به لحاظ محتوایی تفاوتی با نگاه محمود احمدی‌نژاد نداشت. اگرچه او سازمان ملل را خطاب قرار داد تا از موفقیت در انعقاد برجام برای کاربست دیپلماسی در حل منازعه‌های خاورمیانه الهام بگیرد، اما راه‌کاری که طرح کرد تکرار رویکردی است که تا کنون بخشی از مشکل بوده است.

روحانی مانند خامنه‌ای و اصول‌گرایان، بحران سوریه و دیگر کشور های خاور میانه را به تروریسم تقلیل داد. او در حالی که بر مزیت راه‌کار برد –برد مانور داد اما نشانی از تغییر سیاست‌های حکومت در خاور میانه ارائه نکرد و در موضعی طلبکارانه خواستار دگرگونی سیاست‌های آمریکا، عربستان سعودی، ترکیه و قطر شد.

روحانی در واکنش به سخنان اوباما کوشید تا نشان دهد که تحریم‌ها تاثیری در تمایل حکومت به معامله هسته‌ای نداشته‌اند. این سخنان در چارچوب موقعیت او قابل درک است اما با واقعیت‌ها تطبیق نمی‌کند و بدون عقب‌نشینی حکومت در برنامه هسته‌ای امکان دستیابی به توافق وجود نداشت. روحانی در حوزه مناقشه‌های منطقه‌ای نیز چشم‌اندازی برای مصالحه و نرمش ترسیم نکرد. صورت‌بندی او از چرایی شدت یافتن بحران ترویسم با بخشی‌نگری و نادیده گرفتن دولت‌های مستبد و بی‌کفایت به عنوان منشا اصلی، ظرفیتی برای کاهش مشکلات ندارد.

تاکید روحانی بر آمادگی جمهوری اسلامی برای حل دیپلماتیک منازعات خاور میانه می‌تواند بالقوه پاسخ مثبتی به در خواست اوباما برای همکاری در خصوص پایان خشونت‌ها در سوریه باشد. اما او سیاست مشخصی را طرح نکرد و به کلی‌گویی بسنده نمود.

روایت کژتابانه از دمکراسی

اجرای عدالت و توجه به مطالبات مردم منطقه نکته کلیدی در مهار تروریسم و تحرکات اسلام‌گرایان افراطی است. روایت کژتابانه روحانی از دمکراسی که می‌کوشد ریاست جمهوری‌اش را محصول آن بداند، بر پایه تبعیض نهادینه شده و سرکوب مستمر و برنامه‌ریزی شده حقوق بنیادین ملت‌ها استوار است. بر این مبنا، او با نادیده گرفتن سرکوب خونین و بی‌رحمانه بشار اسد، راه‌حل برای پایان بحران سوریه را تجویز می‌کند.

روحانی بار دیگر گفت که دولت او سیاست کلاسیک جمهوری اسلامی در منطقه را دنبال می‌کند و دستکم در کوتاه‌مدت تصمیمی برای بازنگری در ابن سیاست ندارد. این موضع، اجازه گفتگوی موثر با دیگر بازیگران منطقه و قدرت‌های جهانی را نمی‌دهد که تغییر در سیاست‌های کنونی آنها نیز برای حل بی‌ثباتی فزاینده خاورمیانه بایستگی دارد.

در این شرایط پیشنهاد روحانی برای تشکیل ائتلاف جهانی ضد خشونت و افراطی‌گری از سطح شعار و مانور کلامی فراتر نخواهد رفت.

ژرف‌کاوی سخنرانی روحانی در مجمع عمومی سازمان ملل آشکار می‌سازد که سخنان او تحول معنادار در سیاست خارجی نظام را بازتاب نمی‌دهد و از جنس سخنان معمول کارگزاران ارشد جمهوری اسلامی است.

ناتوانی در برخورد با مسائل منطقه‌‌

موضع گیری او متاثر از شرایط داخلی و تشدید اختلافات در بلوک قدرت بعد از توافق هسته‌ای است و می‌کوشد رویارویی با بخش مسلط حکومت افزایش نیابد اما تمامیت مسئله را نمی‌توان به این عامل فروکاست. رویکرد روحانی در حل مشکلات منطقه به لحاظ راهبردی تفاوتی با قبل ندارد و او می‌پندارد با تنش‌زدایی با آمریکا و نرمش اوباما در مواجهه با جمهوری اسلامی، می‌توان سیاست‌های مورد نظر در منطقه را جلو برد و امتیازات بیشتری کسب کرد.

اظهارات روحانی همچنین فرصتی برای درک توانایی دولت او در حل مشکلات منطقه‌ای نیز است. در توافق هسته‌ای، روحانی در مسیری نسبتا هموار قدم می‌زد که ریل‌گذاری آن پیش از ریاست جمهوری او انجام شده بود و نظام، تصمیم برای اصل عقب‌نشینی و انجام معامله هسته‌ای را پیشاپیش گرفته بود.

اما در حوزه رویارویی منطقه‌ای، نظام نسبت به افزایش تنش نه تنها خود را آسیب‌پذیر نمی‌داند، بلکه تصور می‌کند قدرت لازم برای غلبه بر چالش‌ها و افزایش نفوذ را دارد. این فضا موقعیت مناسبی برای ارزیابی واقع‌بینانه از توانایی و اراده دولت روحانی در حاکم کردن اعتدال و صلح‌جویی در سیاست خارجی است.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در مقالات ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.