موفقیت کاربست نافرمانی مدنی در دانشگاه تربیت معلم

موافقت مسئولین دانشگاه تربیت معلم تهران با کلیه مطالبات دانشجویان متحصن در این دانشگاه قدیمی ، فصل نوینی را در تاریخ جنبش دانشجویی گشود .زمانی می توان بهتر به ارزش و اهمیت این پیروزی سترگ تاریخی پی برد که این حرکت بر ناامیدی ، یاس و انزوا طلبی در فضای جنبش دانشجویی غلبه کرد و در روزهای پایانی این ترم تحصیلی، بشارت آور پایان روز های خاکستری رکود شد.
در چنین شرایطی جمع شدن صد ها نفر دانشجو و آغاز اعتصای غذا با پنجاه نفر کاری بود کارستان که همه را غافلگیر کرد. چشمگیرترین ویژگی این تحصن ده روزه ، افزایش تدریجی و پیوسته تعداد متحصنین و شرکت کنندگان در اعتصاب غذا بود که بر خلاف رویه معمول در این گونه اعتراضات مشمول روند فرسایشی و ریزش نیروها نشد.
خودداری ارادی قریب به ۱۴۰ نفر از خوردن غذا و تحصن بیش از ۵۰۰۰ دانشجوی مصمم، قدرتی را آفرید که همه تهدید ها و ارعاب ها را در هم شکست. محاصره امنیتی دانشگاه، ممانعت از انتقال دانشجویان بیهوش شده به مراکز درمانی، بستن آب به روی متحصنین ، صدور حکم غیابی محرومیت از تحصیل ،ایجاد خط انحرافی توسط بسیج دانشجویی، توزیع غذاهای خوب مثل جوجه کباب ، انتساب تهمت وابستگی به آمریکا و تهدید به بازداشت و … کارسازنیفتاد و همه در برابر عزم و اراده آهنین دانشجویان رنگ باخت و سرانجام کسانی که در این ده روز حاضر نشده بودند در جمع متحصنین حضور پیدا کنند و خود را نسبت به سلامت دانشجویان بی تفاوت نشان می دادند ، پس از مذاکراتی چند ساعته در برابر خواسته های صنفی دانشجویان تسلیم شدند.
از دیگر ویژگی های مهم این حرکت حضور پر رنگ دانشجویان دختر بود که برای اولین بار شجاعانه و در پرتو همکاری پسران توانستند تابوی عدم همراهی شبانه روزی را بشکنند و در تمامی مراحل حرکت اعتراضی در کنار پسران باشند که در عین حال گامی ارزشمند در جنبش زنان نیز محسوب می شود.
حمایت موثر و قاطع دانشجویان دانشگاه های دیگر که در نامه اعلام همبستگی انجمن اسلامی دانشجویان چهل دانشگاه کشور متبلور شد و پوشش رسانه ای گسترده در داخل و خارج کشور ، دیگر عامل مهم در کامیابی این جنبش صنفی بود.
این کارزار بار دیگر قابلیت حرکات صنفی را در سپهر جنبش دانشجویی نشان داد که چه پتانسیل بالایی برای گرد آوردن نیروهای دانشجویی دارد. به عبارت دیگر فعالیت های صنفی بستر وحدت بخش گرایش ها و طیف های مختلف دانشجویی است که می تواند با همبسته کردن و اجماع تمامی نیروها ، قدرتی خلق کند که هیچ نیرویی را یارای ایستادگی در برابر آن نباشد.
این حرکت می تواند الگویی باشد برای دیگر مشکلاتی که امروز گریبانگیر دانشجویان در دولت مهرورزی است. مسائلی چون ممانعت از صدور مجوز برای تشکل های دانشجویی، فقدان حق برگزاری تجمع های اعتراضی مسالمت آمیز، جلوگیری از برگزاری برنامه های مستقل دانشجویی، دخالت در نوع پوشش و رفتار فرهنگی در محیط های دانشگاهی، محرومیت از تحصیل به دلایل سیاسی و اعتقادی توسط کمیته های انضباطی و … که همگی خصوصیتی صنفی دارند و تمامی دانشجویان از نبود آنها آسیب می بینند. این مسائل جزء مطالبات تمامی گروه ها و سلایق دانشجویی هستند. آنها همچنین جلوه هایی از حقوق اساسی دانشجویان را بازتاب می دهند که در کل می توان آنها را در قالب سرفصل ” آزادی های آکادمیک” دسته بندی کرد.
اکنون همه جریانات دانشجویی و دانشگاهی که دل در گرو استقلال دانشگاه از قدرت سیاسی، حاکمیت مناسبات علمی و آکادمیک در دانشگاه و تعریف دانشگاه به مثابه ستون فقرات جامعه مدنی دارند، ضروری است بیش از گذشته به سرمایه گذاری بر روی کارزار های صنفی اقدام نمایند که قابلیت بسیج همه دانشجویان را دارد. البته نکته کلیدی برای موفقیت ایجاد ترکیب متوازن بین فعالیت های صنفی با دیگر ابعاد کنش های دانشجویی چون سیاسی ، فرهنگی و علمی است.
حرکت های صنفی جایگزین کارکرد سیاسی جنبش دانشجویی نیست. هر دوی این حرکت ها ضرورت دارد. نگاه به درون دانشگاه و سازماندهی کنش های اعتراضی برای مسائل درون دانشگاهی و متعلق به عموم دانشجویان، منافاتی با حضور جدی جنبش دانشجویی در مسائل اجتماعی و سیاسی ندارد. از منظری دیگر لازمه اثر بخشی مناسب کارزار های صنفی ،وجود فضای فعال و متکثر از گروه های محتلف دانشجویی است که نشاط ، انگیزه و توانایی های لازم را فراهم می کند.
فعالان دانشجویی ابتدا بسته به دیدگاه های ایدئولوژیک ، سیاسی و فرهنگی و روحیه شان جذب تشکل های دانشجویی می شوند و در چهارچوب آن رشد نموده و کسب تجربه می کنند.
از آنجاییکه کماکان تا رسیدن به توسعه سیاسی و شکل گیری نظام حزبی واقعی و پایدار، بار تحولات سیاسی دموکراتیک بر دوش نیروهای جامعه مدنی و بویژه جنبش دانشجویی است، بنابراین رسالت جنبش دانشجویی سامان دادن فعالیت هایش در داخل و خارج از دانشگاه به نحو موثر ومتوازن است.
گرانیگاه توجه و اعتماد مردم به دانشجویان ، سمت گیری و تکاپوی عملی جنبش دانشجویی در مسائل سیاسی بر اساس معیار های منافع ملی، حقوق بشر، نگاه آرمانی و اخلاق گرا و ضرورت رعایت مصلحت همگانی است.
دانشجویان سرافراز تربیت معلم عملا نشان دادند که راه موفقیت در تلاش های صنفی کدام است و در سطحی بالاتر ثابت کردند که سازمان دهی موثر نیروهای دانشجویی و تکیه بر اعتراضات اجتماعی راه رسیدن به مطالبات مورد نظر است که حتی مدیران انتصابی دولت اولترا اقتدارگرا و امنیتی احمدی نژاد را نیز به عقب نشینی وا می دارد.
هنر آنان ارائه کار جمعی، محکم، رادیکال ، هماهنگ، سازمان یافته و دوری از رفتار غیر عقلانی و گرفتار شدن در واکنش های احساسی بود. با هوشیاری، تمامی ترفند ها برای شکستن تحصن ، ایجاد رخنه و تفرقه ، خروج از مرزهای عقلانیت و سقوط در گرداب اقدامات افراطی را خنثی کردند.
در اصل کار آنان نمونه ای از کاربست موفقیت آمیز نافرمانی مدنی و شیوه های مبارزاتی بی خشونت بود که در بن بست کنونی پیش روی جنبش دموکراسی خواهی ایران ، کارامدترین روش به نظر می رسد.
ناتوانی دولت سرکوبگر و حاکمیت پادگانی در حذف دگراندیشی و مطابات مغایر با گفتمان رسمی حاکم ضمن آنکه تهدید به خطر افتادن بقاء و نابودی نیروهای تحول خواه را منتفی نمود، اینک فرصتی بالقوه را نیز آشکار می سازد که در صورت به کارگیری درست منابع ، اتخاذ شیوه های مبارزاتی کارآمد و جلب اعتماد مردم می توان محدودیت ها و تنگناها را از بین برد و پیشروی پایدار و ماندگار را نیز به ارمغان آورد.
جشن پیروزی دانشجویان رشید تربیت معلم نوید بخش طلیعه دوران جدیدی از پویایی و تحرک نیروهای جامعه مدنی برای تغییر جهت دادن مناسبات از گسترش اقتدارگرایی و نظامی گری به سمت دموکراسی ، مدنیت و خرد گرایی است. تغییر روندی که تنها بر دوش مردم و نیروهای تحول خواه تکیه دارد و روندی بازگشت ناپذیر در توسعه و رشد جامعه مدنی مانا را ترسیم می سازد.
تداوم حضور در صحنه تا اجرای تمامی مفاد موافقت نامه امضا شده با مسئولان دانشگاه گام آخر این کوشش تاریخی است تا تضمین کننده ،پایانی نیک فرجام بر شادی این روز های دانشجویان دانشگاه تربیت معلم، باشد.
این مطلب در تاریخ ۲۲/۰۳/۱۳۸۶ در سایت راهبرد منتشر شده است.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.