رویکرد تهاجمی احمدی نژاد در ایستگاه آخر

نامه دوم محمود احمدی نژاد به صادق لاریجانی برخوردی کم سابقه در بلوک قدرت جمهوری اسلامی را به نمایش گزارد . احمدی نژاد در پاسخ به نامه محرمانه رئیس قوه قضائیه که دلایلی را بر رد تقاضای دیدار رئیس جمهور از زندان اوین مطرح کرده بود ، وی را مورد حمله قرار داد و پا فشاری بر خواست خود مدعی شد که می خواهد محکم بر روی اجرای قانون اساسی بایستد.
اگرچه احمدی نژاد کوشید تا ارتباط بین بازدید وی از زندان اوین و حمایت از جوانفکر را انکار کند . اما طرح این درخواست و پرداختن به بحث اجرای قانون اساسی در اواخر دوران ریاست جمهوری اش شکی باقی نمی گذارد که موضعگیری های وی پیوند عمیقی با شکاف رو به افزایش وی و حاکمیت دارد.


در واقع احمدی نژاد دغدغه خود و یارانش را دارد وتوسل به اجرای قانون اساسی تاکتیکی بیش نیست. البته تجراب سیاسی در دنیا نشان داده است که همین برخورد هیا تاکتیکی در مقاطعی منجر به توزیع متوزان قدرت و تضعیف ساخت های قدرت مطلقه شده است. نقطه عزیمت برخی از اصلاح طلبان و فاصله گرفتن انها با نظام سیاسی نیز روند مشابهی را طی کرد.
احمدی نژاد متاخر که آشکارا با رئیس جمهور مطلوب رهبری و نظام ولایت فقیه فاصله معنا داری گرفته و چه بسا اسباب دردسر شده است ، در شتابی بالا هر دم از متحدین و حامیان سابقش دور تر می شود .
افزایش فاصله وی با حاکمیت در چارچوب شکاف گسترده دولت- ملت ناگزیر وی را از حوزه قدرت خارج کرده و به سمت جامعه سوق می دهد.

نزاع بین حلقه احمدی نژاد و حاکمیت با ماجرای دخالت رهبری در بازگرداندن وزیر اطلاعات برکنار شده علنی شد. اما چه بسا ریشه آن به تفاوت تلقی وی از جایگاه در قدرت با نظر رهبری بر می گردد. خامنه ای وی را پیمانکاری می پنداشت که پس از دو دوره ریاست جمهوری وایفای نقش معاونت اجرائی رهبری باید عرصه را به کس دیگر می سپرد.
اما احمدی نژاد برای خود موقعیتی بالا متصور بود و دستکم ابقای قوه مجریه در دست جریان متبوعش را طلب می کرد.
مصلحت طرفین ایجاب می کرد که رویارویی متحدین سابق در محدوده ای کنترل شده مدیریت شود و رویارویی نهائی تا جایی که ممکن است به تاخیر بیفتد. از سویی دیگر عدم حضور جریان حامی احمدی نژاد در رقابت های انتخاباتی مجلس نهم این تصور را القاء کرد که جریان احمدی نژاد به نوعی تسلیم شده ودر فکر برنامه دراز مدت برای جا انداختن خود به عنوان یک حزب سیاسی است.
در واقع تصور می شد وی پس از ناکامی در ایجاد شکاف در بلوک قدرت وعدم جذب نظر مثبت نیرو های مخالف جامعه به این نتیجه رسیده که موفقیت برنامه مورد نظرش دشوار است. لذا عرصه را به تدریج ترک می کند.
اما وقایعی متعدد پس از سال جدید و بخصوص تلاش احمدی نژاد برای تغییر برخی از استانداران و تشکیل هیات نظارت بر اجرای قانون اساسی نشان داد که وی تسلیم نشده است. مصاحبه مطبوعاتی او پس از بازگشت از سفر آمریکا و حملات تند وصریح وی به روسای قوه مجریه و مقننه و ابراز نا خرسندی از بازداشت مشاور مطبوعاتی اش به رویارویی با حاکمیت شتاب بخشید.
مجددا پرونده سئوال از وی در مجلس فعال شد. اما انصراف فراکسیون اصول گرایان مجلس از این اقدام و مخالفت آنها با استیضاح برخی از وزراء با توجه به روابط نزدیک این فراکسیون با رهبری نشان داد که خامنه ای کماکان می خواهد سیاست قبلی خود مبنی بر مهار و برخورد کجدار و مریز با احمدی نژاد را تا پایان دوره ریاست جمهوری وی ادامه دهد.
در این خصوص اظهارات علی مطهری روشنگر است که نا خرسندی خود را از اقدام برخی از نمایندگان در پس گرفتن امضا های شان برای فراخواندن رئیس جمهور به مجلس بیان داشت. وی گفت آنها می گویند زمانی باید از رئیس جمهور در مجلس سئوال کرد که رهبری موافق باشد. بنابراین تلویحا معلوم می شود که از بیت رهبری تلاش هایی برای به جریان نیفتادن سئوال از رئیس جمهور انجام شده است.
علی لاریجانی نیز در جلسه پرسش و پاسخ با دانشجویان دانشگاه علم و صنعت اظهار داشت به خاطر شرایط کشور پاسخ احمدی نژاد را نداده است اما در عین حال با وی مخالفت های اصولی و غیر شخصی دارد.

حال درست در موقعی که امکان فراخواندن احمدی نژاد به مجلس کاهش یافته بود وی تهاجمی سنگین به قوه قضائیه و غیر مستقیم به رهبری وحاکمیت را سازمان داد .
انگیزه احمدی نژاد اگرچه در وهله نخست اقدامی تبلیغاتی برای انتخابات ریاست جمهوری آینده به نظر می رسد اما لزوما نمی تواند با این هدف صورت بگیرد. از آنجاییکه زمزمه هایی مبنی بر صدور حکم محکومیت زندان رحیمی معاون اول رئیس جمهور بگوش می رسد واحتمال برخورد امنیتی و قضائی با حلقه یاران وی در سال آخر و بخصوص پس از اتمام دوران ریاست جمهوری اش بالا است لذا او می کوشد از این طریق در برابر پروزه قلع وقمع کردن جریان متبوعش بازدارندگی ایجاد کرده و آنها را از زیر تیغ نظام سیاسی نجات بدهد.
موفقیت وی در این کارزار به دلیل برخورد با ساختار سرکوب و نیرو های تندروی امنیتی وقضائی برای وی تا حدی سرمایه اجتماعی پدید می آورد و به شکل دهی آنان به عنوان یک جریان سیاسی در کشور و درون نظام یاری می رساند.
اما در عین حال ممکن است جریان وی در انتخابات ریاست جمهوری به صورت جدی حضور یابد. اگرچه اجرای انتخابات با دولت است اما وزیرکشور و معاون سیاسی وی متعلق به نیرو های نظامی پیرو خامنه ای هستند. مزیت احمدی نژاد در تعلق دست کم نیمی از استانداران کشور به جریان وی است. انها می توانند در صحنه انتخابات تاثیرگزار باشند.

اقدام اخیر احمدی نژاد مبنی بر علنی ساختن پاسخ محرمانه صادق لاریجانی بی اعتنایی ودهن کجی به توصیه های خامنه ای مبنی بر پیشگیری از حاشیه سازی ها و تنش ها و علنی نکردن اختلافات بین سران قوا است. این رویکرد کار خامنه ای ر ابرای تداوم سیاست تحمل وی تا پایان دوره را دشوار می سازد.
سخنان علی سعیدی نماینده رهبری در سپاه به خوبی دیدگاه بخش افراطی اصول گرایان و نیرو های نظامی ولایتمدار را روشن می سازد که تا حدودی توضیح دهنده نگاه خامنه ای نیز است. بخش های سنتی و میانه روی نظام و حلقه هاشمی رفسنجانی از ابتدا با احمدی نژاد مخالف بودند. وی با حمایت صریح خامنه ای و حزب پادگانی و امنیتی و نیرو های جدید نظام سیاسی در عرصه قدرت بر کشید. حال سعیدی می گوید ما علم غیب نداشتیم و نمی دانستیم احمدی نژاد این طوری تغییر نظر می دهد. به نظر سعیدی مشکل احمدی نژاد مغرور شدن به رای مردم ، تکیه بر مقبولیت مردمی به عنوان مبنای مشروعیت نظام و تلاش برای قهرمان شدن بر می شمرد. وی احمدی نژاد را نیز ادامه دهنده راه بازرگان ، بنی صدر ، هاشمی رفسنجانی وسید محمد خاتمی می داند که با برتری دادن به انتخاب مردم دین دموکراتیک را جایگزین مرد مسالاری دینی کردند. !

اظهار نظر وی در قیاس این افراد اشتباهی فاحش و خلاف واقعیت ها است. اما از منظر گسلی که بین آنها و ولی فقیه بوجود آمد این تشبیه وارد است. در اصل تکیه آنها به جایگاه جمهوریت و تلاش برای استفاده از اختیارات قانونی و پاسخگوئی در برابر مردم انها را در برابر اراده ولایت فقیه قرار داد که توسعه طلبی و ساختار مفهومی آن پذیرای ریاست جمهوری مقتدر و خود اتکاء نیست.

برخورد های احمی نژاد متاخر که با بی پروایی در برابر حاکمیت و بخصوص شخص رهبری استوار است از لحاظ روش و شیوه برخورد تا حدودی شبیه اعتراضات ابوالحسن بنی صدر به قوای مقننه و قضائی وقت است.هاشمی رفسنجانی و سید محمد خاتمی یا جرات نکردند و یا صلاح ندیدند اینگونه برخورد کنند. فقط برخی ا زنمایندگان مجلس ششم چنین شیوه ای را در اعتراض صریح و محکم در پیش گرفتند.
حال با شدت گرفتن تنش ها بین دولت و حاکمیت ، امکان حل مسالمت آمیز و آرام بحران کاهش می یابد. چه بسا نقطه رویارویی نهائی نزدیک شود. اکثریت مجلس برای استیضاح وبرکناری احمدی نژاد اماده است. نیرو های افراطی حاکمیت و بخش های نظامی و امنیتی نیز برای زمین زدن احمدی نژاد لحظه شماری می کنند. مخالفت خامنه ای تا کنون جلوی انها را گرفته است.
خامنه ای در سخنرانی در سفر به استان خراسان شمالی برای اولین ار تذکراتی را پیرامون جلوگیری از تخلف در برگزاری انتخابات بیان داشت. معنای این سخن می تواند نگرانی از دخالت احمدی نژاد در جریان انتخابات ریاست جمهوری یازدهم باشد.
در درون حلقه قدرت خامنه ای در مجموع قادر است همه جناح های حاکمیت ر ا بر علیه احمدی نژاد بسیج کند. اصلاح طلبان محافظه کار به رهبری سید محمد خاتمی و حلقه هاشمی رفسنجانی نیز نشان داده اند بنا به مصلحت اندیشی خود ترجیح می دهند در این شکاف جانب خامنه ای را بگیرند.

بنابراین احمدی نژاد شانسی در درون نظام سیاسی ندارد. موفقیت وی در این کارزار بسته به توانایی در ارتباط برقرار کردن بین منازعه خود با بحران های سیاست خارجی ، اقتصادی و مشروعیت داخلی حکومت است. البته با توجه به نظر منفی نیروهای مخالف و همچنین بی اعتمادی کشور های خارجی درگیر با حکومت کامیابی وی اگر نا ممکن نباشد دشوار است.
مزیت وی تا حدودی در برقراری ارتباط با اقشار محروم جامعه است که البته تصدی دولت و عملکرد منفی آن در وخامت اوضاع معیشتی مردم در این حوزه برایش مشکل می آفریند.
شاید افشاگری بر علیه حکومت و انجام مانور های خاص واقدامات غیر متعارف برگ بنده وی باشد . اما در آن صورت بعید است اقدام وی فرجامی غیر از انتحار سیاسی پیدا کند برنده نهائی این وضعیت نیرو های اپوزیسیون وشدت یافتن بحران اقتدار ومشروعیت نظام سیاسی خواهد بود.
به هر حال روز های آینده نشان خواهد داد که آیا ۱۰ ماه آینده نیز ریاست جمهوری احمدی نژاد کجدار و مریز به ایستگاه آخر خواهد رسید و یا انتخابان زود رس ریاست جمهوری کار در دستور کار قرار می گیرد.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.