در دوران رهبری آیت الله خمینی پروژه های تواب سازی متعددی اجرا شد. قربانیان این پروژه ها از مراجع تقلید منتقد ، رهبران اپوزیسیون ، چهره های نظامی و برخی از نیرو های خودی و مسئولین سابق جمهوری اسلامی بودند. در دوران حیات بنیانگزار جمهوری اسلامی مجریان مجبور ساختن فعالان سیاسی و مذهبی منتقد و مخالف به بیان نظراتی که تفاوتی آشکار و چشمگیر با مواضع پیش از بازداشت آنها داشت ، اطلاعات سپاه ،بخش امنیتی نخست وزیری ،کمیته های انقلاب اسلامی و وزارت اطلاعات بودند.
اما حضور آیت الله خمینی در راس قدرت و عدم مخالفت وی با این روش های غیر انسانی برای وی ایجاد مسئولیت می کند. در عین حال این دیدگاه هم مطرح است که آیت الله خمینی ممکن است شخصا دخالتی در این موارد نداشته و این پروژه ها با اصرار و پیگیری نیرو های تندروی امنیتی و سپاهی و برخی روحانیون افراطی نظیر محمد ری شهری ،صادق خلخالی و …انجام شده است. این موضوع رافع مسئولیت وی نیست اما وی را در جایگاه عامل و آمر قرار نمی دهد. در دیدگاهی دیگر وی به عنوان آمر و پشتوانه اصلی انجام روش های اعتراف گیری اجباری و در هم شکستن شخصیت و حیثیت مخالفان سیاسی در نظر گرفته می شود.
اطلاعات موجود برای داوری قطعی در این خصوص کافی نیستند اما پاره ای از مستندات وجود دارد که نشان می دهد نقش آیت الله خمینی در پروژه های تواب سازی بیش از مسئولیت عمومی حضور در مناصب ارشد حکومتی است. یکی از این مستندات سرگذشت شیخ محمد طاهر آل شبیر خاقانی است . دو نامه توبه آمیز وی در تیر و مرداد ۱۳۵۸ از طرف دفتر آیت الله خمینی در قم منتشر شد. این امر نشان می دهد که تواب سازی مورد تایید و توجه آیت الله خمینی بوده است و چه بسا شیوع استفاده از این روش های استالینیستی و فاشیستی در جمهوری اسلامی از اراده وی نشات گرفته است.
برای روشن شدن ماجرا در ادامه مختصری از سرگذشت آیت الله خاقانی توضیح داده می شود. وی از مراجع بلند پایه شیعی مورد توجه مردم خوزستان بود. مقلدین وی تنها به مرز های ایران محدود نمی شود. او پیروانی در بحرین ،قطر ،کویت ،عراق و عربستان نیز داشت.
وی نوه شیخ عیسی آل شبیر خاقانی از مراجع بزرگ اواخر دوران قاجار بود و خود نیز در محضر اساتید بزرگی چون سید ابوالحسن اصفهانی ،میرزا حسین نائینی ، آقا ضیاه عراقی و آیت الله کمپانی در حوزه نجف درس خوانده بود و پس از اخد اجتهاد به خرمشهر آمده بود و در آنجا حوزه علمیه راه انداخته بود.
اکثر روحانیون خوزستان در مقطع انقلاب شاگردان وی بودند. حتی روحانیون طرفدار جمهوری اسلامی چون آیت الله جمی و همچنین موسوی جزایری امام جمعه اهواز در پیش وی درس خوانده بودند.
شیخ طاهر آل شبیر خاقانی روحانی سنتی بود اما در سیاست نیز دستی داشت. وی مخالف حکومت شاه بود اما دیدگاه انقلابی تند نداشت. ولی در فضای آن دوران خوزستان علی رغم اینکه دیدگاه هایش به نحو کامل انتظار انقلابیون مذهبی خوزستان را بر آورده نمی ساخت ولی وی انقلابی ترین روحانی برجسته خوزستان بشمار می رفت. مسجد امام صادق خرمشهر که وی در آنجا درس می داد و نماز می خواند ، مرکز اصلی فعالیت های مذهبی انقلابی در زمان شاه بود .
وی در جریان اعتصاب کارکنان شرکت نفت در آستانه انقلاب نقشی مهم داشت. به پاس مبارزاتی که او انجام داده بود. آیت الله خمینی در ابتدای پیروزی انقلاب حکمی برای وی صادر کرد و از او خواست تا امنیت سرحدات مرزی در خوزستان را تامین کند و کمیته هایی برای سر و سامان دادن به وضعیت منطقه تاسیس کند.
او امنیت نوار مرزی را به قبیله های ساکن آنجا سپرد و کمیته ای نیز در خرمشهر با مشارکت نمایندگان شیوخ عرب و گرایش های انقلابی درست کرد. عمر این کمیته کوتاه بود. گرایش های انقلابی تند و خط امامی به سر کردگی محمد جهان آراء و افرادی چون فروزنده مسئول کنونی بنیاد مستضعفان و با حمایت امثال محسن رضایی و غلامعلی رشید به بهانه اینکه عرب ها کمیته جداگانه ای تشکیل داده اند که بعد ها نام سازمان سیاسی خلق غرب ایران به خود گرفت ،خواهان انحلال کمیته و تشکیل کمیته دیگری شدند. آنها همچنین به صورت خود سرانه و مستقل از دولت مانند اکثر نهاد های انقلابی وقت به اداره امور انتظامی و سیاسی شهر ، دستگیری و محکمه نیرو های وابسته به رژیم پهلوی پرداختند.
در کمیته دوم چون سهم عرب ها کمتر از غیر عرب ها بود با مخالفت شیخ طاهر آل شبیر مواجه شد و آن نیز فرجامی نیافت. پس از انحلال کمیته دوم شکاف بین نیرو های حزب اللهی و مدافع نظام با شیخ و نیرو های موسوم به کانون سیاسی و فرهنگی خلق عرب بالا گرفت. نیرو های چپ و بخصوص سازمان فدائیان خلق نیز جانب خلق عرب را گرفتند.
شیخ به شهادت مواضعش هیچگاه تجزیه طلب نبود. او خواهان احقاق حقوق مردم عرب در چهارچوب ایران و حاکمیت احکام اسلام بود و با توجه به جایگاه مرجعیتی که برای خود قائل بود نمی خواست به جو جدایی عرب و عجم در خوزستان دامن بزند. خودش را پدر مردم منطقه می دید. اما در عین حال برخی نیرو های افراطی و بخصوص جریان التحریر شعبه حزب بعث در خوزستان بودند که به تنش هایی دامن می زدند. علوی فرماندار وقت خرمشهر تصریح می کرد که عناصر نا مطلوب در سازمان سیاسی ،کانون فرهنگی و کمیته مجاهدین خلق عرب خرمشهر فعالیت می کنند . این گرو ها برخی از ادارات دولتی را در اختیار گرفته بودند تحریکات دولت عراق عملا مسائل منطقه را از حالت مباحث داخلی خارج و عاملی بیرونی را وارد مساله کرده بود. نیروهای سازمان سیاسی خلق عرب و کانون فرهنگی با رد این ادعا ها اعلام می کردند که تجزیه طلب نیستند و فقط خواهان خود مختاری خوزستان هستند. البته برخی از خواسته های آنان فراتر از خود مختاری بود و تفسیر تجزیه طلبانه را تقویت می کرد.
اما شیخ موضع میانه ای داشت ولی برخورد های تند عوامل حکومت باعث شد تا او عملا بیشتر به طرف نیرو های مدافع خود مختاری خوزستان گرایش پیدا کند. شیخ در اردیبهشت ماه ۱۳۵۸ اعلام کرد به دلیل تند روی کمیته های انقلاب در برگزاری دادگاه های مغایر با ضوابط شرعی و قانونی ، تعلل دولت در دادن حقوق شرعی و قانونی خلق ها از جمله خلق عرب مسلمان خوزستان بر نتافتن آزادی ها و تعرض به حوزه خصوصی افراد ایران را ترک و به عراق می رود. به باور او وظیفه یک مرجع جلوگیری از ظلم و تعدی به مستضعفین بود.
آیت الله خاقانی در جایگاه یک مرجع تقلید سنتی که روحیه محافظه کارانه و در عین حال مردم مدارانه داشت ،ضمن تاکید بر رعایت قوانین اسلامی توسط حکومت معتقد بود در جمهوری اسلامی و تحت حاکمیت اسلام واقعی همه گروه ها حتی مارکسیست ها از حق آزادی بیان و فعالیت برخوردار خواهند بود. او با حرکت های افراطی که تحت عنوان انقلابیگری صورت می گرفت مخالف بود.
آیت الله خمینی طی پیامی که توسط سید احمد خمینی ابلاغ شد از وی خواست تا از این تصمیم منصرف شود و به قم بیاید. آیت الله طالقانی و آیت الله شریعتمداری ( که با آیت الله خاقانی در نجف هم درس بودند) نیز با صدور تلگرافی خواهان ماندن شیخ در منطقه شدند. برنامه آیت الله خمینی آنگونه که بعد ها مشخص شد کشاندن بیرون شیخ از منطقه بود تا برنامه های حکومت در غیاب وی که اصرار به تحقق خواسته های مردم عرب منطقه داشت، اجرا شود.
وی خروج از خرمشهر را نپذیرفت و در منطقه ماند تا به اصلاح امور بکوشد. ورود تیسمار مدنی به عنوان استاندار خوزستان فضای خرمشهر را متشنج تر کرد. وی با تربیت نظامی و گرایش اولترا ملی گرایانه ای که داشت که در آن مساله قومیت ها به رسمیت شناخته نمی شد و از طرف دیگر نگران تحرکات دولت عراق و رشد گرایش های تجزیه طلبانه بود ،برخورد های اقتدار گرایانه را در دستور کار قرار داد. سابت تابناک که توسط محسن رضایی هدایت می شود از عملکرد دریادار مدنی در استانداری خوزستان در مهار بحران خوزستان تجلیل کرد و به باور آنها وی اول در خط انقلاب و نظام قرار داشت و بعد ها منحرف شد .
به باور تیسمار مدنی درگیری های خوزستان دعوای عرب و عچم نبود بلکه دعوای انقلاب و ضد انقلاب بود. او نگران فعالیت های سازمان آزادی بخش فلسطین و دامن زدن به تعصبات عربی در منطقه بود . برخی اخبار حاکی از جضور جرج حبش در خوزستان بدون اطلاع دولت بود که به خوزستان عربستان گفته است ، اما بعد ها معلوم شد این خبر درست نبوده است. همچنین مدنی با گزارشی به دولت مدعی شد که کنسولگری و مدیر مدرسه عراقی ها در خرمشهر به توطئه و. تحریک برخی از نیرو ها در منطقه مشغول هستند.
با آوردن کماندو های نیروی دریایی و نیرو های سپاه از تهران و همچنین سپاه لرستان نیرو های مدافع حکومت در موضع حمله و تهاجم با نیرو های عرب منطقه قرار گرفتند. تحصن نیرو های خط امامی در مسجد جامع خرمشهر باعث پذیرش خواست آنان از سوی دولت شد تا همه کانون های سیاسی و فرهنگی مستقل در منطقه خلع سلاح شوند. چند روز قبل از تحصن دو پاسدار در گمرک بندر خرمشهر کشته شده بودند. آنها تلویحا نیرو های خلق عرب را متهم می کردند که قتلها را انجام داده اند. نیرو های خلق عرب نیز ماجرا را تکذیب می کردند و طرف مقابل را به بهانه جویی متهم می ساختند.
شیخ طاهر آل شبیر با تیمسار مدنی و تنی چند از مسئولان و روحانیون منطقه توافق کردند تا با دادن دو روز وقت ، خلع سلاح ها انجام شود. اما نیرو های دولتی با فرماندهی تیمسار مدنی قبل از مهلت مقرر حمله را شروع کردند. دلیل آنها این بود که پیکانی از نزدیک مسجد جامع حرکت کرده وبا شلیک تیر هوایی به تحریک پرداخته است . آنها نیرو های خلق عرب خوزستان را متهم می کردند که پشت این تحریک هستند و همچنین نمی خواهند ساختمان های دولتی تسخیر کرده و سلاح های شان را تحویل بدهند. در مقابل کانون سیاسی خلق عرب و شیخ طاهر آل شبیر ادعای آنان را رد می کردند . می گفتند اگر ماجرای ماشین پیکان صحت داشته است چرا مسئولین آن را متوقف نکرده اند تا از هویت ساکنان آن کسب اطلاع بکنند ! آنها توانایی این کار را داشتند.
این موضوع درگیری گسترده و خونینی را رقم زد و به چهارشنبه خونین خرمشهر معروف شد. تعداد کشته شده ها بین ۱۱ تا ۶۶ نفر تخمین شده است.
پس از این ماجرا رویارویی شیخ با حکومت جدیتر شد. وی خواستار برکناری تیسمار مدنی و جبران خسارات مالی و جانی و معذرت خواهی مسئولین و سلب مسئولیت از نیرو های غیر مسئول و افراطی شد. شدت گرفتن اعتراضات و نا آرامی ها در منطقه باعث توافق مجدد بین تیمسار مدنی و شیخ شد. بنا به ادعای استانداری خوزستان ، دولت عراق به رایگان اسلحه در خوزستان توزیع می کرد. آتش سوزی خطوط نفت ، حمله به کلانتری ها و اماکن دولتی در خرمشهر ،آبادان و اهواز بار ها اتفاق افتاد. ولی شیخ با صدور بیانیه های متعددی ضمن پای فشاری بر رعایت خواسته های مردم عرب اما همگان را دعوت به آرامش و خودداری از شورش و عکس العمل های احساسی و تخریبی می کرد.
مفاد توافقنامه ۸ بندی شیخ و تیمسار مدنی بشرح زیر است :
” ۱- معیار انتخاب و انتصاب افراد در مشاغل سازمان های دولتی بر اساسا ملاک های اسلامی و معیار شایستگی – صلاحیت و ایمان و اعتقاد به ضوابط انقلاب اسلامی ملت ایران از برادران عرب و غیر عرب
۲- تحقیق و شناسایی . دستگیری فوری و محرکین حوادث اخیر و محاکمه آنها. آقای دادستان کل انقلاب تکلیف دارد بلافاصله این بند را عملی نماید.
۳- رسیدگی به خانواده های شهدا و مقتولین و مجروحین حادثه اخیر خرمشهر و آبادان
۴- برقراری امنیت و حفظ انتظامات شهر و روستا زیر نظر شهربانی و ژاندارمی منطقه
۵- توجه خاص به به عملیات عمرانی شهر و روستا در منطقه
۶- کلیه فعالیت های فرهنگی که در چهارچوب اهداف و ضوابط انقلاب اسلامی ملت ایران صورت می گیرد. تایید می شود.
۷- ضمن اظهار تاسف از حمله ای که به منزل آیت الله العظمی شیخ محمد طاهر آل شبیر خاقانی صورت گرفته ،مقرر گردید که موضوع بررسی و تعقیب شود و عاملان تحت پیگرد قانونی قرار گیرند.
۸- همانطور که تا کنون تعداد چهل و شش نفر از دستگیر شدگان آزاد شده اند به وضع بقیه نیز رسیدگی فوری بعمل آید.” (۱)
نیرو های حزب اللهی منطقه حملات تند و توهین آمیزی به شیخ انجام می دادند. آنها مستقیما وی را مقصر نمی دانستند بلکه مدعی بودند که او آلت دست تجزیه طلب ها شده و آنها از سادگی وی سوء استفاده کرده اند.
البته ماجرای مکالمه تلفنی شیخ با سخنگوی دولت موقت در اسفند ماه ۱۳۵۷ بر سوء ظن ها افزوده بود. مهندس عباس امیر انتظام ماجرا را این چنین تعریف می کند : ”
.صبح یکی از این روزها منشی من اطلاع داد که شخصی به نام آیت الله شبیر خاقانی از خرمشهر می خواهد با من صحبت کند. ابتدا شخص دیگری که بعدا فهمیدم پسر ایشان بود در تلفن گفت که آقا می گویند در مدت زمامداری دولت موقت(دومین هفته دولت) مشکلات همچنان باقی است، وضع اتوبوس رانی، مشکل مسکن، مسئله فرهنگ و … تغییر پیدا نکرده است. اگر تا چند روز دیگر تغییری حاصل نشود ما خوزستان را جدا خواهیم کرد. من با شنیدن جدایی خوزستان گفتم هر کسی نامی از جدایی قسمتی از ایران بر زبان براند و اقدامی به عمل آورد، ملت ایران آنها را به خلیج فارس خواهند ریخت. گوشی را خود آیت الله به دست گرفت و من همان سخنان را که برای پسرش گفته بودم تکرار کردم. او تلفن را گذاشت و مکالمه قطع شد. بلافاصله پس از قطع مکالمه به دفتر مهندس بازرگان رفتم و ماوقع را تعریف کردم. پرسیدم این شخص که بود؟ایشان پاسخ داد که شبیری خاقانی یک روحانی شیعه در خرمشهر است و اضافه کرد که جواب درستی به او داده ام.شبیر خاقانی این مسئله را به شکل دیگری به اطلاع قم و آیت الله خمینی رسانیده بود که باعث ناراحتی ایشان شد و به مهندس بازرگان تاکید کرد که من را از کابینه خارج کند. مهندس بازرگان پاسخ داد که یا مهندس امیر انتظام هست و من هستم یا اگر او برود، من هم خواهم رفت.این ماجرا مشکلات زیادی را برای دولت و شخص مهندس بازرگان بوجود آورد، تا اینکه اپراتور تلفن اهواز که خط خرمشهر را به دفتر وصل کرده بود و مکالمات مرا با آیت الله شبیر خاقانی ضبط کرده بود یک کپی از نوار آن را برای مهندس بازرگان فرستاد .وی پس از شنیدن نوار آن را به قم برد و به اطلاع آیت الله خمینی رساند و ایشان که متوجه می شود اطلاعی که به وی داده بودند با متن مکالمات نوار تفاوت دارد، از مهندس بازرگان می خواهد که مرا به قم ببرد تا از من دلجویی کنند.در مراسم تبریک عید نوروز به قم رفتم و آیت الله خمینی برای دلجویی از من به احمد خمینی گفت که “حرف زدن را از امیر انتظام یاد بگیر” و به این ترتیب کدورت بر طرف شد. ( ۶)
البته آیت الله خمینی طی پیامی که به شیخ در فروردین ۱۳۵۹ می دهد با نفی تفاوت بین عرب و عجم و تجلیل از اعراب به خاطر همراهی با پیامبر قول می دهد که به تدریج خواسته های مردم عرب محقق شود.
پس از چهارشنبه سیاه خرمشهر ، شیخ صادق خلخالی با حکم هادوی دادستان کل کشور به اهواز می آید و با صدور احکام اعدام بی رویه فضای پلیسی را در آنجا تشدید می کند. تندروی خلخالی تا حدی بوده است که سرو صدای ابوالقاسم خزعلی نیز بلند می شود .وی پس از حضور در قم به همراه جمعی از جامعه مدرسین حوزه علمیه قم پیش آیت الله خمینی می روند و خواهان برکناری خلخالی از مسند حاکم شرعی می گردند.
پس از چندی شیخ به قم می رود و ملاقات هایی با آیت الله خمینی می کند . پس از بازگشت به دلیل بی نتیجه بودن مذاکرات و محقق نشدن وعده های توافقنامه با استاندار مجددا شروع به اعتراض می کند . این اعتراضات شکاف بین وی و حکومت را به مرحله تضاد آشتی نا پذیر نزدیک می گرداند.
اما اتفاقی ظاهرا ناگهانی پرونده شیخ در خرمشهر را می بندد. نیرو های مدافع حکومت و بخشی از بازاریان و مردم خرمشهر در مسجد جامع جمع شده بودند تا مراسم ترحیمی برای یکی از پاسدار های کشته شده برگزار کنند. ناگهان انفجاری در مسجد رخ می دهد و منجر به کشته شدن ۶ نفر و زخمی شدن ۶۰ نفر می شود.
نیروهای حکومتی مدعی بودند که نارنجکی از بیرون به داخل مسجد پرتاب شده است. آنها مسئولیت را متوجه نیرو های خلق عرب می کردند. همچنین می گفتند پس از اینکه مردم خشمگین به بیرون از مسجد آمدند . مجروحین را به بیمارستان منتقل می کردند از پشت بام یک منزل به طرف آنها تیر اندازی می شد. همچنین مدعی گشتند که از بام منزل شیخ طاهر آل شبیر خاقانی به طرف راهپیمایی کنندگان تیر اندازی شده است. از اینرو مردم عصبانی به خانه شیخ حمله کرده و آنجا را تصرف می کنند. تیسمار مدنی مدعی است که برای آنکه چشم زخمی به شیخ نرسد وی را از منزل بیرون آورده و تحت الحفظ راهی قم می کند. اما طرفداران شیخ و از جمله بردارش شیخ عیسی آل شبیر خاقانی مدعی است که دلیل انفجار افتادن غیر عمد نارنجک از دست یکی از سپاهیان در داخل مسجد جامع بوده است . سپس پاسدار ها و نیرو های حکومتی بر اساس برنامه قبلی به منزل شیخ شبیر حمله کردند و یکی از محافظان وی را کشته و دیگران را بازداشت کردند. وی تیر اندازی از پشت بام منزل شیخ را تکذیب می کند .
ناصر فرمانده سپاهیان اعزامی از تهران اظهار داشت : ” پس از انفجار مسجد جامع خرمشهر و پرتاب نارنجک بدرون مسجد باعث مرگ هفت نفر و زخمی شدن بیش از ۶۰ تن شدند. مردم متوجه شدند که از خانه آیت الله خاقانی به طرف آنها تیر اندازی می شود. آنها به طرف منزل آیت الله خاقانی حمله کرده و پس از تیراندازی که منجر به کشته شدن دو نفر شد. منزل وی را تسخیر کردند و ۴ قبضه تفنگ ژ-۳ ،یک قبضه کلاشینکف ،یک قبضه تفنگ شکاری و ۸ عدد نارنجک ،خمپاره انداز ، مواد منفجره بدست آمد”.
ما به آیت الله پیشنهاد ماندن در خانه با مراقبت را دادیم ،ایشان اول قبول کردند اما بعد مسئله را رد کردند و گفتند من و خانواده مایلیم به قم برویم زیرا اینجا هیچکس اعتماد نداریم. حتی آن افرادی که دلسوزی نسبت به من نشان می دهند. می ترسم برنامه ای بوجود بیاورند. ” وی اضافه کرد آیت الله خاقانی مرجع تقلید و مرود احترام ما هستند ایشان را به وسیله یک اتوموبیل به اهواز رساندیم و از آنجا با هلیکوپتر به سمت قم رفتند. (۲)
اطلاعات و مستندات موجود برای داوری در خصوص اینکه کدام روایت حقیقت ماجرا است کفایت نمی کند. اما تجراب بعدی در جمهوری اسلامی که بحران هایی از سوی خود حکومت طراحی می شد تا بهانه برای سرکوب و حذف گروه های مخالف بدست آورد این فرضیه را که واقعه انفجار خرمشهر توسط جریانات افراطی حکومتی سازمان داده شده باشد را محتمل می سازد.
در فردای ترک شهر از سوی شیخ ، دادگاه انقلاب خوزستان ۵ نفر از نیرو های مخالف عرب را بدون رعایت اصول دادرسی منصفانه محکوم به اعدام کرد و این احکام بلافاصله پس از صدور اجرا شد .
آیت الله شبیر خاقانی پس از عزیمت اجباری به قم به منزل سید احمد خمینی رفت. مطبوعات نتوانستند به وی دست پیدا کنند. برادرش شیخ عیسی که در تهران بود طی مصاحبه ای اظهار داشت که مقامات به وی گفته اند که فعلا تماس و دیدار با برادرش مقدور نیست. خبرگزاری پارس تماسی با منزل سید احمد خمینی گرفته بود و خانمی بدون معرفی خود در جواب گفته بود آیت الله خاقانی در منزل احمد خمینی بوده اند به مدت یک روز ولی الان منزل ایشان را ترک گفته اند.
اما وضعیت شیخ نا معلوم بود تا اینکه دو نامه از طرف وی از سوی دفتر آیت الله خمینی منتشر شد که مردم خوزستان را دعوت به آرامش و هشیاری در برابر توطئه های ضد انقلاب و امپریالیسم می نمود. سبک و سیاق این نامه ها کاملا به بیانیه های گذشته شیخ تعارض داشت. برای روشن شدن بیشتر موضوع فراز هایی از اخرین بیانیه شیخ قبل از حضور در قم ذکر می شود و پس از ان نامه های توبه آمیز وی ذکر می گردد.
آیت الله خاقانی درست یک روز قبل از ماجرای انفجار در مسجد جامع چنین اظهار داشت :”
بسیار متاسفم که هنوز شاهد نا آرامی ها و تجاوز و تعدی به اموال و آزادی های فردی و اجتماعی هستیم. علیرغم هشدار های مکرر به دولت و مقامات مسئول در خصوص مسایل تا کنون جز وعده های پوچ و تو خالی پاسخی دریافت نداشته ام. واقعه دیروز آبادان از جمله حوادثی است که وجود دولت در دولت و حاکی از دخالت افراد غیر مسئول است.به نظر می رسد که عوامل مرتجع سلطه گر و امپریالیسم ، دست اندر کار توطئه می باشد که روش مماشات و سکوت دولت این عوامل سرسپرده را بیش از پیش مهیا کرده است و می رود که ایران عزیز به لبنانی دیگر تبدیل شود.
فرزندان عزیز حفاظت و نگهداری از کلیه منابع و صنایع و تاسیسات که متعلق به ۳۵ میلیون است وظیفه شرعی و ملی ما است. لذا از شما تقاضا می کنم برای حفظ تمامیت ارضی مملکت ، سرمایه های ملی و جلوگیری از هرج و مرج ، در برابر هر گونه عمل تحریک آمیز، توطئه و نفاق افکنی اندیشمندانه و در کمال خونسردی از برخورد غیر منطقی و انتقام جویی پرهیز نموده و نگذارید توطئه گران در دستیابی به امیال خود موفق شوند و بدینوسیله دولت را یاری نمائید. تا در کوتاه مدت دست عوامل مخرب و ضد انقلابی و همچنین تصفیه دادگاه ها و سپاه پاسداران از عناصر مشکوک اقدام لازم به عمل آید” (۳)
اما وی در اولین نامه خود در قم بر ضرورت حفظ تمامیت ارضی ایران تاکید و مرز بندی خود با همه نیرو های ضد انقلابی اعم از کمونیسم ،عرب و عجم را اعلام کرد و از مردم خوزستان خواست آرام باشند و از احکام آیت الله خمینی تبعیت کنند. (۴)
وی در نامه دوم مردم خوزستان را به آرامش در ماه رمضان و برادری و اتحاد دعوت کرد و بخصوص به هشیاری در برابر نیرو های چپ فراخواند. و تاکید کرد مردم خوزستان برای دفاع از جمهوری اسلامی که خواست مراجع اعم از اینجانب و حضرت آیت الله العظمی آقای خمینی است ،کوشا باشند.(۵)
بدینترتیب مشاهده می شود که آخرین نامه های شیخ که دیگر پس از آن از وی بیانیه سیاسی در جراید منتشر نمی شود ،به صورت آشکارا با مواضع قبلی وی تفاوت دارد. راضی کردن و مجبور ساختن شیخ به صدور چنین بیانیه هایی مستقیما توسط دفتر آیت الله خمینی صورت گرفت.
مهندس حسن شریعتمداری توضیح می دهد که برادر غیر معمم آیت الله خاقانی را که عضو سازمان سیاسی خلق عرب خوزستان بودند می خواستند در خرمشهر اعدام کنند. وی که در این زمینه شخصا رایزنی با سید احمد خمینی داشت تا جلوی اعدام فوق گرفته شود، می گوید این عامل باعث گشت تا شیخ نامه های توبه آمیز را صادر کند.
شیخ بعد از صدور نامه ها دیگر نه اجازه خروج از قم را یافت و نه توانست در حوزه علمیه قم درس دهد. وی خانه نشین شد تا در سال ۱۳۶۴ چشم بر دنیا بست. او هیچگاه بازداشت نشد و مورد اذیت و آزار قرار نگرفت اما حقوق شهروندی وی تضییع گشت و همچنین جایگاه مرجعیت و شان روحانی وی مورد هتک قرار گرفت. او حتی از حقوق یک مدرس عادی در حوزه ها نیز محروم گشت. مدرسه علمیه وی و کتابخانه بزرگی که داشت توسط دولت متصرف شد .
فرجام تلخ وی روایت نخستین قربانی تواب سازی در جمهوری اسلامی و برخورد اقتدار گرایانه با خواسته های قومیت ها و گروه های مخالف بود . دفتر آیت الله خمینی در اخذ نامه های توبه آمیز از وی نقش اصلی را داشت.
منابع:
۱- روزنامه کیهان مورخ ۱۷ خرداد ۱۳۵۸
۲- روزنامه کیهان مورخ ۲۶ تیر ۱۳۵۸ ص ۲
۳- روزنامه کیهان مورخ ۲۴ تیر ماه ۱۳۵۸ ص ۱۲
۴- روزنامه کیهان مورخ ۳۱ تیر ماه ۱۳۵۸ ص ۲
۵- روزنامه کیهان مورخ ۷ مرداد ۱۳۵۸ ص ۳
۶- جلد ۲ کتاب آنسوی اتّهام ص ۲۸۴ ، نوشته مهندس عباس امیر انتظام
درباره نویسنده
در سال۱۳۵۲ در خانوادهای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگیام. به ورزش، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفهای را از نوجوانی شروع کردم. در سال ۱۳۷۰ در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسیترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزهها و آرزوهایم بخشید. ادامه...-
نوشتههای تازه
دستهها
آخرین دیدگاهها
اطلاعات
4 پاسخ به مواجهه آیت الله خمینی و آیت الله خاقانی ، نخستین پروژه تواب سازی در جمهوری اسلامی