آیت الله بهشتی و تحکیم استبداد دینی (بخش یازدهم)

پس از مروری اجمالی بر سر فصل های مهم زندگی سیاسی آیت الله بهشتی پیش از انقلاب اسلامی ، حال وارد بحث اصلی می شوم و مستندات مربوط به نقش آفرینی آیت الله بهشتی در خصوص پایه گزاردن و تحکیم استبداد دینی در قالب نظام سیاسی مبتنی بر ولایت فقیه ارائه می گردد.


نخست باید توجه داشت که مواضع بهشتی در طول سالیان اولیه انقلاب متغیر است ولی خط مشی واحدی را دنبال می کند که در هر مرحله بر اساس رویکرد پراگماتیستی و مصلحت گرایانه شکل خاصی به خود می گیرد.
البته آنچه در صحنه عمل رخ می دهد و مواضع وی تماما بر اساس طرح از قبل تعیین شده نبود و او بر اساس فضا ، رفتار رقبا ، شرایط کشور، فشار جریان همسو و حامی قدم هایش را تنظیم می کرد.
برخی معتقدند وی در عین حال موج سوار نیز بود و دیدگاه های خود را بر اساس جو هایی که راه می افتاد تغییر می داد. اما بررسی دقیق عملکرد بهشتی روشن می سازد اگر چه نمی توان کاملا بحث موج سواری در فعالیت های وی را انکار کرد اما وی در عین حال در برخی موارد موج آفرین بود و در مجموع پروژه سیاسی مشخصی را با موفقیت جلو برد.
او آنگونه که خودش بعد ها توضیح داد کوشید تا نیرو های سیاسی و دولتی متناسب با استاندارد های انقلابی با تعریف خاص خودش را از طریق کار های تشکیلاتی و تسخیر کرسی های اصلی قدرت بوجود بیاورد.
تعریف وی از انقلاب حرکت پس از سا ل ۱۳۵۶ بود که به زعم او توسط روحانیت شکل گرفت و خواست برقراری ارزش های اسلام اصیل را طلب می کرد. بر این اساس وی سهمی برای گرایش های دیگر اعم از ملی ، ملی مذهبی ،مجاهدین خلق و چپ ها در پیروزی انقلاب و مشارکت در تصمیم گیری های نظام جدید قائل نبود مگر آنکه آنها محوریت روحانیت را می پذیرفتند و برای تثبیت جمهوری اسلامی در قالب فقاهتی مشکل به وجود نمی آوردند.
البته وی با هوشیاری و به دقت و در قیاس با دیگران به صورت موجه تر این خواست را دنبال می کرد. در بعضی موارد نیز فریبکارانه عمل می کرد .
به عنوان مثال او در روز های آخرحیات حکومت پهلوی که انقلاب آهنگ شتایانی گرفته بود در دیدار با تحریریه روزنامه کیهان می گوید : « من به عنوان یک مسلمان و به عنوان یک فرد که در زمینه مسائل گوناگون اسلامی سعی کرده مطالعات مستقل و اسلامی داشته باشد ،با صراحت اعلام می کنم اسلام دین آزادی است و ما هیچگاه بعنوان مسلمان آزادی هیچ فرد و گروهی را سلب نمی کنیم. در جلسات بحث و گقتگو و تبادل نظر که در طول زندگیم داشته ام همواره پاسدار این اصل اصیل بوده ام که آزادانه بگوئیم وبشنویم و به تبادل نظر بپردازیم. گفتگویمان به راستی آهنگ مباحثه یعنی کاوش با یکدیگر داشته باشد. اظهار نظر ، اظهار عقیده و طرح مطالب گوناگون باید هوشیارانه صورت بگیرد. روزنامه های ما برای ملت هستند. در گفتن ونوشتن غیر از آزادی و آزاد اندیشی یک مسئله بنیادی دیگر بنام بلاغت وجود دارد. بلیغ سخن گفتن ،بلاغت یعنی گوینده و نویسنده با رعایت جو بگوید و بنویسد . شما بحثی را از روی حسن نیت و از روی ایمان به آزادی و آزاد اندیشی بنویسید اما در جوی قرار داشته باشید که سخن تان به نیرو های ضد آزادی کمک نکند.
باید روی مسائلی که اولویت است توافق کنیم. من اینجا به صراحت می گویم ای هموطن مارکسیست یا ماتریالیست لیبرالیست ، اگزیستانسیالیست و دیگر ایسم ها و ای هموطن مسلمان رزمنده همه با هم برای مدتی قابل ملاحظه یک صدا یک نفس و پیوسته در ادامه مبارز های ارزنده ای که آغاز کردیم جلو برویم. مطمئن باش با کمال آزادی در فضای پاک از هر نوع سانسور و دیکتاتوری ( نه دیکتاتوری تاج و نه دیکتاتوری عمامه و نعلین) بهترین زندگی برادرانه را خواهیم داشت.
امروز رهبری مبارزه بدست کسانی است که به اصل پاسداری از آزادی عقیده و بیان مومن هستند. ما این شعار را دهها سال است که آغاز کرده ایم و زندگی ما نشان می دهد به آن ملتزم و مومن بوده ایم.
بنابراین امید من این است کیهان ، اطلاعات و آیندگان و مطبوعات دیگر در محور آزادی قرار بگیرند اما با یک نوع هدایت و رعایت موقعیت. من از شما آزادانه می خواهم موقعیت ر ابشناسید و رعایت کنید و اجازه بدهید بر سر شناخت موقعیت ها با هم به سخن بنشینیم. ضمنا این حق را به کسانی که در طول این مدت با صرف نیرو و تحمل مشقات در هدایت ورهبری مبارزه نقشی در حد رهبری مردم داشته بدهید تا با پیروی مرحله نخست آن رهبری را ادامه بدهند.»(۹۴)
در این مصاحبه وی با ظرافت موقعیت رهبری خود و متحدینش و درک بهتر آنها از مصلحت ( بلاغت ) را مطرح می سازد و خواستار تبعیت آن از سوی روزنامه های نام برده می شود. در عین حال بگونه ای برخورد می کند که حساسیت ایجاد نشود. روی گشاده نسبت به وحدت نشان می دهد. درحالی که ۱ سال از این تاریخ نگذشته دیگر نه تنها خود و همراهانش صحبت از آزادی همه ایسم ها می کنند بلکه حزب فقط حزب الله را مطرح می سازند و به سمت محدود کردن آزادی ها حرکت می کنند.
هیات تحرییه روزنامه کیهان در چند مرحله تصفیه شد. روزنامه آیندگان نیز تعطیل گشت.
البته وی در عین حال در ابتدای کار سعی می کند با نیر وهای سنتی و بنیاد گرا در روحانیت مرزبندی کند و خود را روشنفکر تر جلوه دهد. اما هر چه از روز های اولیه انقلاب می گذریم موضع وی به نیروهای مخالف با آزادی ها نزدیک تر می شود و در مقام رئیس قوه قضائیه نقشی جدی در سرکوب آزادی های ایفا می نماید. اما برای برخورد جامع و منصفانه موضع گیری های وی در دفاع از آزادی را نیز باید ذکر کرد.
به عنوان نمونه در دیدار با جمعی از طلاب اظهار می دارد : « یک پیشنهاد برای طلاب حوزه علمیه دارم و آن این است که به مردم فرصت بدهید تا آگاهنه و آزادانه خود ر ابر مبنای معیار های اسلامی بسازند و این خود سازی را بر مردم تحمیل نکنید. آگاهی بدهید. زمینه برای رشد اسلامی بدهید. انسان بالفطره خواهان آزادی است می خواهد خو دسازی داشته باشد ولی خودش خودش را بسازد . سرنوشت انسان به دست خود انتخاب آگاهانه او ساخته می شود به همین دلیل اسلامی هیچ چیزی را تحمیل نمی کند حتی دین را.تو صیه من به طلاب این است که حق طلب باشید و دعوت کننده به حق باشید و با رعایت تمامی معیار ها آمر به معروف باشید اما مجبور کننده مردم به اسلام نباشید.» (۹۵)
برخی معتقدند او بر اساس هجوم نیرو های سنت گرا و میلی که به حضور در مناصب قدرت داشت ، مواضع سیاسی اش را تغییر داد. اما تمایل وی به تشکیل حکومت اسلامی بر اساس برداشت ایدئولوژیک از اسلام فقاهتی و اقتباس از مدل نظام شوری سابق امری نیست که بتوان آن را نا دیده گرفت. از منظری وی فردی آرمانگرا بود ولی آرمانی را دنبال می کرد که هم ماهیت واپسگرایانه داشت و هم تمامیت خواه.
ادامه دارد
منابع :
۹۴- روزنامه کیهان مورخ ۴ بهمن ۱۳۵۷ ص ۱
۹۵- روزنامه کیهان مورخ ۱۵ اسفند ۱۳۵۷ ص ۶

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در پژوهش‌های تاریخی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.