تقارن سخنان حسن روحانی در سازمان ملل با فاجعه انسانی رخ داده در مراسم حج، باعث شد تا نطق او جهتگیری تندی علیه دولت عربستان سعودی پیدا کند. صرفنظر از این مورد، او حرف تازه و غیر منتظرهای به زبان نیاورد و لحناش خطاب به دولت آمریکا و متحدانش در خاور میانه نیز تندتر از حد انتظار بود.
روحانی آشکارا دولت عربستان را به دلیل سوء مدیریت در برگزاری مراسم حج امسال سرزنش کرد تا تنش بین روابط دو کشور تشدید گردد. جدا از مسئولیت دولت عربستان سعودی در فاجعه رخ داده، سایه برخورد سیاسی در موضعگیری روحانی قابل مشاهده است.
مهمترین پیامد اظهارات روحانی، ایجاد درک واقعبینانه پیرامون تاثیر برجام در منازعات منطقهای و رابطه با دولت آمریکا بود. روحانی تصریح کرد که دولت او ضمن فراموش نکردن گذشته، در گذشته باقی نمیماند و آماده گشودن فصل جدیدی در روابط تیره ایران و آمریکا است. او گفت دولت عجلهای در این خصوص ندارد و ارزیابی از عملکرد دولت آمریکا در اجرای توافق جامع هستهای، کریدور گفتگو و تعامل برای حل اختلافات در حوزه های دیگر را میگشاید. این رویکرد ضمن اینکه در کوتاه مدت تعارضی با راهبرد خصمانه مد نظر رهبری و بخش مسلط قدرت ندارد، این امکان را حفظ میکند که در صورت انعطاف دولت آمریکا تنشزدایی مدیریتشده ادامه یابد.
سخنان روحانی پرونده ارزیابیهای شتابزده را بست که میگویند دو کشور به سرعت به سمت بهبود رابطه خواهند رفت. تفاوت چشمگیر مواضع روحانی و اوباما در سخنرانیها نشان داد که مشکلات، عمیقتر و پر دامنهتر از آن است که در افق زمانی کوتاهمدت حل شود.
جهتگیری روحانی در ارزیابی سیاستهای دولت آمریکا در گذشته اشتراک بالایی با مواضع اصولگرایان و خامنهای دارد. این اشتراک فقط ناشی از الزامات ایفای نقش ریاست قوه مجریه در نظام جمهوری اسلامی نیست و دیدگاههای او را هم بازتاب میدهد. او اگرچه با محمود احمدینژاد و اصولگرایان افراطی اختلافنظر دارد اما بهبود رابطه با آمریکا را مستلزم تغییر سیاستهای دولت این کشور میداند.
همسویی با بخش مسلط قدرت
روحانی در مسائل منطقهای همگراییاش با بخش مسلط قدرت را نشان داد و مواضعاش در این حوزه به لحاظ محتوایی تفاوتی با نگاه محمود احمدینژاد نداشت. اگرچه او سازمان ملل را خطاب قرار داد تا از موفقیت در انعقاد برجام برای کاربست دیپلماسی در حل منازعههای خاورمیانه الهام بگیرد، اما راهکاری که طرح کرد تکرار رویکردی است که تا کنون بخشی از مشکل بوده است.
روحانی مانند خامنهای و اصولگرایان، بحران سوریه و دیگر کشور های خاور میانه را به تروریسم تقلیل داد. او در حالی که بر مزیت راهکار برد –برد مانور داد اما نشانی از تغییر سیاستهای حکومت در خاور میانه ارائه نکرد و در موضعی طلبکارانه خواستار دگرگونی سیاستهای آمریکا، عربستان سعودی، ترکیه و قطر شد.
روحانی در واکنش به سخنان اوباما کوشید تا نشان دهد که تحریمها تاثیری در تمایل حکومت به معامله هستهای نداشتهاند. این سخنان در چارچوب موقعیت او قابل درک است اما با واقعیتها تطبیق نمیکند و بدون عقبنشینی حکومت در برنامه هستهای امکان دستیابی به توافق وجود نداشت. روحانی در حوزه مناقشههای منطقهای نیز چشماندازی برای مصالحه و نرمش ترسیم نکرد. صورتبندی او از چرایی شدت یافتن بحران ترویسم با بخشینگری و نادیده گرفتن دولتهای مستبد و بیکفایت به عنوان منشا اصلی، ظرفیتی برای کاهش مشکلات ندارد.
تاکید روحانی بر آمادگی جمهوری اسلامی برای حل دیپلماتیک منازعات خاور میانه میتواند بالقوه پاسخ مثبتی به در خواست اوباما برای همکاری در خصوص پایان خشونتها در سوریه باشد. اما او سیاست مشخصی را طرح نکرد و به کلیگویی بسنده نمود.
روایت کژتابانه از دمکراسی
اجرای عدالت و توجه به مطالبات مردم منطقه نکته کلیدی در مهار تروریسم و تحرکات اسلامگرایان افراطی است. روایت کژتابانه روحانی از دمکراسی که میکوشد ریاست جمهوریاش را محصول آن بداند، بر پایه تبعیض نهادینه شده و سرکوب مستمر و برنامهریزی شده حقوق بنیادین ملتها استوار است. بر این مبنا، او با نادیده گرفتن سرکوب خونین و بیرحمانه بشار اسد، راهحل برای پایان بحران سوریه را تجویز میکند.
روحانی بار دیگر گفت که دولت او سیاست کلاسیک جمهوری اسلامی در منطقه را دنبال میکند و دستکم در کوتاهمدت تصمیمی برای بازنگری در ابن سیاست ندارد. این موضع، اجازه گفتگوی موثر با دیگر بازیگران منطقه و قدرتهای جهانی را نمیدهد که تغییر در سیاستهای کنونی آنها نیز برای حل بیثباتی فزاینده خاورمیانه بایستگی دارد.
در این شرایط پیشنهاد روحانی برای تشکیل ائتلاف جهانی ضد خشونت و افراطیگری از سطح شعار و مانور کلامی فراتر نخواهد رفت.
ژرفکاوی سخنرانی روحانی در مجمع عمومی سازمان ملل آشکار میسازد که سخنان او تحول معنادار در سیاست خارجی نظام را بازتاب نمیدهد و از جنس سخنان معمول کارگزاران ارشد جمهوری اسلامی است.
ناتوانی در برخورد با مسائل منطقه
موضع گیری او متاثر از شرایط داخلی و تشدید اختلافات در بلوک قدرت بعد از توافق هستهای است و میکوشد رویارویی با بخش مسلط حکومت افزایش نیابد اما تمامیت مسئله را نمیتوان به این عامل فروکاست. رویکرد روحانی در حل مشکلات منطقه به لحاظ راهبردی تفاوتی با قبل ندارد و او میپندارد با تنشزدایی با آمریکا و نرمش اوباما در مواجهه با جمهوری اسلامی، میتوان سیاستهای مورد نظر در منطقه را جلو برد و امتیازات بیشتری کسب کرد.
اظهارات روحانی همچنین فرصتی برای درک توانایی دولت او در حل مشکلات منطقهای نیز است. در توافق هستهای، روحانی در مسیری نسبتا هموار قدم میزد که ریلگذاری آن پیش از ریاست جمهوری او انجام شده بود و نظام، تصمیم برای اصل عقبنشینی و انجام معامله هستهای را پیشاپیش گرفته بود.
اما در حوزه رویارویی منطقهای، نظام نسبت به افزایش تنش نه تنها خود را آسیبپذیر نمیداند، بلکه تصور میکند قدرت لازم برای غلبه بر چالشها و افزایش نفوذ را دارد. این فضا موقعیت مناسبی برای ارزیابی واقعبینانه از توانایی و اراده دولت روحانی در حاکم کردن اعتدال و صلحجویی در سیاست خارجی است.