«ندا»؛ اصلاح‌طلبان نسل دوم یا اصلاح‌طلبی ولایت‌پسند

اعلام تشکیل حزب ندای ایرانیان بحث هایی را در بین اصلاح طلبان ایجاد کرده است. از سویی گفته می شود ندا مخفف نسل دوم اصلاح طلبان است اما برخی از موسسان آن می گویند آنها نمی خواهند از این نام استفاده نمایند.

Iran-Reformist
ندا هنوز شکل اصلی خود را پیدا نکرده است اما طبق سخنان برخی از موسسان ، یک جمع دوازده نفره هیات موسس هستند که با محوریت صادق خرازی می خواهند کار سیاسی در داخل نظام و قواعد حاکمیت انجام دهند. اکثر قریب به اتفاق این افراد قبلا در شاخه جوانان حزب مشارکت فعالیت کرده و گرایش اصلاح طلبی میانه داشته اند. تک چهره هایی نیز هستند که زمانی در دفتر تحکیم وحدت و انجمن های اسلامی دانشجویان فعالیت می کردند ولی موضع کنونی شان با مواضع دوران فعالیت دانشجویی فاصله زیادی پیدا کرده و نوعی تنافر را به نمایش می گذارد. این جمع در سال ۱۳۸۸ مدافع معرفی خاتمی در برابر مهندس موسوی بودند.
چگونگی نزدیک شدن این افراد به صادق خرازی مشخص نیست. یکی از موسسان گفته است در حاشیه جلسات با خاتمی با وی آشنا شده و به دلیل دغدغه های مشترک تصمیم به همکاری گرفته اند. اما صادق خرازی بعد از یک دوره بیماری بعد از انتخابات ریاست جمهوری یازدهم در عرصه سیاسی فعال شد و با نگاه انتقادی نسبت به عملکرد اصلاح طلبان خواهان رویکرد جدیدی از سوی آنان شد. البته وی در دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد سایت دیپلماسی ایرانی راه انداخته بود و منتقد سیاست خارجی دولت های نهم و دهم بود. اگرچه او به عنوان یک دیپلمات میانه رو و اصلاح طلب شناخته می شود اما فاقد سایقه سیاسی اصلاح طلبی است.
نقطه عزیمت او و خانواده اش جناح راست جمهوری اسلامی است. روابط نزدیک و پیچیده وی با خامنه ای نیز عاملی است که تردید ایجاد می کند وی خواهان تغییر ملموس در وضعیت موجود سیاسی باشد. البته خرازی به خاتمی هم نزدیک است. اما رویکرد سیاسی او حرکت در مدار مشترک خامنه ای و خاتمی است که در بزنگاه های سیاسی شیبش به طرف بیت رهبری است. او سابقه قابل ملاحظه ای در زمینه دفاع از آزادی های سیاسی ، گسترش دموکراسی و اعتراض به سرکوب و انسداد سیاسی ندارد.
در سیاست خارجی در مقایسه با اصول گرایان دیدگاه های بهتر و کارگشاتری دارد اما در نهایت رویکرد وی از مرز های جمهوری اسلامی خارج نمی شود و به لحاظ راهبردی تفاوتی با رویکرد تقابلی ندارد. به عنوان مثال برخی از سخنان وی در زمینه سوریه که در سال ۱۳۹۱ ایراد شده روشنگر است :
« ما منکر اشتباهات بشار اسد درباره چرخش قدرت و پروسه مردمسالاری نمی شویم. ما معتقدیم که آقای بشار اسد در چند ماه گذشته ضعیف عمل کرده است. بشار باید مشروعیت اقدامات و تداوم در قدرت را به حضور مردم موکول کند. بشار اسد باید برای اجرای سیاستهای اصلاحی از گروههای مختلف مذهبی و سیاسی استفاده کند. اما اشتباهات بشار به منزله این نیست که ما متحد استراتژیکمان را رها کنیم. ما یک مساله مهمتری از موجودیت حکومت بشار در منطقه داریم و آن هم «مقاومت» است. استکبار و استعمار جهانی در تلاش است تا دولت سوریه را به عنوان نماد و عقبه مقاومت شکست دهد. بعد از آن حزبالله را خلع سلاح کنند و پس از آن سراغ ایران بیایند اما مطمئنم که در مورد ایران موفق نمی شوند. ایران بیدی نیست که با این بادها بلرزد.»
او در همان مصاحبه با انتقاد تند از اصلاح طلبان پیشرو می گوید:« اما به زعم من بزرگترین ضربات را دستگاه سیاست خارجی از تندروی خودیها خورد. برخی مواضع و رفتارهای هنجارشکنانه عده ای محدودیتهای جدی برای متولیان سیاست خارجی به وجود آورد. برخی و عدهایی که از سیاستمداران چپ کور بی منطق بودند با یک گردش یک شبه به سیاستمداران روشنفکر اصلاح طلب نمایی تبدیل شدند که مشکل همه مسائل را در خود ارعابی و وادادگی محض جستوجو می کنند؛ اقدامات خارج از ضوابط برخی از اصلاح طلبان مثل مذاکرات با برخی از گروگانهای سفارت آمریکا که خودشان عاملش بودند، در برقراری روابط با آمریکا مانع ایجاد کرد. این دسته از اصلاحطلبان با استحاله تدریجی افکار تند خودشان به قیمت نادیده انگاشتن تمام توان و ظرفیت ملی به قدری دردسر ساز شدند که از حد تحمل گذر کرد. یکی از دغدغه های عمده مسوولان کنترل غضنفرهای اصلاح طلب خواندهای بود که بی دلیل مرعوب هیمنه قدرت غرب شدند.»
وی در جریان مجادله مکتوب با عباس عبدی، بیشتر به انتقاد از اصلاح طلبان رادیکال پرداخت. خرازی در انتخابات ۹۲ با قالیباف همکاری داشت و بر مبنای برخی از گزارش ها از روحانی انتظار داشت وی را به سمت وزیر خارجه بگمارد و بعد از ناکامی با دولت یازدهم فاصله گرفت و برخوردی انتقادی با عملکرد ظریف دارد. او در ماه رمضان امسال نیز گفت اصلاح طلبان باید پوست اندازی کنند و بدینترتیب زمینه را برای فعالیت خود در ارائه چهره محافظه کار تری از اصلاح طلبی مساعد ساخت. بنابراین اگر چه اعضاء هیات موسس از جوانان اصلاح طلب هستند اما وزن اصلی در این حزب را صادق خرازی دارد و قدرت مالی و حاشیه امنیت وی او را در موقعیت اصلی سیاستگذاری برای این حزب جدید قرار می دهد.
مواضع و دیدگاه ها
این حزب با نگاه انتقادی به عملکرد اصلاح طلبان بعد از سال۱۳۸۸ می خواهد به جای نگاه آرمانی رهبران مشارکت ، برخوردی عمل گرایانه را در دستور کار قرار دهد و با برخوردی کاملا پارلمانتاریستی اصلاح طلبی محافظه کار در درون خطوط قرمز و مرز های سیاسی نظام را پیش ببرد. آنها خود را معتقد به تعریف سید محمد خاتمی از اصلاح طلبی می دانند.
تفاوت اصلی آنها در نزدیک شدن به خامنه ای و سرمایه گذاری بر روی اعتماد سازی با رهبری است و بار اصلی مشکلات در مواجهه با راس هرم قدرت را ناشی از تند روی اصلاح طلبان معرفی می کنند. آنها می خواهند در همه انتخابات ها شرکت کنند و از این طریق اهداف اصلاح طلبانه را جلو ببرند. برخی از اعضاء این گروه با رهبری دیدار داشته اند. سجاد سالک یکی از افراد یاد شده در صفحه فیس بوک خود نوشت: «حضور در بیت رهبری یک اتفاق نبود، یک تصمیم فردی هم نبود. بلکه حاصل مجموعه تاملات و بررسی‌های فراوان درباره شکل سیاست‌ورزی با جمعی از دوستان و در واقع یک رویکرد بود. رویکرد جمعی که به این نتیجه رسیده یکی از کاستی‌های اصلاح‌طلبان در سال‌های گذشته دور شدن از رهبری و نادیده گرفتن اقتدار نهادهای مختلف نظام بوده است.»
در وب سایت هایی چون سلام نو که مواضع نزدیک به این گروه منتشر می شود، نوع تمجید و پوشش دادن اخبار خامنه ای تفاوتی با اصول گرایان ندارد.
بنابراین گرایش سیاسی این گروه عقب نشینی به دوران ماقبل اصلاح طلبی گروه های خط امام و عقب گرد از تحولات سیاسی و نظری اصلاح طلبان از نیمه دوم دهه هفتاد است. شاید بیشتر آنان به گفتمان اعتدال نزدیک باشند. اما سر بر آوردن این گروه موید شکل گیری محافظه کاری سیاسی در بخشی از فعالان سیاسی داخل کشور است که از بن بست موجود و تنگناهای سیاست ورزی هزینه دار مستاصل شده اند.
آنها فکر می کنند با کاهش فاصله و انتقاد از بخش مسلط قدرت می توانند فضای تنفس و فعالیت پیدا کنند. اما رفتار شناسی حکومت نشان می دهد که از فعالیت این گروه و ایجاد شکاف و واگرایی در بین اصلاح طلبان استقبال می کند اما در عرصه حکومت به غیر از موقعیت های حاشیه ای به آنها میدان نمی دهد. برای حکومت کند روی و تندروی اصلاح طلبان مسئله اصلی نیست بلکه این جریان را خودی نمی داند و نمی خواهد در مناصب حساس و کلیدی قدرت حضور داشته باشند. اما در عرصه سیاسی می خواهد گرایش اصلاح طلبی محافظه کار و کم خطر وجود داشته باشد تا از این طریق فضای اپوزیسیون و نیرو های جامعه مدنی را مدیریت نماید. بخصوص بعد از تجربه جنبش سبز رهبری و بخش مسلط قدرت به صدا هایی در بین اصلاح طلبان و معترضان به وضع موجود نیاز دارند که مشکلات سیاسی کشور را ناشی از تند روی مخالفان و اصلاح طلبان صورتبندی نمایند و راه کار های سازش گرایانه با قدرت را ترویج نمایند.
از این رو فارغ از اهداف و انگیزه ها واقعی موسسان ندا، خروجی فعالیت های آنها در شکل کنونی آب به آسیاب اقتدار گرایان ریخته و در زمین رقیب بازی می کنند. البته موضو ع صادق خرازی با موسسان جوان فرق دارد. او بعد از شکل گیری گفتمان اعتدال ،قرصت را برای کسب موقعیت سیاسی و تحقق بلند پروازی های سیاسی خود مهیا دیده و برنامه هایی برای کسب مقامات بالای سیاسی دارد.
تشکیل هر گروه سیاسی به شرط رعایت الزامات کار امر مثبتی است . تشکل ندا نیز می تواند بخشی از علائق سیاسی را نمایندگی کرده و به توسعه سیاسی کمک نماید. اما نخست باید تعریف مناسبی از خود ارائه دهند. اگر چه بخش مهمی از جوانان مشارکت و مشاوران جوان خاتمی در بین آنها هستند ،اما آنها تمامی جوانان اصلا ح طلب و یا نسل دوم را نمایندگی نمی کنند . همچنین اگر قرار باشد دبیر کل آنان صادق خرازی باشد دیگر طرح نسل دوم به لحاظ سنی درست نیست. متناسب کردن ادعا ها با وزن واقعی این گروه و عدم استفاده از عنوان های عام و فراگیر ضمن اینکه لازمه فعالیت بهداشتی سیاسی است این گروه را از انتقاد ها نیز مصون می دارد.

نسبت با اصلاح طلبان
تشکیل حزب جدید و بخصوص استفاده از نسل دوم اصلاح طلبی و یا زمزمه ضرورت بازنشسته شدن نسل اول اصلاح طلبان باعث ناخرسندی چهره های شناخته شده اصلاح طلبان شده است. برخی نیز نگران هستند که آنها در دام رقیب افتاده و مورد سوء استفاده قرار بگیرند. عبدالله ناصری در مصاحبه با روزنامه اعتماد در برخوردی انتقادی اعلام داشت که نسل اول اصلاح طلبان زنده و برقرار هستند.
اصلاح طلبان میانه و رادیکال در دوران روحانی هنوز یا محدودیت های بسیار مواجه هستند. احزاب مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی کماکان ممنوع الفعالیت هستند و چشم انداز روشنی برای لغو ممنوعیت آنها وجود ندارد. در چنینی شرایطی اگر حزبی از فعالان نزدیک به اصلاح طلبان تشکیل شود اگر حالت جایگزینی پیدا نکند برای آنها مفید است. اما آنها نگران هستند که تشکلی مثل ندا با توجه به مواضعی که دارد عملا به تخطئه عملکرد اصلاح طلبان در گذشته بپردازد و در عمل با تقویت گفتمان رقیب اصلاح طلبان موقعیت ضعیف تری پیدا کنند. از این رو تشکیل ندا شکاف جدیدی را در داخل اعضاء حزب مشارکت ایجاد کرده است.
موضع خاتمی با این تشکل روشن نیست. حجت شریفی از موسسان مدعی است آنها با خاتمی مشورت کرده و وی توصیه نموده است که از عنوان نسل دوم اصلاح طلبی استفاده ننمایند. اما تلاش این گروه برای گشودن باب تعامل با خامنه ای با رویکرد حداقلی این روز های خاتمی سازگار است. اما بحث زاویه داشتن این گروه با خاتمی در حدی مطرح است که هادی حیدری سخنگوی ندا ادعای عبور از خاتمی را رد کرد. محمد رضا تاجیک ارتباط بین ندا و مواضع وی در زمینه ضرورت تعریف نو اصلاح طلبی را رد کرد.
اگر چه اختلافات فوق وجود دارد اما عقب گرد اصلاح طلبان و فاصله گیری از مشی موسوی و کروبی و همراهی آنها با پارادایم تحول خواهی محافظه کار زمینه را برای شکل گیری تشکلی مانند ندا مساعد ساخته است.
فعالیت های آینده تشکل ندا نشان خواهد داد که در عمل چه سمت و سویی را خواهد رفت اما سرمایه گذاری در جلب اعتماد دیکتاتور و آب به آسیاب استبداد دینی ریختن بیراهه ای است که منفعتی برای کشور و مردم ندارد.

 

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.