امید کودکان کار

دادگاه شیوا نظر آهاری نزدیک است. دختری که شجاعانه و مهربانانه می کوشید تا از سختی های زندگی مردم بکاهد. پسرانی که قربانی فقر هستند و مجبورند که به جای تفریحات و فراغت و برخوداری از کانون گرم خانواده ایام شان را در محیط های زمخت کار بگذرانند. زنانی که در پی دستیابی به کرامت انسانی و حقوق برابر هستند، دانشجویانی که زبان گویای ملت هستند و آزادی و عدالت را طلب می کنند و سرانجام همه آنانی که از نقض حقوق بشر رنج می برند. شیوا جوانیش را صرف همه اینان کرد. او عاشق مردم و کشور است و وجودش را وقف پیشرفت و رشد جامعه کرده است تا زیبایی ها افزایش یابد. او در عمل از محرومین و زحمتکشان دفاع کرد و نه مانند داعیه دارانی که فقط شعار می دهند و حمایت از اقشار کم درآمد را به وسیله ای برای مقاصد سیاسی خود تنزل داده اند. او عمده وقتش را به سرپرستی کودکان کار می گذراند تا روایت گر درد ها و رنج های شان باشد. مشکلات شان را بازتاب می داد تا نهاد های مسئول متوجه شوند. او فقط گزارشگر نبود بلکه در صورت نیاز آستین هایش را بالا می زد و در ساختن ساختمان جمعیت کودکان کار و خیابانی نیز مشارکت می کرد. او را بار ها به زندان انداختند تا دست از اعتراض بردارد. امید به تغییر را از دست بدهد و عشق به افزایش زیبایی ها و کاهش زشتی ها را در سینه اش پنهان کند. او نپذیرفت و مقاومت کرد. در آخرین دوره زندانش افشاگری کرد و نشان داد که نگاه بازجویان این عمال و نگهبانان ساختار قدرت به زن ، فعالیت حقوق بشری و زندانی چیست. دست بازجویی را رو کرد که با توهین های جنسیتی می خواست او را وادار کند تا منکر وجود تجاوز در زندان شود. نوشته او مستندی مهم در اثبات چنین برخورد های غیر انسانی است که نشان می دهد چگونه برخی از بازجویانی که شکنجه و خشونت در زندان را اجرا می کنند بیمار جنسی هستند. کسی که در کلام از تعابیر جنسی استفاده می کند و از عمل جنسی استعاره ای برای تسلط بر زندانی و تحقیر او می سازد. کسی است که براحتی در صورت فراهم شدن شرایط به زندانی تجاوز هم می کند. از تجاوز کلامی تا بر قرار کردن رابطه جنسی تحمیلی راه درازی نیست. اعمال انسانی عمدتا از حرف شروع می شوند .ابتدا تصور شکل می گیرد و سپس در عمل تحقق می یابد. وقتی سوژه در برابر پرخاشگری های جنسی و تصویر سازی از تجاوز تسلیم نشد آنگاه از خود عمل جنسی برای شکستن او استفاده می شود.
حال این بازجو ممکن است دستوری سازمانی را اجرا کرده باشد و یا فرد بیمار و فاسدی است که فضا را برای سوء استفاده شخصی خود مهیا دیده است. نوع ادبیاتی که برخی از نیروهای امنیتی ، نظامی و انتظامی استفاده می کنند و معمولا به طیف افراطی و خشن تعلق دارند ،ویژگی افراد عقده ای ، روان پریش و لاابالی را آشکار می سازد که دچار محرومیت های متعددی از جمله کمبود های جنسی و شخصیتی هستند. این مسئله یکی ا ز مهمترین زوایایی است که تهی بودن و دروغین بودن ادعای تقدس نظام سیاسی را بر ملا می سازد. هر فرد و یا مجموعه ای که واقعا معتقد به مقدسات باشد محال است که از روش های کثیف استفاده کند. استفاده از الفاظ رکیک ، تهمت و تهدید به تجاوز و دخالت در حوزه خصوصی افراد در قاموس شرع از سیئات اخلاقی و معاصی کبیره است . فجایعی از این دست آنقدر در رفتار بخشی از متصدیان حکومت دیده شده است که سکوت مسئولین عالی رتبه نظام پذیرفتنی نیست و حتی اگر این اعمال به صورت خود سرانه صورت گرفته باشد، از آنها رفع مسئولیت نمی کند.
اینک دادسرا به شیوا، اتهام محاربه زده است و لیست بلند بالایی از مواد قانون مجازات اسلامی به او تفهیم شده است. او تاوان جسارتش در بیان پلشتی های ساخت قدرت و نتایج تاسف بار عملکرد مخرب حاکمیت را پس می دهد. شدت گرفتن فعالیت های حقوق بشری و در تنگنا قرار گرفتن حاکمیت در مجامع بین المللی و افکار عمومی داخل که ثمره تلاش کوشندگانی چون نظر آهاری است ، حاکمیت را به ستوه آورده است. حال دستگاه امنیتی ساز جدیدی را کوک کرده است تا با بلند کردن شمشیر محاربه و ارتباط با سازمان مجاهدین خلق فضا را در دست بگیرد و فعالان حقوق بشری را منفعل سازد. اگر هم چنین نشد زمینه را برای صدور حکم اعدام و یا حبس سنگین مساعد سازد و همچنین با تخریب متهم و افزایش هزینه حمایت وی را منزوی سازد.
کسانی که کوچکترین آشنایی با شیوا نظر آهاری دارند می دانند که وی هیچگونه ارتباط و رویکرد مثبتی نسبت به سازمان مجاهدین نداشته است . اساسا فعالیت های وی مسالمت آمیز بوده و مبارزه مدنی را تعقیب می کرده است.
اتهام محاربه به وی مضحک و بی بنیاد است. او قربانی بی پروایی اش در عریان کردن نابرابری ها و بیداد گری ها است. کسانی که او را به زندان افکنده اند و این نسبت های ییجا را می زنند در اصل محارب با خدا هستند که با بنده او بد رفتاری می کنند و حقوق خدادای او را سلب می نمایند. او خود را وقف بهبود و نجات زندگی کودکانی کرده است که سایه شوم اعتیاد ، ورود به باند های مافیایی و فحشا بر سر آنان سنگینی می کند. او می کوشید تا آنها را از این سرنوشت فلاکت بار نجات دهد. او می خواست زنان ایرانی در قرن بیست و یکم از کرامت انسانی برخوردار باشند و در قوانین و فرهنگ جنس دوم تلقی نگردند. وی در کسوت یک دانشجوی نقاد و متعهد به سنت روشنگری دانشگاه سعی می کرد تا گذار مسالمت آمیز به دموکراسی و ایرانی آباد و سرافراز تسریع گردد. حال کجای این فعالیت ها محاربه است؟
ابراز نگرانی محمد شریف وکیل وی را باید جدی گرفت. تا دیر نشده باید کوشید تا دادگاه وی که در اصل بیدادگاهی است که بازجو سالاری بر آن حاکم است، از پذیرش اتهام محاربه سر باز زند. تجربه سکینه محمدی نشان داد اگر اعتراضات درست برنامه ریزی شود ، همبستگی خوبی در بین نیروهای داخل و خارج ایجاد گردد و حمایت نهاد های حقوق بشری خارجی و بین المللی حاصل آید، می تواند دستگاه قضایی را وادار به عقب نشینی کند.
کمپین حمایت از شیوا نظر آهاری فرصت گرانقدری است تا نیروی لازم برای منتفی شدن این اتهام ننگین را فراهم کرد. شیوا امروز محتاج پشتیبانی کسانی است که تا کنون از فعالیت های حمایتی وی بهره برده اند. بکوشیم تا نشان دهیم شیوا دختری عاشق است که تنها قلبش برای پیشرفت میهن ، رفاه ملت و گسترش انسانیت می تپد. جای او در میان کودکان کار و زنان تبعیض ستیز است نه میله های زندان. چشم های نگران نوجوانان قربانی فقر و نا برابری منتظر آزادی او است.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.