ظریف و چشم پوشی از نقش شوروی در حملات شیمیایی به ایران

جواد ظریف در واکنش به شروط ترسیمی از سوی مایک پمپئو وزیر خارجه آمریکا، بخشی از مطالبات ایران را در بند های ۱۴ گانه منتشر کرد. مستقل از ارزیابی این مطالبات و صحت و سقم ادعا های وی در کلیت شروطش، یکی از بند ها سرزنش دولت آمریکا به خاطر بمباران شیمیایی ایران در جنگ هشت ساله با عراق است.

دولت آمریکا بحق در خصوص عدم اقدام لازم و بازدارنده در برابر استفاده دولت وقت عراق از جنگ افزار های شیمیایی علیه ایران شایسته اعتراض و ایراد گرفتن است. اما لازم است بدون اغراق و واقع بینانه نقش آمریکا بررسی شده و همزمان به لحاظ کمی و کیفی با دیگر قدرت جهان دو قطبی یعنی شوروی سابق سنجیده شود.

آمریکا در تجهیز دولت بعثی عراق به بمب های شیمیایی نقشی نداشت. عراق مواد اولیه اعم از گاز خردل و اعصاب و غیره  که کاربردی دوگانه دارند را از  کشور های آلمان غربی، بریتانیا و ایتالیا دریافت کرده بود. آنها متحدان آمریکا بودند اما سند و مدرک معتبری وجود ندارد که  دولت های وقت آمریکا نقشی در معاملات و مبادلات فوق داشته اند. اما افسران ارتش عراق دوره آموزشی نحوه استفاده و ساخت بمب شیمیایی را در شوروی سابق گذرانده بودند. در واقع مهمترین و حساس ترین بخش تولید جنگ افزار شیمایی یعنی دانش فنی و فناوری لازم ، توسط شوروری در اختیار دولت وقت عراق گذاشته شد.

دولت های آمریکا در دهه هشتاد میلادی مقصر هستند که تدابیر محدود کننده شان  ظرقیت موثری برای بازدارندگی در برابر دستیابی عراق به جنگ افزار شیمیایی نداشت. همچنین در شورای امنیت سازمان ملل اراده جدی در توقف استفاده دولت وقت عراق از بمب های شیمیایی تا سال ۱۳۶۷ انجام ندادند. به نوعی برخورد دولت آمریکا تحت الشعاع روابط تیره سیاسی و دیپلماتیک با جمهوی اسلامی  و سیاست مهار متقابل ایران و عراق وضرورت عدم وجود برنده در جنگ ایران و عراق قرار گرفته بود.

اما در عین حال آمریکا اقداماتی نیز در واکنش منفی نیز به اتخاذ جنایت جنگی از سوی صام حسین در جنگ با ایران انجام داده بود.

دولت ریگان تحت تاثیر فشار رسانه های آمریکایی طی موضع گیری رسمی در ۵ مارس ۱۹۸۴ استفاده از بمب شیمیایی توسط دولت عراق را محکوم کرده و از دولت های ایران و عراق بخواهد که قوانین جنگی را رعایت کنند. این اتفاق درست یک سال و نیم بعد از اولین باری بود که دولت ایران به صورت رسمی به دلیل استفاده از بمب های شیمایی علیه رزمندگان ایران به دبیر وقت سازمان ملل شکایت کرد.البته دولت آمریکا فراتر از محکومیت سیاسی پیشنهادی در شورای امنیت سازمان ملل طرح نکرد، اما موضع گیری آمریکا باعث شد تا سازمان ملل به مسئله ورود کرده و دبیر کل سازمان ملل هیاتی از کارشناسان بمب های شیمیایی و میکروبی را برای رسیدگی تعیین کند.  البته اقدامات دبیر کل سازمان ملل نتوانست روند استفاده مستمر دولت وقت عراق از بمب های شیمایی را متوقف سازد  وحداکثر باعث کاهش مقطعی دامنه استفاده شد. سمتگیری بعدی دولت آمریکا در سال۱۳۶۵ بود که  این بار در جلسات شورای امنیت همراه با دولت های وقت تایلند، بریتانیا، استرالیا و چین ضمن محکوم کردن استفاده از بمب شیمیایی علیه رزمندگان ایرانی خواستار توقف حملات شیمیایی شده و نسبت به نقض کنوانسیون ژنو و تبعات منفی آن بر همکاری های بین المللی برای منع استفاده از جنگ افزار های شیمایی هشدار داد. در عین حال این موضعگیری نیز  صدام را از ارتکاب استفاده از بمب شیمایی بازنداشت.، چرا که اقدامات عملی متناسبی از سوی شورای امنیت اتخاذ نشد.

حمله وحشیانه شیمیایی به حلبچه در کردستان عراق در اسفند ۱۳۶۶  توسط دولت وقت عراق معادلات را تغییر داد. دولت آمریکا اول جمهوری اسلامی را متهم کرد اما بلافاصله بعد از معلوم شدن ماجرا، موضعش را تصحیح کرده و دولت عراق را به عنوان عامل جنایت محکوم کرده. ولی همراه با دولت وقت فرانسه کوشید تا دبیر کل سازمان ملل را قانع کند که هیات حقیقت یاب به حلبچه نفرستد. دبیر کل نپذیرفت و گزارش این هیات روشن ساخت که استفاده از بمب شیمیایی در بیشترین ترین اندازه در طول جنگ ایران وعراق مورد استفاده قرار گرفته است. دولت آمریکا به قعطنامه ۶۱۲ شورای امنیت سازمان ملل که با پیشنهاد دولت های آلمان غربی، ایتالیا و ژاپن طرح شد، رای مثبت داد که بر اساس آن برای نخستین بار موضوع بمب شیمیایی بکار گرفته شده مستقیما و اختصاصی مورد توجه قرار گرفت و استفاده از آن شدیدا محکوم شد و نسبت به نقض معاهده ژنو به صورت جدی هشدار داده شد. اما باز اقدام عملی برای تنبیه دولت خاطی صورت نگرفت و از هر دو دولت ایران و عراق خواسته شد تا در استفاده از جنگ افزار شیمیایی خویشتن داری کنند و همچنین از شرکت های تولید کننده مواد شیمیایی نیز خواسته شد تا اقدامات کنترلی شان را افزایش دهند. اما این قطعنامه به دلیل مداخله آمریکا و سکوت شوروی، دولت عراق را به عنوان مرتکب جنایت حمله شیمیایی در حلبچه معرفی نکرد.

اما شوروی سابق نه تنها دانش فنی وفناوری جنگ افراز مخرب شیمیایی را در اختیار دولت وقت عراق قرار داد بلکه در تمامی سال هایی که صدام از این تسلیحات کشتار جمعی علیه رزمندگان ایران استفاده می کرد ، هیچگاه دولت عراق را محکوم نکرده و هیچ تلاشی برای ممانعت به عمل نیاورد. پرونده شوروی سابق  در آسیب های ایران از ناحیه بمب شیمیایی به مراتب از آمریکا و کشور های غربی سیاه تر است. غلط نیست اگر گفته شود، طرف اصلی جانبازان شیمیایی ایران بعد از دولت وقت عراق، مقامات شوروی سابق هستند. کارگزاران ارشد روسی تا به حال از نقش منفی و مشارکت در جنایت شیمیایی علیه ایران معذرت خواهی نکرده و اقدامات جبرانی به عمل نیاورده اند. جمهوری اسلامی نیز تا کنون مطالبه ای از روسیه طرح نکرده و در چارچوب سیاست آمریکا ستیزی، بار مسئله را صرف بر دوش آمریکا و کشور های غربی گذارده است.

جواد ظریف اگر اصول و موازین بین المللی و اخلاقی برایش مهم است، در زمینه پرونده ناتوانی جامعه جهانی در ایجاد بازدارندگی در برابر حملات شیمیایی عراق باید اول گریبان دولت روسیه را به عنوان جایگزین شوروی سابق بگیرد و از دادن آدرس غلط خودداری کند. در واقع اگر  جمهوری اسلامی به صورت واقعی و نه شعاری خواهان پیگیری حقوق تضییع شده ایران است، باید برخوردی جامع و مطابق با واقعیت داشته و با هر کشور متناسب با نقشی که داشته تقاضای غرامت و جبران کند.

ازاینرو جواد ظریف اگر دغدغه جانبازان شیمیایی و مظلومیت ایران را در پرونده بمب های شیمیایی دارد، باید از سمت گیری طرف روسیه دست بردارد. اگر قرار باشد، تنش زدایی  وبهبود رابطه با آمریکا مستلزم اجرای شروط مورد نظر ظریف باشد، حداقل در مورد جبران خسارات ناشی از بمب های شیمیایی استفاده شده علیه ایران باید گریبان روسیه را اول بگیرد.

البته معلوم است با توجه به نیاز حکومت در جلب رضایت روسیه و پیامد سیاست غرب ستیزی که منجر به اتکا به روسیه و غلبه نگاه به شرق در سیاست خارجی شده ، وی چنین توانی را ندارد. همچنین تردید وجود دارد که اساسا خواستی واقعی در این زمینه وجود داشته باشد. موضع گیری ظریف بیشتر یک پلمیک و جنگ کلامی برای خنثی سازی برخورد تهاجمی دولت ترامپ است. هدف از این یاداشت روشنگری در خصوص پرونده بمب های شیمیایی در جنگ ایران و عراق وصورت بندی غلط ظریف و برخورد دوگانه نظام هست.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.