تنگنای فزاینده اسلام گرایان در لیبی

اوضاع در کشور لیبی همچنان پس از حمله خونین به کنسولگری آمریکا نا آرام است. ده ها هزار نفر از مردم لیبی در روز جمعه گذشته درفراخوانی بنام ” لیبی را حفظ کنید” در شهر های مهم لیبی جمع گشتند و ضمن محکومیت کشته شدن کریستوفر استیون سفیر آمریکا در لیبی و دیگر مامورین امریکایی خواهان خلع سلاح گروه های نظامی و میلیشا و برقراری نظم در لیبی شدند . بزرگترین راهپیمایی با حضور بین سی تا چهل هزار نفر در بنغازی برگزار شد. راهپیمایی کنندگان شعار هایی بر علیه تروریسم و القاعده در لیی سر دادند و اعلام کردند اجازه نمی دهند گروه های مرتبط با القاعده خون های ریخته شده در پای انقلاب لیبی را پایمال کنند. (۱)

همزمان نزدیک به سه هزار نفر از گروه انصار الشریعه کتیبه در بنغازی نیز برای اعتراض به توهین به پیامبر تجمع کردند . رویارویی این دو گروه سرانجام به درگیری خشونت بار رسید. البته تعداد کسانی که در مراسم حفظ لیبی شرکت کرده بودند بسیار بیشتر از هواداران انصار الشریعه بودند.
روز شنبه در فردای راهپیمایی جمع چند صد نفره از جوانان خشمگین از فعالیت های خود سرانه گروه های مسلح به دفتر انصار الشریعه حمله کردند و از آنان خواستند دفتر شان را تخلیه بکنند. اعضاء این گروه تا مدتی مقاومت کردند اما سرانجام تسلیم شدند و ساختمان شان را ترک کردند. جمعیت معترض وارد ساختمان شدند و تمامی پرچم های سیاه انصار الشریعه کتیبه را پایین کشیدند. بخشی از ساختمان به آتش کشیده شد و سلاح ها به بیرون منتقل گشت. معترضین در داخل ساختمان بودند تا نیرو های ارتش رسیدند و کنترل ساختمان را در دست گرفتند.آنها همچنین ۴ نفر را که در ساختمان مرکزی انصار الشریعه بازداشت بودند را آزاد کردند.
این گروه اعلام کرد که به خاطر امنیت شهر به اعضا دستور تخلیه فوری ساختمان را داده است. یوسف الجهانی سخنگوی انصار الشریعه کتیبه گفت : ” ما به خواست مردم بنغازی احترام می گذاریم و برای برقراری امنیت دفتر مان را تخلیه کردیم.” (۲)
در عین حال این گروه جوانان حمله کننده را جمعی از افراد مست و معتاد نامید اتهامی که معمولا قذافی به مخالفینش نسبت می داد. (۳)
انصار الشریعه کتیبه متهم به قتل سفیر آمریکا و سازمان دهی حمله به کنسولگری آمریکا در بنغازی است. اما رهبری این گروه این اتهام را رد می کند. دو گروه بنام انصار الشریعه در لیبی فعالیت دارند . این دو گروه کاملا از هم جدا هستند و ارتباطی با هم ندارند. انصار الشریعه کتیبه در بنغازی است. رهبری این گروه با محمد الزهاوی است. او از زندانیان سیاسی شاخص در دوران حکومت قذافی بود. وی بعد از آزادی بلافاصله یک گروه مسلح تشکیل داد و در انقلاب لیبی فعالانه مشارکت داشت. گروه انصار الشریعه کتیبه در لیبی بعد از قذافی خواستار تشکیل حکومت دینی و رعایت شریعت اسلام در نظام قانونی جدید شدند. این گروه همچنین در زمینه برقراری امنیت بیمارستان ها و مراکز پزشکی ، کار های خیریه ،تمیز کردن جاده ها و راه های عمومی در بنغازی فعال هستند. همچنین دیدگاه اسلامی بنیاد گرایانه و سخت گیرانه دارند و بر این اساس مشوق خراب کردن امامزاده های شیعیان و معابد صوفیان هستند.
اعضاء این گروه سابقه فعالیت در القاعده ندارند وبا جریان بن لادن نیز ارتباط خاصی نداشته اند. دیگر گروهی که نام انصار الشریعه دارد در شهر درنا است. رهبر این گروه ابوسفیان قومو است که مدتی در زندان گوانتاناما در حبس بوده است. وی نیز در جریان انقلاب لیبی شرکت داشت.(۴) برخی اعضاء این گروه سابقه مبارزه با نیرو های امریکایی در عراق و افعانستان را دارند و در حال حاضر نیز برخی از آنها در سوریه بر علیه نیرو های نظامی بشار اسد می جنگند.
معترضین پس از تسخیر محل تجمع به سمت دو گروه نظامی غیر دولتی دیگر نیز حمله کردند. نخست محل تجمع گروه ابو سلیم را مورد حمله قرار داند و آن را تصرف کردند. سپس معترضین به ساختمان مرکزی گروه رفح الله الصحتی را آماج تهاجم قرار دادند. با مقاومت نیرو های این بریگارد کار به خشونت کشیده شد و حداقل ۴ نفر کشته شده و ده ها نفر مجروح گشتند.
بریگارد رفح الله الصحتی اگر چه غیر دولتی است اما همکاری نزدیکی با نیروهای وزارت دفاع لیبی دارد و بنا به نظر برخی از ناظران ستون فقرات امنیت بنغازی محسوب می شود.(۵) این گروه در تامین امنیت اجرای انتخابات دولت انتقالی در منطقه بنغاری نقش مهمی داشت. بریگارد رفح الله الصحتی مدعی است حمله کنندگان توسط نیرو های هوادار قذافی و رژیم گذشت لیبی سازماندهی شده بودند. امری که حمله کنندگان بشدت رد می کنند و شعار های آنها مبنی بر محکومیت تروریسم و لیبی و لیبی نیز با مواضع حامیان قذافی سازگاری ندارد.
وزارت دفاع و نخست وزیر لیبی و شورای نیرو های مسلح این کشور حمله مهاجمین و معترضین به جمع شدن گروه های مسلح غیر دولتی را محکوم کردند . محمد المغریف رئیس دولت انتقالی نیز طرفین را به خویشتن داری دعوت کرد.
اما به نظر می رسد کاسه صبر مردم لیبی از بی نظمی لبریز شده است . دولت جدید به ریاست مصطفی الشکور با دشواری تامین انتظار افکار عمومی مواجه است. وی باید هر چه سریعتر به خلع سلاح و جذب نیرو های میلیشا در ارتش و پلیس لیبی اقدام کند از سوی دیگر برخی از این گروه های مسلح متحد و ابزار دست دولت هستند و به سادگی نمی توان آنها را منحل نمود.
اسلام گرایان و طرفداران حکومت دینی نیز به سادگی عرصه را ترک نمی کنند. اما تظاهرات های اخیر نشان داد گرایش غالب افکار عمومی لیبی اسلام گرایی در دولت و گرایش های افراطی را بر نمی تابد و در برابر کشاندن انقلاب لیبی به سمت تخاصم با غرب و همسویی با جریان بنیاد گرایی مذهبی مقاومت می کند. همچنین معلوم شد حضور گروه های اسلام گرای افراطی در مبارزه با قذافی لزوما به معنای قدرت گرفتن این نیروها در سامان سیاسی لیبی بعد از قذافی نیست. در جریان انقلاب برخی نگران بودند مبارزه طرفداران حکومت دینی ، جهاد گرایان و قرار دادن شریعت اسلام به عنوان مبنای قانونی با حکومت قذافی می تواند نوعی از اسلام گرایی اقتدار گرا را جایگزین دیکتاتوری قذافی کند. اما مسیر تحولات کنونی لیبی نشان می دهد در این خصوص عامل تعیین کننده توازن قوا رد بین نیرو های مبارز و گرایش غالب افکار عمومی است نه صرف حضور اسلام گرایان افراطی . اگر برآیند نیرو های سیاسی موافق آنها نباشند ، هر چقدر هم اسلام گرایان در مبارزه با حکومت های غیر مردم سالار مستقر نقش داشته باشند اما در تحلیل آخر قادر نیستند در دوره استقرار نظم جدید سیاسی حتما نقش آفرینی جدی داشته باشند و ناگزیر به حاشیه می روند. اما اگر اکثریت مردم حامی چنین نگرشی باشد آنگاه در نظامی متکی بر انتخابات دیگر نمی توان جلوی قدرت گرفتن مدافعان حکومت اسلامی را گرفت.
تظاهرات و حضور ده ها هزار نفر از مردم لیبی پروسه تبدیل تهدید حادثه خونین بنغازی به فرصت همبستگی لیبی بر علیه بی نظمی و تثبیت نظام سیاسی جدید را تقویت نمود.

 

منابع :
۱- http://www.libyaherald.com/?p=14898
۲- http://www.aljazeera.com/news/africa/2012/09/2012922102327532674.html
۳- پیشین
۴- http://www.foreignpolicy.com/articles/2012/09/21/know_your_ansar_al_sharia?page=0,2
۵- ر.ک. ۲

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.