۲۲بهمن سبز

سی و یکمین سالگرد انقلاب اسلامی حال و هوای متفاوتی با سالیان گذشته دارد. این تفاوت و ویژگی خاص در فراسوی مناسبت های آئینی هر سال قرار دارد که عمدتا در قالب مراسم های تجلیلی دولتی برگزار می شود. اینبار بهمن ۱۳۸۸ شباهت های زیادی با بهمن ۱۳۵۷ دارد. ۲۲ بهمن در تقویم مبارزاتی جنبش سبز اهمیت مضاعفی پیدا کرده است و از سوی دیگر جنبش سبز معنای دیگری به ۲۲ بهمن بخشیده است. در اصل ۲۲ بهمن امسال دیگر در بزرگداشت های حکومتی و فوران احساس های ناستولوژیک و یا خصمانه محدود نمی شود. بلکه نقطه رویارویی سرنوشت ساز قوای سرکوب دولت کودتا با جنبش سبزی است که می خواهد نوید دهنده آزادی ، نشاط و احترام به کرامت انسانی در ایران باشد.
بهمن امسال تلاقی تلاش هایی است که می خواهند آغازی باشند بر پایان.
در یک سو، دستگاه استبداد دینی-نظامی می کوشد تا به زعم خودش ،عبور از فتنه را جشن بگیرد و در سوی دیگر میدان، مردمان بی سلاحی هستند که با مدد گرفتن از نیروی عشق و ایمان می خواهند غریو شکست زور و سرنیزه در برابر اراده مصمم یک ملت فرهیخته را سر بدهند و به حامیان چکمه پوش و منفعت طلب نظام ولایی نشان دهند که دلخوشی به راهپیمایی دولت ساخته ۹ دی توهمی بیش نیست . امواج نیروهای معترض بسی فراتر و گسترده تر از آنانی است که عالاوه بر اقلیت مدافع رهبری، با بسیج امکانات دولتی ، رسانه های حکومتی ، تعطیلی ادارات و مدارس ،مرعوب کردن کارمندان دولت و دانش اموزان و حاتم بخشی از کیسه بیت المال به صحنه آمدند.
در سالیان گذشته ،دهه فجر و سالگرد پیروزی انقلاب عمدتا با سه گانه ای مواجه بود. نخستین مواجهه از سوی حکومت و نیروهای حامی اش بود که این واقعه را بماثبه فرصتی می دیدند تا در پرتو حرکات نمایشی و برنامه های بی محتوی، تفسیر انحرافی خود از انقلاب را تبلیغ کنند و به نوعی پایگاه اجتماعی پشتیبان خود را تهییج نمایند. عده ای دیگر که طیف متنوعی را تشکیل می دادند بر انحراف انقلاب از مسیر درست خود و جایگزین شدن تدریجی ضد انقلاب به جای انقلاب تاسف می خوردند و در پیله خشم خود فرو می رفتند . آنان با حیرت ، تفاوت آنچه که انتظارش را می کشیدند با آنچه در صحنه عمل اتفاق افتاد را نظاره می کردند وسعی می کردند تا انتقاد خود نسبت به عملکرد حاکمان را از زاویه تعارض با آرمان های انقلاب بیان کنند. برخورد دیگر از سوی کسانی بود که تنفر و ناراحتی خود را ابراز می کردند و بر شومی این رویداد بر سرنوشت کشور و مردم داد سخن سر می دادند. اینان یا از مخالفان انقلاب در بدو پیروزی و مدافعان نظام سلطنتی پهلوی بودند و یا کسانی که پس از تجارب تلخ بعدی به این نتیجه رسیدند که کاش هرگز پای آیت الله خمینی به وطن نمی رسید .
حال این برخورد های سه گانه در فضای دو قطبی امسال حل شده اند و در دو سوی این میدان صف آرایی کرده اند. کسانی که انقلاب را مصادره کردند و با جایگزینی استبداد در شکلی بدتر و مخرب تر، سودای خاموش کردن شعله اعتراضات مردمی را در سر می پرورند و در سوی دیگر نیز طیف متنوعی قرار دارند که برخی اصل انقلاب اسلامی را قبول دارند اما عملکرد کنونی حاکمان را انحراف از آن می دانند و برخی دیگر که اساسا نسبت به آن نظر مخالفی دارند و رویارویی امروز را فرصتی برای نفی برونداد این رویداد بزرگ تاریخی می دانند. البته رهبران سمبلیک جنبش سبز به طیف طرفدار انقلاب و معترض به حاکمیت کنونی تعلق دارند.
به عبارت دیگر، ۲۲ بهمن امسال مشخص می کند آیا انقلابی دیگر رخ خواهد داد؟ یا این بار حرکت اصلاحی به بار خواهد نشست و یا حاکمیت خواهد توانست وضع موجود را تثبیت کند و جنبش تحول خواهی را چند صباحی به تعلیق درآورد.
اگر چه حجم و عمق اعتراضات انجام شده در هشت ماه گذشته قابل مقایسه با هیچکدام از بحران های جمهوری اسلامی نبوده است اما هنوز نمی توان آن را با انقلاب بهمن ۵۷ یکسان دانست. در اصل جنبش سبز هنوز به آن اندازه از رشد و قدرت نرسیده است که بتواند تحولاتی چون بهمن سال ۱۳۵۷ را به ارمغان بیاورد. البته این پتانسیل را دارد که در صورت تداوم اقتدار ساختار قدرت را فرسوده نماید و زمینه ساز شکل گیری تحولات عظیم شود.
بنابراین ۲۲ بهمن امسال را فقط باید در چهارچوب کشمکش جنبش سبز با دولت کودتا ارزیابی کرد که در صف حاملان آن هم رویکرد های اصلاحی محدود وجود دارد و هم گرایش اصلاحات ساختاری که به لحاظ سیاسی مشابه رویکرد انقلابی آرام است. اگر چه در بین رهبران سمبلیک و قراردادی ، گرایش اصلاحات پارلمانتاریستی دست بالا را دارد.
تداوم حیات جنبش سبز و مقاومت لجوجانه رهبری جمهوری اسلامی و متحدانش در حلقه قدرت با پذیرش خواست معترضین، باعث شده است تا رویارویی آنها به نقاط سرنوشت ساز نزدیک شود. حاکمیت به دلیل سرشت تمامیت خواه و اقتدار گرایش نمی تواند مدت زمان زیادی را صرف مدیریت اعتراضات کند و می باید در مدت زمان محدودی آن را خنثی نماید و گرنه نیروهای سرکوب دچار فرسایش و افت روحیه می شوند. منطق سرکوب حکم می کند تا از طولانی شدن و استمرار اعتراضات جلوگیری کرد.حاکمیت می پنداشت که برخورد های سنگین انجام شده و راه انداختن جو پلیسی و اختناق ،علاج کار است و پتانسیل اعتراضی مردم نیز صرف چند ماه تحلیل می رود. اما سیر وقایع بگونه ای دیگر پیش رفت و چون بخش اصلی قدرت تصمیم به اعمال سیاست مشت آهنین گرفته است ، لذا حل بحران را در گسترش سرکوب و افزایش خشونت جستجو می کند . فعال سازی ماشین اعدام های سیاسی علامت این رویکرد جدید است.
بنابراین مانور دولتی در ۹ دی ماه ، نبود اعتراضات پس از عاشورا تا کنون ، اتخاذ مواضع میانجیگرانه و نرم از سوی برخی از رهبران اصلاح طلب، منفعل شدن طیف میانه روی اصول گرایان در برابر جناج تند رو و برخورد های سنگین با بازداشتی ها در مجموع نقاط امید حاکمیت برای فروکش کردن اعتراضات در ۲۲ بهمن هستند. اما دولت کودتا در عین حال خود را آماده کرده است تا با شدت و بی رحمی بیشتری در قیاس با برخورد های قبلی به مصاف معترضین بیاید.
ا زسوی دیگر نیروهای جنبش سبز پس از عاشورا تا کنون ، پتانسیل و انرژی خوبی ذخیره کردند تا در ۲۲ بهمن آن را آزاد سازند. رهبران سمبلیک جنبش نیز با دعوت رسمی بر حرارت آن افزوده اند. برخورد های خشونت آمیز حکومت ، تخریب های شخصیتی و توهین ها ، عملکرد یکسویه و تحریف آمیز صدا و سیما و رجز خوانی های محافل افراطی نیز نتیجه بر عکس داده و انگیزه حضور انتقادی را افزایش داده است. موقعیت خود ۲۲ بهمن و تناسب آن با رویکرد ” اعتراض به انحراف از انقلاب” نیز دیگر عامل موثری است که می توان حضور پر شمار مردم و نزدیک شدن به حد نصاب راهپیمایی ۲۵ خرداد را انتظار کشید. واکنش های تند ارکان اصلی نظام با منتقدین درون حکومتی از جمله هاشمی ،خاتمی ،کروبی و موسوی و زمینه سازی افراطیون برای برخورد با آنها نیز باعث می شود تا گرایش جناح های منتقد نظام ، تشویق کننده افزایش حضور معترضین در راهپیمایی باشد و از اتخاذ مواضعی چون دعوت به آرامش و عدم بروز شعار های انتقادی دور شوند.
حضور فراگیر در راهپیمایی امسال و برخورد محکم در دفاع از موجودیت جنبش سبز می تواند ضربه سنگینی به نیرو های اقتدار گرا بزند و به آنها ثابت کند که اعدام ،شکنجه ،زندان و تواب سازی چاره ساز نیست و بدینترتیب فرایند فروپاشی قدرت دستگاه سرکوب آغاز گردد. از سوی دیگر شدت خشونت حکومت و عدم حضور نیروی مورد نیاز می تواند به تثبیت بیشتر دولت کودتا منجر شود. گزینه سوم نیز تداوم وضع خاکستری موجود و به تعویق افتادن تکلیف منازعه به رویارویی های بعدی است.
آنچه قطعی است ،سبز شدن مراسم بزرگداشت امسال ۲۲ بهمن است که به میزان زیادی سرنوشت جنبش سبز را روشن می کند و مانور تبلیغاتی حکومت را به هم می زند. از این رو کماکان مناسبت های دولتی و رسمی که تا پیش از این مایه آرامش خاطر و شادی حاکمیت بودند ، کابوسی آزار دهنده و تشویش آور را برای آنها رقم می زند.
هماهنگی راهپیمایی کنندگان ،اتحاد و پرداختن به شعا رهای اصلی که همانا بر رعایت حقوق بشر، تحقق آزادی های اساسی و احترام به حق تعیین سرنوشت مردم تاکید دارد ، نکته کلیدی موفقیت است. تاکید بر مشی مسالمت آمیز ،رفتار برادرانه با نیروهای انتظامی و نظامی که برخورد خشن با مردم ندارند و پرهیز از مقابله خشونت آمیز در کنار برخورد محکم با تهاجم کنندگان و متواری کردن آنها از صفوف ملت ، قدرت معترضین را افزایش می دهد.
شباهت اصلی بهمن ۵۷ با ۸۸ وجود مردمی است که از جور خودکامگی، تبعیض ، فساد گسترده ، دروغ و بی عدالتی ها به ستوه آمده و به خیابان ها ریخته اند تا حقوق سلب شده خود را مطالبه کنند. تقاضا برای تغییرات گسترده ، ناامیدی نسبت به نهاد ها و ساز وکارهای مستقر حکومتی و مخالفت با حاکمان، وجوه مشترک دو رویداد هستند.هر دوی آنها متکی به نیروی ملت هستند که در دراز مدت بر هر منبع قدرتی غلبه می کند. هر دو واقعه دنیا را تکان داده اند ودر صدر اخبار رسانه های دنیا قرار گفته اند. نیروی مقابل هر دو نظام های تمامیت خواه و جباری بودند که اراده یک فرد و اقلیت خاص را بر جامعه تحمیل کرده اند.
۲۲ بهمن امسال مشخص خواهد کرد که آیا ماه بهمن، موعدی است که می شود همیشه انتظار تغییرات گسترده در ساختار سیاسی کشور را داشت یا اینکه فقط بستر زمانی رویداد خاص انقلاب اسلامی است.
این مطلب در تاریخ بهمن ماه ۱۳۸۸ در نشریه اینترنتی گذار منتشر شده است.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.