با صدور بیانیه شورای انقلاب و رئیس جمهور معلوم شد اراده حکومت برای جمع کردن دفاتر گروههای دانشجویی مخالف در دانشگاهها جدی است.
ابولحسن بنی صدر طی پیامی خواستار جمع شدن ستاد گروههای سیاسی در دانشگاهها شد. وی سه روز مهلت داد و گفت در صورت عدم تخلیه با مردم به دانشگاه خواهد آمد و همراه با اعضای شورای انقلاب ستادها را تعطیل میکند.
«ما قبلا در شورای انقلاب بحث کردیم و نتیجه پیشنهادمان را که با اکثریت آراء تصویب کرده بودیم با ایشان در میان گذاشتیم. این پیشنهاد را خود من طرح کردیم گفتیم ما نمیخواهیم آزادی هیچ گروهی را سلب کنیم که نفس نکشد یا تصفیهای بکنیم این نیست، اما دانشگاه هم نمیشود ستاد باشد. اگر جایی در دنیا سراغ دارید یا انقلابی در دنیا سراغ دارید که مثلا گروهی ۵۰ اتاق بتواند در دستش باشد؛ هر طور دلش خواست دفع و امر امور بکند و به زور نمره بگیرد و چند گروه هم که این امکانات را گرفته و بخود منحصر کرده عملا آنجا را تبدیل کردهاند به ستاد. این ستادها باید تعطیل بشود که گروههای سیاسی در بیرون دانشگاه در حدود قانون اساسی برای خود ستاد تشکیل بدهند. دانشگاه جای بحث آزاد است اما جای ستاد نیست. والا حرف ما این نبوده گروهی را جلو آورده و گروهی را عقب ببریم. مسئله دوم اینست که در دانشگاهها باید بعثت فرهنگی بوجود بیاید. این مسئله تارهای نیست که من به آن رسیده باشم. منظور من از بعثت فرهنگی یک قسمت از دگرگونی بنیادی ایران است که به استقلال فرهنگی رسید. بدون استقلال اقتصادی استقلال سیاسی نیز بدست نمیآید…. ما تصمیم گرفتیم دانشگاه به کار خودش ادامه دهد. تا امتحاناتش را انجام دهد بعد هم تلاش و کوشش برای یافتن آن خطوط اصلی نظام جدید آموزش عالی که بدون آن واقعا انقلاب ناتمام است و گروههای سیاسی که هستند در دانشگاهها و تعدادشان زیاد است ستادهای خودشان را بر چینند فقط اگر از صبح شنبه شروع کردند به برچیدن همان روز اول میتوانند کار را تمام کنند ولی خوب از باب اینکه اگر ابهاماتی در ذهنشان است آنها را بر طرف کنند و از روی آگاهی عمل کنند سه روز فرصت دادیم. امیدواریم بعد از این سه روز دانشگاه بر گردد به محیط سالم بحث آزاد و گفت و شنودی. ولی اگر خدای نکرده ستادها را تخلیه نکردند و گمان کردند حرفی که میزنیم دنباله ندارد اما آنوقت مردم را دعوت میکنیم برای اینکه در دانشگاهها حاضر بشوند و خود من و اعضای شورای انقلاب آن ستادها را تعطیل خواهیم کرد.» (۳۰)
شورای انقلاب در ۲۹ فروردین ۱۳۵۹ نیز طی صدور بیانیه آغاز انقلاب فرهنگی را اعلام کرد. نکات مهم اطلاعیه شورای انقلاب بشرح زیر است:
«تغییر بنیادی نظام آموزشی و فرهنگی بر طبق جهت گیری انقلاب اسلامی و استفاده از معلمانی که درد مردم را بیابند و برای انقلاب دل بسوزانند.
محورها:
۱- ستاد عملیاتی گروههای گوناگون – دفترهای فعالیت و نظایر اینها که در دانشگاهها و موسسات آموزشی عالی مستقر شدهاند، در ظرف سه روز از صبح شنبه تا پایان روز دوشنبه بر چیده شود. چنانچه تا پایان این مهلت تاسیسات مذکور برچیده نشود، شورای انقلاب بر قسم است که همه با هم یعنی رئیس جمهوری و اعضای شورای انقلاب مردم را فرا بخوانند و همراه با مردم در دانشگاهها حاضر بشوند و این کانونهای اختلاف را بر چینند.
۲- دانشگاهها و مدارس عالی باید ترتیبی بدهند که امتحانات تا چهاردهم خرداد پایان یابد و از ۱۵ خرداد تعطیل خواهد شد تا فرصت کافی برای تهیه برنامه و نظام آموزشی بر پایه معیارهای انقلابی داشته باشد. پذیرش دانشجویی بر اساس موازین جدید انجام خواهد یافت.
۳- هرگونه استخدام در دانشگاهها از هم اکنون باید متوقف شود» (۳۱)
اعضاء شورای انقلاب در آن مقطع عبارت بودند از:
آیت الله سید محمد حسینی بهشتی، آیت الله موسوی اردبیلی، حجت الاسلام علی اکبر هاشمی رفسنجانی، حجت الاسلام سید علی خامنهای، آیت الله محمد رضا مهدوی کنی، حجت الاسلام محمد جواد باهنر، دکتر احمد صدر حاج سید جوادی، مهندس مهدی بازرگان، دکتر یدالله سحابی، مهندس کتیرایی، دکتر ابراهیم یزدی، دکتر حسن حبیبی، مهندس علی اکبر معین فر ،مهندس عزت الله سحابی، دکتر عباس شیبانی، دکتر ابوالحسن بنی صدر، صادق قطبزاده، مهندس میرحسین موسوی، احمد جلالی
حزب جمهوری اسلامی با ۱۰ نفر از ۱۹ نفر اکثریت شکنندهای داشت.
در خصوص انقلاب فرهنگی شکافی در شورا وجود داشت. جناح خط امام پس از مخالفت بنی صدر و دیگر اعضاء تعطیلی دانشگاه را عقب انداخت تا دانشگاهها بعد از ۱۴ خرداد تعطیل شود و انها بتوانند با تصفیه و پاکسازی جریانهای غیر خط امام و دگرگونی بنیادی نظام اموزشی و اسلامی کردن دانشگاه، موسسات آموزش عالی را به طور کامل در کنترل خود بگیرند. اما طرح بنی صدر بیرون کردن گروههای دانشجویی که با احزاب سیاسی همسویی داشتند از دانشگاهها بود. تا شوراهای صنفی جایگزین شوند و فضای بحث آزاد به صورت فردی در دانشگاهها بر قرار باشد. او به صورت مطلق مخالف تعطیلی دانشگاه بود و منافاتی بین فعالیت عادی در دانشگاه با اجرای بعثت فرهنگی و تغییر نظام آموزشی دانشگاهها نمیدید.
اما مشکل نظر وی این بود که دانشگاه کانون تحولات سیاسی بود و حذف گروههای دانشجویی به غیر سیاسی کردن دانشگاه ها می انجامید و دیگر بحث آزاد معنای مناسبش را پیدا نمیکرد. از سوی دیگر شورای انقلاب و جریان خط امام از اساس با آزادی در دانشگاهها مشکل داشت و طرح دیدگاههای بدیل در دانشگاهها به صورت قدرتمند را نمیپذیرفت. دانشجویان نیز فقط نمیخواستند نظراتشان را بیان کنند بلکه میخواستند مشارکت سیاسی فعال داشته باشند. شورای انقلاب در بیانیه انقلاب فرهنگی رسما اعلام کرد موازین جدید برای پذیرش دانشجو وضع خواهد شد. این امر مقدمه جا انداختن گزینش سیاسی و عقیدتی دانشجو بود. بنابراین مسیری که شورای انقلاب طی کرد و به سرعت خواهان جمع شدن گروههایی شد که ماهها بود در دانشگاه حضور داشتند . حضور آنها به پشتوانه پایگاههای دانشجویی شان و سنت جنبش دانشجویی بود نه به اتکاء صرف به همسویی آنها با گروههای سیاسی بیرون دانشگاه.
مصاحبه علی اکبر معین فر با روزنامه کیهان را می توان معرف دیدگاه جناح مقابل حزب جمهوری اسلامی در شورای انقلاب دانست :«شورای انقلاب معتقد است دانشگاه ها باید به صورت اهرم فرهنگی ایران در آید. ما در این مورد اختلاف نظر با هیچ یک از گروه های سیاسی نداریم و بهمین منظور ترم دانشگاهی را تعطیل نکردیم. ما هیچ گروهی را ترور فکری نمی کنیم در نظر است از پانزدهم خرداد ماه نظام دانشگاهی با مشارکت خود دانشجویان و اساتید دگرگون شود. رسالت فرهنگی دانشگاه باید زود تر انجام می شد. تعطیلی دانشگاه ها در این ترم مطرح نیست»( ر.ک. روزنامه کیهان مورخ ۳۱/۰۱/۱۳۵۹، ص ۱)
شیخ علی تهرانی پس از سر گرفتن در گیری ها در دانشگاه فردوسی مشهد نامه ای به آیت الله خمینی خواستار اعلام نظر وی شد خلاصه نامه وی بشرح زیر است : « بر حسب اطلاعات یقینی در اکثر دانشگاه های کشور و از جمله دانشگاه مهشد گروههایی که مسلم تحریک شده از ناحیه بعضی از دست اندر کاران در حکومتند و گفتار شان که در جرائد منتشر شده گواه بر آن است بعنوان پیام نوروزی شما در باره قضیه دانشگاه ها از ورود استاید و دانشجویان جلوگیری می کنند و مانع تشکیل کلاس های می شوند و تا به حال درگیری هایی شده و اوضاع وخیم و در معرض خونریزی های نا بجا ست. تقاضا آنکه برای جلوگیری از اغتشاشات و خونریزی ها این توهم را رفع فرمائید» ( ر.ک. روزنامه کیهان مورخ ۳۱/۰۱/۱۳۵۹ ،ص ۱)
پس از صدور بیانیه شورای انقلاب فعالیت دانشجویان مدافع تعطیلی دانشگاه گسترش یافت و موج شروع شده از تهران به شهرستانها نیز رفت. برخوردها خشنتر و خونینتر شد. تقریبا در همه جا نیروهای سپاه، کمیته، حزب الله، ائمه جمعه و جامعه روحانیت به حمایت موثر از انقلاب فرهنگی پرداختند. اما در داخل دانشگاه بر عکس بود. دانشجویان غیر سیاسی نیز با تعطیلی دانشگاه مخالف بودند. از سوی دیگر گروههای داشجویی منتقد و مخالف حکومت اکثریت دانشجویان را پست سر خود داشتند. اثنی عشری این مساله را تایید میکند: «به تصور من اگر آیت الله خمینی با تعطیلی دانشگاهها موافقت نمیکردند و بیانیه مهمی را که صادر شد، نمینوشتند، هم دانشگاهها تعطیل نمیشد و هم درگیریها فروکش میکرد چرا که هر ساعت به تعداد مخالفین افزوده میشد و از تعداد موافقین کم میگردید.
در همان دو روز، زیاد شنیده شد که چپیها از کارگران هوادار خود، گروه گروه، افرادی را برای حمایت از خود به دانشگاه میآوردند. اما در هر صورت تعداد موافقین و مخالفین همخوانی نداشت. مخالفین بیشتر بودند و ساعت به ساعت هم بیشتر میشدند. چند ساعت آخر قبل از انتشار پیام آیت الله خمینی حتی دانشجویان بیطرف هم که کاری به کار سیاست و مملکت نداشتند، به صف مخالفان تعطیلی پیوسته بودند.» (۳۲)
نیروهای مدافع تعطیلی دانشگاه توانستند با کمک نهادهای حکومتی، حمایت آیت الله خمینی و بسیج پایگاه اجتماعی حکومت که حالت سازمان یافته تری داشت بر نیروهای مخالف غلبه کنند. اگر قرار بود فرجام کار صرفا بر مبنای موازنه قوا در داخل دانشگاه بین دانشجویان و اساتید مخص شود به احتمال زیاد مخالفان تعطیلی دانشگاه و بستن دفاتر گروههای سیاسی دانشجویی برنده میشدند. اگر چه آنها با دگرگونی با نظام اموزشی و محتوی درسی رشتهها مخالفتی نداشتند. اما دانشگاه اسلامی را نمیپذیرفتند. البته برخی از آنها بی میل نبودند دانشگاه مروج ایدئولوژی مطلوب آنها باشد.
گروههای دانشجویی مخالف انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاهها عبارت بودند از:
پیشگام (سمپات سازمان فدائیان خلق)، توفان( حزب کمونیست هوادار کارگران و دهقانان (مدافع انور خوجه))، راه و کارگر، ندای کارگر، کارگران سوسیالیست (تروتسکیست)، کارگران انقلابی، مبارزین آزادی طبقه کارگر، اتحاد انقلابی برای رهایی کارگر، پیکار گران آزادی طبقه کارگر، انقلابیون آزادی طبقه کارگر، گروه کارگر، پیوند، مبارزین آزادی خلق ایران، مبارزین راه آزادی طبقه کارگر، رزمندگان آزادی طبقه کارگر، سازمان وحدت کمونیستی، دانشجویان پیشتاز (سمپاتهای اشرف دهقانی)، دانشجویان دمکرات (هواداران حزب توده)، انجمن ملی دانشجویان (گرایش مائوئیستی)، انجمن دانشجویان مسلمان (سمپات سازمان مجاهدین خلق )
البته در میانه راه انجمن دانشجویان مسلمان و دانشجویان دمکرات با بنی صدر موافقت کردند تا دفاتر خود را تعطیل کنند. تقریبا یک روز مانده به پایان مهلت شورای انقلاب همه گروهها به غیر از پیشگام دفاترشان را تخلیه کردند چون با توجه به فشار سنگین حکومت و هزینههای سنگین مقاومت راهی جز تعطیلی باقی نمانده بود.
احزابی چون سازمان مجاهدین خلق، جبهه ملی، سازمان چریکهای فدائی خلق، پیکار، جنبش مسلمانان مبارز، جاما، جنبش، رنجبران وسازمان ملی دانشگاهیان از موضع آنها حمایت میکردند.
در مقابل انجمنهای اسلامی دانشجویان و سازمان دانشجویان مسلمان از طرح تعطیلی دانشگاهها و انقلاب فرهنگی دفاع میکردند.
گروههای حامی آنها در بیرون از دانشگاه عبارت بودند از:
دفتر آیت الله خمینی، حزب جمهوری اسلامی، سپاه پاسداران، جامعه اسلامی دانشگاهیان، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، جامعه روحانیت مبارز تهران، جمعیت موتلفه، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، بازار، حزب توده، فجر اسلام، دفتر آیت الله منتظری،
در ادامه نمونههایی از مواضع موافقان انقلاب فرهنگی ذکر میشود.
حزب جمهوری اسلامی با صدور بیانیهای چنین موضع گرفت: «هنگامیکه بعد از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی مان توده دانشجویان مسلمان دانشگاهها از سنگر دانشگاه به سنگر جامعه شتافتند و بجهاد در راه امت و آبادانی در روستاها پرداختند، ضد انقلاب و گروههای وابسته به شرق و غرب میدانی فراخ در مقابل خود دیدند و آنچنان به تحمیل نظریات و اعمال پلید دست زدند که گویی مراکز دانشگاهی این امت، پایگاه و ستاد عملیاتی بازماندگان رژیم فاسد گذشته، اربابان جهانخوارشان بر علیه انقلاب گشته است و این چنین بود که فریادهای خلقی برای ایجاد دگرگونی اساسی در دانشگاهها و زدودن فرهنگ استعماری و جایگزینی آن با فرهنگ اصیل و انقلابی اسلام، درهای و هوی پوچ این گروهکها و نشستهای گوناگون که بوسیله عواملشان به بحثهای انحرافی و طولانی کشیده میشود بینتیجه ماند. و این بار امام امت بود که ندا در داد و ملت بپاخاسته را به دگرگونی اساسی در دانشگاهها فراخواند. اکنون بر ماست و بر دانشجویان ماست که جهاد دگرگونی دانشگاهها و برقراری نظام فرهنگی اسلامی در دانشگاهها را تا انتها پاس بدارند.
۱۱- نظام دانشگاهی ما باید از یک نظام فارغ التحصیل سازی و مدرک گرایی به نظام پرورش انسانهای انقلابی و مکتبی آنچنان که اسلام میخواهد تبدیل شود.
۲-نظام دانشگاهی ما باید الهام از مکتب اسلام و فرهنگ غنی آن، و با کسب فیض از فرنها تجربه دانشگاهی که در مدارس و حوزههای علمیه ما ذخیره شده است. در خدمت انقلاب قرار گیرد.
۳- نظام دانشگاهی ما باید فرهنگهای وابسته حاکم بر محیط فعلی دانشگاهها و وابستگان به این فرهنگها را از دانشگاهها ریشه کن کند و فرهنگ استقلال و خودکفایی را جایگزین سازد.» (۳۳)
دکتر عبدالله جاسبی بیانیه هیات مدیره جامعه اسلامی دانشگاهیان ر ا منتشر نمود. در فرازی از این بیانیه آمده است:« انقلاب شکوهمند اسلامی مردم ایران به رهبری امام خمینی توانست بسیاری از نهادهای ارتجاعی و وابسته به امپریالیسم را در هم کوبد و آنها را به زبالهدان تاریخ روانه کند. ولی دانشگاههای کشور ما پس از امر امام مبنی بر بازگشایی دانشگاهها به همان صورت سابق و با همان برنامه و با همان افراد مجددا شروع بکار کرد. گروههای طرفدار رژیم شاه و آنان که در طول دوران استبداد سیاه پهلوی نه تنها فعالیتی نداشتند بلکه در کار دانشجویان مسلمان و مبارز کارشکنی نیز میکردند وقتی که منافع خود را در خطر میدیدند و دیگر تحت عنوان طرفداری از شاه قادر به فعالیت نبودند نقاب چپ و انقلابی به چهره زدند و با این نقاب علیه انقلاب اسلامی به فعالیت افتادند. متاسفانه وزارت علوم و دولت توجه چندانی به تصفیه و تغییر نظام آموزشی نکردند و دانشگاهها با همان نظام و برنامههای ارتجاعی سابق که بوسیله امپرالیسم و عوامل او طرح ریزی شده بود بکار خود ادامه دادند ولی باز همان دانشجویان مسلمان و متعهدی که در زمان طاغوت مبارزه میکردند دوباره دست به کار شدند و در جهت انقلاب فرهنگی و تغییر نظام آموزشی حرکتی اصیل و انقلابی را آغاز کردند. این حرکت ابتدا از تبریز سنگر مبارزات ملت ایران آغاز شد و سپس در دانشگاههای دیگر هم بوقوع پیوست. این حرکت اصیل اسلامی میرود با بستن و تعطیلی دانشگاهها امکان طرح ریزی و پیاده کردن نظام آموزشی صحیح را در جهت تحقق انقلاب فراهم بیاورد. جامعه اسلامی دانشگاهیان ایران معتقد است بدون دگرگونی بنیادی در برنامههای آموزشی و تصفیه افرادی که در ارتباط با غرب و شرف هستند دانشگاهها نمیتوانند جایی برای برای شکوفائی دانش و در جهت تحقق خواستهای انقلابی مردم جامعه ما باشند. «(۳۴)
انجمنهای اسلامی دانشجویان و سازمان دانشجویان مسلمان نیز چنین اعلام موضع کردند:« ما عمل دلاورانه و انقلابی دانشجویان مسلمان تبریز را همچون مردم رزمنده تبریز تایید نموده و متذکر میشویم که اعتقاد ما بر آنست که مبارزه با آمریکا جدا از پایگاههای داخلی آن نیست و یکی از پایگاههای مهم آمریکا را نظام غرب گرایانه حاکم بر دانشگاهها میدانیم که این سیستم برده پرور و بریده از خلق همچنان به فوت خود باقیست و تحقق آرمان مقدس امام را جز با توقف و نابودی نظام فعلی حاکم بر مراکز آموزش عالی را امکان ناپذیر نمیدانیم. ما امروز حضور سنگین آمریکای جنایتکار و شاه خائن را همچنان در دانشگاهها حس میکنیم. در این رابطه… ما جهت تحقق آرمان اسلامی بر آن شدیم سیستم عفن و ضد اسلامی حاکم بر دانشگاهها در جهت نظامی اسلامی و انقلابی که پاسخگوی خون هفتاد هزار شهید و صدها هزار مجروح انقلاب اسلامی و تحقق بخش خواست بحث ملتمان باشد، دگرگون سازیم؛ اما سیر حوادث و تهدیدات امپریالیزم آمریکا و تجاوزات رژیم دست نشانده صدام حسن خائن، و لزوم هوشیاری و آمادگی و صرف نیرو جهت رویارویی با آمریکای جنایت کار و رژیم خائن عراق جوی را ایجاد کرد که ما را به اتخاد شیوهای جدید واداشت تا خط امام را در تمامی جبههها تداوم بخشیم. ما از آن لحظه که پیام امام صادر گشت و طرح انقلاب اساسی را در ذهنمان ریخت کاملا آگاه بودیم که با مخالفت شدید گروهکهای چپ و راست روبرو خواهیم شد چرا که تنها مامان آنها را در دانشگاهها مییافتیم و آنها مرگ خویش را در اسلامی شدن دانشگاهها میدیدند.
ما معتقدیم که تنها راه اسلامی نمودن دانشگاهها و جایگزینی نظام انقلابی و الهی در گرو توقف نظام موجود حاکم بر دانشگاه هاست و بنای نوین اسلامی را جز بر خرابههای سیستم پوسیده کهن بنا نتوان ساخت. اعلام میداریم که همچنان با تمام نیرو مصرانه در جهت تحقق پیام امام و انقلاب فرهنگی اسلامی در دانشگاهها گام برداشته و در این راه با توکل به خدا و دلگرمی به حمایت مردم قهرمان و مسلمانان از هیچگونه تلاش و مبتذل و هوچیگری مضحک ذرهای ترس و شک به دل راه نمیدهیم. «(۳۵)
در ۳۱ فروردین ماه سازمان چریکهای فدایی خلق ایران اطلاعیهای منتشر کرد و تهاجم به دانشگاهها را «تلاش مذبوحانه طبقه سرمایهدار ایران برای جلوگیری از آگاهی روز افزون زحمتکشان و سرکوب مبارزات ضد امپریالیستی آنان» خواند و این تهاجم را به رئیس جمهور وقت و گروهی که آنها را «اوباشان و قمه کشانی که توسط شورای انقلاب و حزب جمهوری اسلامی رهبری میشوند» مینامید، نسبت داد. این سازمان همچنین دیگر نیروهای چپگرا و ترقیخواه را به اتحاد عمل و پایداری فراخواند. (۳۶)
دانشجویان عضو گروه پیشتاز نیز اعلام کردند : «در شرایط فعلی تعطیلی دانشگاه را توطئه ای از طرف امپریالیزم جهانخوار آمریکا می دانیم و این عمل از طرف یک جناح قشری صورت گرفته است.»( ر.ک. روزنامه کیهان مورخ ۳۱/۰۱/۱۳۵۹، ص ۳)
جنبش مسلمانان مبارز با صدور بیانیه ای اعلام کرد : « در شرایط کنونی همه حرکت ها باید در جهت مکتب و انقلاب باشد و به جنبش های اصیل دانشجوئی رشد وشکوفائیی بخشد و آن را آماده مبارزه با شیطان بزرگ آمریکا بکند. با اعتقاد به اینکه مسئولین امور توانائی اجرای طرح های انقلابی را ندارند و عملکرد آنها بیشتر در جهت حفظ وتثبیت وضعیت نها دهای موجود هست و این در جوامعی که انقلاب می شود منجر به عکس العملهایی از جانب توده مردم و روشنفکران انقلابی می گردد لذا متصدیان امر سعی می کنند با طرح واجرای شعار هایی که در قالب و فرم انقلابی و تهی از محتوی اصیل مکتبی هستند بر ضعف های خود پوششش بگذارند و موثعیت خود را در میان توده مردم تثبیت کنند. از برادران و خواهران دانشجویی که صادقانه خواهان تغییرات مکتبی نظام آموزشی و جایگزینی نظام اسلامی بجای نظام استعماری شاهنشاهی هستند می خواهیم مسئولانه با این رسالت برخورد کرده و از درگیر شدن با جریاناتی که عواقب سوء آن به ضرر مکتب تمام خواهد شد بپرهیزند».
جنبش مسلمانان از آیت الله خمینی خواست تا با رهنمود های خویش جلوی بروز حوادث ناگوار و تشدید اختلافات و انحرافات را بگیرد.( ر.ک. روزنامه کیهان مورخ ۳۱/۰۱/۱۳۵۹ ص ۳)
سازمان مجاهدین خلق حمله به دانشگاهها را خط آمریکا نامید. فرازهایی از بیانیه این سازمان در ادامه آورده می شود: « در شرایط قطع رابطه با امپریالیسم آمریکا و درگیری های مرزی ایران و عراق که برخی تفرقه برانگیزان تلاش می کنند علی رغم پیام وحدت امام اقشار مختلف کشور را بجان هم انداخته و از اختلافات آنها سوء استفاده نمایند، تعطیلی مراکز آموزشی را تحت هیچ بهانه ای خصوصا در آستانه دومین مرحله از انتخابات مجلس شورای ملی به صلاح کشور نمی دانیم. بنابراین تردیدی نیست که بپا کردن آشوب و هرج و مرج و جنجال در محیط های آموزشی نهایتا آب به آسیاب دشمنان ( یعنی امپریالیست ها ) می ریزد و با روح پیام امام خمینی مبنی بر استوار گردیدن نهاد های قانونی کشور در سال جدید نیز متناقض است. بنابراین اگر کسی قصد فتنه جویی نداشته باشد و صرفا چنانچه گفته می شود بازسازی انقلاب آموزشی را اراده کرده است می تواند به خوبی آن را از طریق معقول و منطقی پیش برد. هرگونه تصمیم گیری در باره سرنوشت دانشگاه ها و مراکز آموزشی و اجرای امر تصفیه در آنها نیز بایستی به صورت شورایی و یا از طریق شوراهای منتخب و مسئول صورت بگیرد. و بر عهده شورا ها ست تا در نخستین قدم نیت و هدف های باطنی اشغال کنندگان دانشگاه ها را بر ملا سازند و از کلیه اساتید ، کارکنان و دانشجویان متعهد دانشگاه ها انتظار داریم در چنین شرایط حساسی نسبت به سرنوشت مراکز آموزشی خود این سنگر های آزادی و آگاهی بی تفاوت باقی نمانند» . ( ر.ک. روزنامه کیهان مورخ ۳۱/۰۱/۱۳۵۹ ، ص ۱۲)
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی با صدور بیانیه ای بر ضرورت اجرای قاطعانه تعطیلی دانشگاه ها تاکید کرد : « اکنون نوبت آن رسیده است که اساسی ترین گام یعنی “انقلاب فرهنگی” را در تکمیل انقلاب سیاسی و نظامی بردارید.تنها با یک انقلاب فرهنگی پیگیر و ریشه ای است که مراحل گذشته و آینده انقلاب را می توان به عمل رساند و رسوبات و میراث پلید باقی مانده را نابود کرد. اصولا انقلاب فرهنگی در اسلام از ارزشی والا تر از انقلاب های دیگر برخوردار است و بر آن به دیده منشا دگرگونی ها و اساس استحکام و ارزش انقلاب می نگرد. متاسفانه شورای انقلاب عمق خواست برادران و خواهران دانشجوی مسلمان را در نظر نگرفته است و با طرح ” انحرافی” بستن ستاد همه گروه های سیاسی از کنار مسئله بنیادی ” انقلاب فرهنگی ” در همه نهاد ها گذشته است. امیدواریم با تجدید نظر در این پیش نهاد ، به همراهی و همگامی دانشجویان مسلمان پیرو خط امام در دانشگاه های سراسر کشور چهارمین جشن بزرگ انقلاب صورت پذیرد. و این آغاز ” انقلاب فرهنگی اسلامی ” است.شورای انقلاب می باید از فرصت بدست آمده بهترین استفاده را کرده و با تایید خواست مشروع و انقلابی دانشجویان دانشگاه ها را تعطیل و قاطعانه به پیریزی سیستم نوین آموزشی متناسب با انقلاب اسلامی و خواست مردم بپردازد.(پیشین)
جبهه ملی ضمن محکومیت شدید طرح تعطیلی دانشگاه، هجوم به دانشگاهها را مقدمه استقرار فاشیسم نامید و هشدار داد جو دوران سیاه تفتیش عقاید را بر دانشگاهها حاکم نسازید.
درگیری و تنش در دانشگاهها در روزهای ۳۰ و۳۱ اردیبهشت به اوج رسید و ابعاد خونینی پیدا کرد. در دانشگاههای بابلسر، فارابی، شریف؛ مهدی رضایی، پلی تکنیک، اصفهان، ارتباطات، مجتمع عالی تکنولوژی انقلاب، کرمان، ارومیه، علوم ارتباطات، عالی کامپیوتر، همدان و کشاورزی کرج به طور نسبی با تنش کمتری مواجه بود. اما در همه آنها هجوم مردم طرفدار انقلاب فرهنگی به همراه حمایت سپاه و کمیته و خشونت نیروهای حزب الله منجر به تصرف دانشگاه و تخلیه دفاتر گروههای دانشجویی شد. در اکثر نقاط ابتدا امام جمعه و یا یک روحانی شاخص مردم ر ادعوت میکند. سپس نماز وحدت اقامه شده ونمازگزاران به طرف دانشگاه حرکت میکنند. شدت برخورد تابعی از میزان مقاومت گروههای دانشجویی دگر اندیش بوده است. تصرف این دانشگاهها همراه با زخمی شدن دانشجویان همراه بود که سهم مخالفان به نحو چشمگیری بیشتر یود.
نکته جالب توجه این است که حجت الاسلام مهدوی که در برابر دانشکده علوم ارتباطات نماز خواند و سپس همراه با نماز گزاران دانشکده را تصرف کرد. دو سال بعد در پرونده صادق فطبزاده اعدام شد.
دکتر جعفر شمار رئیس دانشگاه تربیت معلم ،منشا خشونت ها را مهاجمان از بیرون دانشگاه معرفی کرد: «در روز سی فروردین وقتی بیانیه شورای انقلاب منتشر شد من اطمینان پیدا کردم که درگیری ها از بین خواهد رفت اما متاسفانه بعد از ظهر جمعه به این دانشگاه حمله شد و گروهی که با چوب و چماق از خارج به محوطه این دانشگاه حمله ور شدند و خسارات جبران ناپذیری ببار آوردند این گروه به کتابخانه و لوازم سمعی و بصری حمله کردند. » ( ر.ک. روزنامه کیهان مورخ ۳۱/۰۱/۱۳۵۹ ص۳)
خشنترین برخوردها در دانشگاه اهواز صورت گرفت. پس از مقاومت دانشجویان، آیت الله جنتی نیروهای هوادار حکومت را در شهر دانشگاهی جندی شاپور جمع کرد. با دعوت وی نماز ظهر وعصر در شهر دانشگاهی جندی شاپور برگزار شد. بعد نمازگزاران به سمت دانشگاه اهواز راه پیمایی کردند. آنها میگویند گروههایی که برای تخلیه دفاتر مقاومت میکردند سنگ به طرف مردم پرتاب کردند. اما مخالفین میگویند طرفداران تعطیلی دانشگاه با بیل و کلنگ و سلاح سرد به دانشگاه حمله کردند. درگیری سنگین ایجاد شد. ۲۰۰ نفر زخمی و۵ نفر کشته شدند. مسئول روابط عمومی شاخه اهواز حزب جمهوری اسلامی نیز در بین کشته شدگان بود. سپاه وارد شد. مسئولین سپاه مدعی شدند که یکسری کلت و اسلحه کشف کردند. ۱۰۰ نفر بازداشت شدند. رادیوی اهواز از مردم برای بیرون کردن دفاتر گروه های سیاسی کمک خواست.
در روز ۴ اردیبهشت جمعی از خانوادهها جلوی بیمارستان رازی اهواز جمع شده و شعار میدهند. موقع خروج و فرار بخشی از زخمیها از بیمارستان درگیری ایجاد میشود و۴ نفر دیگر کشته و قریب به ۳۰ نفر مجروح میشوند.
البته برخی منابع روایت دیگری از فاجعه دانشگاه جندی شاپور اهواز دارند:« به ادعای انها ۱۲ نفر در درگیری های خونین دانشگاه اهواز جان باختند. اسامی ۱۲ نفر از کشته شدگان اهواز به قرار زیرند: غلام سعیدی، فرزانه رضوان، جبراییل هاشمی، حمید درخشان، طاهره حیاتی (دانش آموز ۱۴ ساله که درمقابل دانشکده علوم با قمه کشته شد)، فرهنگ انصاری، محمود لرستانی (کارگر شرکت نفت)، سعید مکوند، محمد عزیزپور، مهناز معتمدی، مهدی علوی شوشتری و احسان الله آبفشانی. روز پنجشنبه چهارم اردیبهشت خانوادههای دانشجویان زندانی به همراه دانشجویان درجلو تالار شهرداری اهواز جمع میشوند که با تیراندازی پاسداران مواجه شده و ۳ نفر کشته و ۲۶ نفر زخمی میشوند. روز ۱۲ اردیبهشت احمد موذن فارغ التحصیل دانشگاه اهواز به همراه مسعود دانیالی دیپلمه بیکار، دکتر نریمیسا پزشک درمانگاه حصیرآباد اهواز، مسعود ربیعی دانشجوی فوق لیسانس علوم تربیتی، غلام حسین صالحی دانشجوی علوم کامپیوتر، اسداله خرمی دانشجوی دانشکده علوم تربیتی به جرم شرکت در درگیریها در یک محاکمه چند ساعته محکوم شده و تیرباران میشوند. دو نفراول از دانشجویان و دانش آموزان هوادار پیکار بودند و دکتر نریمیسا با پیشگام بود که به جرم مداوای دانشجویان زخمی به جوخههای تیرباران سپرده شد. «
راست آزمایی این ادعاها نیازمند مستندات بیشتری است. اما واقعیت این است که شدیدترین و فاجعه بارترین برخوردها در دانشگاه اهواز صورت گرفت.
در دانشگاه علم و صنعت و تربیت معلم صدها نفر از طرفین زخمی میشوند. در دانشگاه مشهد نیز درگیری سنگینی بین انجمن دانشجویان مسلمان همسو با سازمان مجاهدین خلق و دانشجویان خط امامی صورت گرفت. نیروهای سپاه وارد شدند و در نهایت ساختمانها تخلیه شد. حسن غفوری فرد استاندار وقت خراسان تایید کرد که اسلحهای در داخل ساختمان انجمن دانشجویان مسلمان پیدا نشده است. در جریان درگیری دهها نفر زخمی شدند. برخی از منابع غیر رسمی مدعی هستند دو دانشجو در دانشگاه مشهد به نامهای شکرالله مشکین فام و محسن رفعتی کشته شدند. در دانشگاه زاهدان نیز برخوردهای تندی صورت گرفت. دهها دانشجو زخمی شدند. منابع غیر رسمی از کشته شدن یکی از دانشجویان پیشگام بنام صادق نظیری خبر میدهند.
در دانشگاه رازی کرمانشاه نیز درگیری سنگینی رخ داد. بنا به گزارش نشریه کار ارگان فدائیان خلق دو نفر از گروه پیشگام در این دانشگاه به نام های پیش از شروع انقلاب فرهنگی در اسفند ۱۳۵۸ به نحو مشکوکی پس از ربودن کشته شده و جنازه های آنها نیز در بیرون شهر انداخته شده بود. اسامی آنها عبارت بودند از : سعید عقیقی دانشجوی دانشگاه رازی ” عضو پیشگام” در بهمن ماه ربوده شد و در اسفند ۵۸ جسد او را که شکنجه شده بود در تپه های سراب نیلوفر یافتند. و عباسعلی تقی پور دانشجوی سال اول شیمی دانشگاه رازی ” اهل کنگاور پس از یک هفته ربوده شدن جنازه اش در اطراف طاق بستان پیدا شد. ( ر.ک ۱۵- از نشریه « کار» شماره ۵۷ ص ۱۵ و۱۶) فضا در کرمانشاه آنقدر ترسناک و نا امن شده بود که چهره های شاخص حول و حوش انقلاب فرهنگی مخفی شده بودند. برخی از منابع تعداد افراد ربوده شده و کشته شده را بیش از دو نفر ذکر می کنند. در روز های انقلاب فرهنگی نیز عده ای زخمی شدند و بنا به برخی آمار ها یک نفر نیز جان باخت.
در رشت انصاری استاندار و هادی غفاری نیروها را به داخل دانشگاه هدایت کردند و پس از چند ساعت درگیری سنگین و خونین دانشگاه گیلان را تصرف کردند. منابع غیر رسمی مدعی هستند ۱۲ نفر در جریان حمله به دانشگاه رشت کشته شدهاند اسامی آنها عبارت است منیره موسیپور، امان الله ایمانی، جهانی، محمد شادمان، خسرو بنیاد، اصغر مجابرآبادی، علی صفرزاده (طرقی) – محصل، اصغر بیک آبادی – کارمند، پیروز برانداخت، جواد گرگری، اصغر گنجی و احمد گنجهای. همچنین فرامرز حمید که از دستگیر شدگان بود در تابستان در شهر رشت در یک محاکمه به تیرباران محکوم شده و تیرباران میشود. د رجریان حمله عده زیادی زخمی و همچنین برخی بازداشت میشوند.
در دانشگاه شیراز که درگیریها چند روز طول کشید به گزارش روزنامه کیهان بیش از ۴۹۱ نفر مجروح شدند. اما منابع غیر رسمی میزان مجروحان به ۱۰۰۰ نفر میرسید و مدعی کشته شدن ۳ نفر هستند. نسرین رستمی یکی از کشته شدهها است. در شیراز آیت الله دستغیب و آیت الله ربانی شیرازی به نفع دانشجویان خط امامی مردم را بسیج کردند. سپاه نیز به نفع آنان وارد شد. بخش زیادی از ساختمان های دانشکده های ادبیات و علوم شیراز در درگیریها آسیب دید.
در مورد راست آزمایی ادعاهای منابع غیر رسمی چون مستندی تا کنون ارائه نشده است نمیتوان قضاوت کرد فقط گمانهای برای تحقیق است.
با صدور اعلامیه دوم شورای انقلاب فشار بر روی گروههای دانشجویی دگر اندیش افزایش پیدا میکند. مفاد این اعلامیه بشرح زیر است:
« ملت مسلمان و مبارز ایران
شورای انقلاب با توجه به اینکه امروز در دانشگاهها و موسسات آموزش عالی سرعت مورد نظر در اجرای تصمیمات اعلامیه مورخ ۲۹ فروردین ۱۳۵۹ وجود نداشته است و نظر به اینکه شورا مصمم است با قاطعیت این تصمیمات که به تایید امام رسیده را اجرا کند. یاد آوری نکاتی را لازم میداند:
۱- اجرای انقلاب فرهنگی که از ابعاد مهم انقلاب اسلامی ایران است بدون مشارکت همه جانبه دانشگاهیان و دانشجویانی که در خدمت انقلاب اسلامی و رهنمودهای امام خدمت میکنند، ممکن نیست.
۲- شورای انقلاب معتقد است تاخیر در این امر مهم ناشی از نابسامانیها و بهمین دلیل نیز با تشنج در محیط دانشگاهها مخالف است و چنین وضعی را مغایر با تدارک فرصت جهت دگرگونی بنیادی نظام آموزشی میداند.
۳- تصمیمات شورا در مورد برچیدن ستاد و دفاتر فعالیت گروههای مختلف شامل کلیه مراکز دفاتر و اتاقهایی است که به نحوی از انحاء به گروهها مربوط میشود و بنابراین کتابخانهها، دفتر های هنری و ورزشی و نظیر اینها را در بر میگیرد.
۴- این تصمیم هرگز به معنی عدم رعایت جو آزاد و سازنده فکری در چهارچوب قانون اساسی نیست ولی وجود این دفترها عملا موجب درگیری و آسیب دیدن جو آزاد میشود
۵- برچیدن این مراکز در دو روز آینده با حضور دانشجویان در دانشگاهها منافات دارد بنابراین دانشجویان با شورای انقلاب همکاری میکنند و از این ساعت دانشگاهها را تخلیه میکنند.
۶- هر یک از گروهها برای جمع آوری وسائلی که در دفاتر موجود است ۵ نفر را به سرپرست دانشکده معرفی میکند. وسائل با حضور مسئولین اداری دانشکدهها مضبوط میگردد تا بعدا آنچه متعلق به دانشجویان است خارج شود.
۷- به کمیته مرکزی انقلاب اسلامی دستور داده شده است که حفظ امنیت دانشگاهها و نمایندگان گروهها را چه در جریان تخلیه و چه در جریان جابجائی بر عهده بگیرند.
۸- از مردم تقاضا میشود آمادگی خود را حفظ کنند. ولی در عین حال برای آسان کردن کار تخلیه از از تجمع حول و حوش دانشگاهها خودداری کنند. بدیهی است در صورت لزوم با یک پیام رادیویی از مردم خواسته میشود تا همراه رئیس جمهور و شورای انقلاب به دانشگاهها بیایند.
۹- بدیهی است اگر امور بر خلاف آنچه در فوق اشاره شده است، جریان یابد رئیس جمهور منتظر پایان روز دوشنبه اول اردیبهشت نمیشوند و زودتر به دانشگاه میآیند.
۱۰- پس از انجام عملیات و برقراری نظم دانشگاهها از روز سه شنبه دوم اردیبهشت افتتاح خواهد شد. »(۳۷)
این اعلامیه رسما پای کمیته و نیروهای انتظامی را به دانشگاهها باز میکند. ابوالحسن بنی صدر با تاکبد بر وحدت رویه تصمیم گیری از دانشحویان میخواهد تا فضا را آرام کنند و بگذارند دولت کارش را انجام دهد.
مهندس عزت الله سحابی درآن ایام با تاکبد بر ضرورت مدیریت امور توسط دولت در مصاحبه با روزنامه جمهوری اسلامی میگوید: «هر تغییر در برنامه آموزشی باید با نظر دولت و مقامات مسئول انجام شود. در اینکه باید نظام آموزشی باید تغییر کند حرفی نیست، اما با مسائلی که پیش آمده است اختیارات را از دست دولت خارج میکند و شلوغ میشود. خیلی از حرفهای دانشجویان مسلمان حق است اما این شیوهای که پیش آمده است باعث میشود طرفهای مقابل ساکت ننشینند و زد و خوردی پیش بیاید و همین زد و خوردها وضعیت جدید برای دولت، رئیس جمهور و رهبری ایجاد میکند و در مجموع چیزی عاید نمیشود. حالا طبیعی است اگر دانشجویان مسلمان صحنه را خالی کنند آنها جلو میآیند. مگر اینکه دولت وارد بشود و همه اینها را بیرون بکند. در حال حاضر وضع بد جوری است. خبرنگار جمهوری اسلامی پرسید اگر جریانات شدت بگیرد ممکن است دولت قبل از ۱۴ خرداد تصمیم به تعطیلی دانشگاه بگیرد؟ مهندس سحابی پاسخ داد اگر جریانات شدت بگیرد دانشگاه تعطیل خواهد شد.» (۳۸)
آیت الله موسوی اردبیلی نیز موضعی مشابه اتخاذ میکند: «بیانیه شورای انقلاب با اتفاق آراء تصویب شده است. نظر دانشجویان مسلمان صد در صد مورد تایید ما ست. ولی تنها مساله اینست که کار مستقل از دولت در این مقطع صحیح به نظر نمیرسد. اصل مسئله مورد تایید است و حتما باید تایید شود ولی آنچه خواسته شده در مورد این خواسته مشروع دانشجویان مسلمان اجازه بدهند دولت تصمیم بگیرد. دولت در این مقطع تعطیلی دانشگاهها رابه صلاح ندیده است. در این نقطع این اتاقها که بنام تحصیل است ولی عملا تعطیل است و در اتاقهای تیمی کارهای دیگر میکنند طرف سه روز تعطیل شود و بعد از ۱۵ خرداد آن سیستم انقلابی که مد نظر مردم است به صورت دگرگونی بنیادی در دانشگاهها رخ بدهد و دانشگاهها از شکل طاغوتی در بیایند. اگر گروهها به درخواست شورای انقلاب گوش نکنند آنگاه مردم را دعوت خواهیم کرد تا دانشگاهها را به آن صورتی که میخو اهند در بیاورند.» (۳۹)
اما دیدگاههای تند تری نیز مطرح میشود. محمد علی رجایی اظهار میدارد: «منهای دانشکده پزشکی و پیراپزشکی بقیه دانشگاهها باید بسته شوند. برخی رشتهها زیادی هستند. برخی محتوی آموزشی دارند که به درد نیازهای کشور نمیخورد.» (۴۰)
زهرا رهنورد نیز چنین میگوید: «انقلاب فرهنگی در دو محور قابل بررسی است: ۱- فعالیتهای سیاسی دانشگاهها، ۲- تغییر محتوی درسی دانشگاهها.. فعالیتهای سیاسی در داخل دانشگاهها به نظر من حالت انحرافی پیدا کرده است. این فعالیتها قطع شود ببینیم چه وضعی پیش میآید. چون اکثر این فعالیتهای سیاسی در دانشگاهها اولا دانشجویان ر ا قطعه قطعه کرده و در ثانی بیشتر موضع گیری در برابر انقلاب اسلامی شده است. از نظر محتوی آموزشی دانشگاه در اصل تبدیل به لانه غربزدگی شده است. چه غرب زدگی در قالب اندیشه سرمایه داری و چه غرب زدگی در قالب اندیشه کمونیستی. به نظر من اسلام مترقی و پیشرفته باید در محتوی آموزشی دانشگاهها حاکم شود.» (۴۱)
انجمنهای اسلامی دانشجویان نیز دومین بیانیه خود را صادر کردند و متذکر شدند دانشگاههایی را که اشغال کرده تحویل مقامات میدهند. همچنین اعلام کردند برای نظارت بر حسن اجرای امور در صحنه حضور خواهند داشت. در فراز دیگری از بیانیه اظهار داشتند : دانشگاه اسلامی محل برخورد ازاد عقاید است لذا هیچکس را نباید به خاطر عقیده تحت فشار گذاشت اما جلوی توطئه و خیانت را باید گرفت. آنها تنش و تشنج را محکوم کردند. «(۴۲)
حسن حبیبی وزیر وقت علوم خواستار رفع اشغال دانشگاهها از سوی دانشجویان شد تا مصوبه شورای انقلاب اجرا شود.
ستاد هماهنگی آموزش و سازماندهی ارتش بیست ملیونی در بیانیهای تهدید آمیز چنین هشدار داد:« دانشجویان و دانشگاهیان عزیز بیائید تا با تغییری اصولی در محتوی نظام آموزشی بر مبنای آموزشهای اصیل اسلامی، استقلال واقعی مراکز آموزشی را تضمین نموده و دانشگاه را بصورت سنگر اصلی مبارزات ضد امپریالیستی در آوریم. بیائید تا این مکان مقدس را لوث وجود انگلهای وابسته به شرق و غرب پاک نموده و شرط تزکیه را مقدم بر بر اصل تعلیم مقدم بداریم. اعضاء آموزش دیده ارتش بیست ملیونی آمادهاند که در تعقیب طرح ریاست جمهوری و شورای انقلاب که به تایید امام امت رسیده است هر چه زودتر بکمک دانشجویان و دانشگاهیان متعهد و مسئول شتافته و با حضور در نزد شما ستادهای عملیاتی گروهها یا گروهکهای وابسته را که فاقد پایگاههای مردمی میباشند از مراکز آموزشی بر چینند. »(۴۳)
در این فضا اکثر مخالفین که زیر فشار بیشتری میرفتند و بخصوص با برخورد گروه های نظامی مواجه بودند و افزایش خشونتها را تحمل پذیر ارزیابی نمیکردند به سمت تعطیلی دفاتر رفتند. انجمن دانشجویان مسلمان (نزدیک به سازمان مجاهدین خلق) پیش قدم شد و طی مذاکراتی با بنی صدر به توافق رسید. و در روز اول اردیبهشت ۱۳۵۹ دفاتر خود در دانشگاه تهران را تحویل داد.
اما در عین حال مخالفین در سطح نظری به مخالفت خود ادامه میدادند. فرازی از بیانیه زیر روشن کننده موضع آنها است:« تعطیلی دانشگاهها طرح یک توطئه سراسری است برای تصفیه کلیه نیروهای انقلابی که در بعضی دانشگاهها پیاده شده است. ما مخالف اصلاح نظام رژیم گذشته نیستیم ولی معتقدیم در این اوضاع و احوال این طرح به نفع جامعه انقلابی ما نیست و در صورت انجام آن بایستی توسط توسط شوراهای واقعی متشکل از اساتید و دانشجویان و کارمندان دانشگاه انجام گیرد. نه توسط عدهای که در اقلیت هستند و بر خلاف مصلحت مملکت و مصوبه شورای انقلاب طرح تعطیلی دانشگاه را دارند. »(۴۴)
منابع:
۳۰- روزنامه جمهوری اسلامی مورخ ۳۰/۰۱/۱۳۵۹ شماره ۲۵۶ ص ۳
۳۱- روزنامه جمهوری اسلامی مورخ ۳۰/۰۱/۱۳۵۹ شماره ۲۵۶ ص ۶
۳۲- تأملی در چگونگی شکل گیری انقلاب فرهنگی فروردین سال ۵۹، به قلم محمدعلی اثنی عشری (قسمت دوم – بخش دوم) http: //drfatemi. blogspot. com/۲۰۱۱/۰۹/blog-post_۸۵۴. html
۳۳- روزنامه جمهوری اسلامی مورخ ۳۰/۰۱/۱۳۵۹ شماره ۲۵۶ ص ۶
۳۴- پیشین
۳۵- پیشین
۳۶- انقلاب فرهنگی ایران
http: //fa. wikipedia. org/wiki/%D۸%A۷%D۹%۸۶%D۹%۸۲%D۹%۸۴%D۸%A۷%D۸%A۸_%D۹%۸۱%D۸%B۱%D۹%۸۷%D۹%۸۶%DA%AF%DB%۸C_%D۸%A۷%DB%۸C%D۸%B۱%D۸%A۷%D۹%۸۶
۳۷- روزنامه جمهوری اسلامی: مورخ ۳۱ فروردین ۱۳۵۹ ص ۲
۳۸- روزنامه جمهوری اسلامی: مورخ ۳۱ فروردین ۱۳۵۹ ص ۳
۳۹- مورخ ۱ اردیبهشت ۱۳۵۹ ص ۱
۴۰- پیشین
۴۱- پیشین
۴۲- روزنامه جمهوری اسلامی: مورخ ۳۱ فروردین ۱۳۵۹ ص ۱۰
۴۳- روزنامه جمهوری اسلامی: مورخ ۱ اردیبهشت ۱۳۵۹ ص ۱
۴۴- روزنامه جمهوری اسلامی مورخ ۱/۰۲/۱۳۵۹ ص ۱۰
درباره نویسنده
در سال۱۳۵۲ در خانوادهای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگیام. به ورزش، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفهای را از نوجوانی شروع کردم. در سال ۱۳۷۰ در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسیترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزهها و آرزوهایم بخشید. ادامه...-
نوشتههای تازه
دستهها
آخرین دیدگاهها
اطلاعات