جمهوری اسلامی و تاثیرات متضاد تحولات مصر و تونس

موج تحولات در آفریقای شمالی و بخصوص مصر می تواند تبعات مختلف و متضادی را برای جمهوری اسلامی در پی داشته باشد.سرایت انفجار سیاسی در تونس به مصر و متزلزل شدن رژیم ۳۰ ساله حسنی مبارک متکی به ظهور خشم عمومی است. حوادث جرقه مانندی چون خود سوزی محمد بوعزیزی جوان تونسی، نارضایتی های گسترده و پتانسیل های اعتراضی انباشته شده علیه حکومت های بدون پشتوانه اجتماعی را آزاد ساخت و نیروی لازم برای انقلاب و تغییر وضعیت سیاسی را خلق کرد.
نوع شیوه حرکت، شکل سازماندهی، صراحت خواسته ها مبنی بر برکناری دیکتاتورها، آشکار شدن قدرت نیروی مردم و کارساز بودن اعتراضات خیابانی هدفمند و مستمر می تواند باعث نگرانی مقامات جمهوری اسلامی شود و برای حاکمیت یک تهدید جدی به حساب آید؛ بخصوص که هنوز از فروکش کردن شعله اعتراضات خیابانی در ایران مدت زمان زیادی نمی گذرد.
موفقیت معترضین در تغییر حکومت های مصر و تونس در جایگزینی نظام های مردم سالار در جهان عرب مشوق نیرومندی است که بالقوه قادر است تاثیر انگیزش بخشی بر جنبش سبز و تحرک مجدد نیروهای مخالف در ایران بگذارد.
با چنین استدلالی می توان گفت که رهبران جمهوری اسلامی از آن بیم دارند که امواج سونامی برخاسته در جهان عرب به ایران سرایت کند و با بازگرداندن اعتماد به نفس و امید، روحی نو در کالبد نیروهای خواهان تغییر بدمد و بدین ترتیب دور جدیدی از بحران برای حکومت ایجاد کند.
تریبون های رسمی و رسانه های دولتی مرتب سعی می کنند تصویر دلخواه حکومت از تحولات سیاسی مصر و تونس را در جامعه تبلیغ کنند تا بدین ترتیب تاثیرات انقلاب های در شرف وقوع در مصر و تونس را مدیریت کرده و جنبه های منفی آن را خنثی سازند. در رسانه های نزدیک به حکومت در ایران به طور مرتب مانور داده می شود که مردم مسلمان غیور علیه حکومت های وابسته و لائیک عربی قیام کرده اند و در پی تشکیل حکومت اسلامی هستند.
از این رو، تریبون های رسمی و رسانه های دولتی مرتب سعی می کنند تصویر دلخواه حکومت از تحولات سیاسی مصر و تونس را در جامعه تبلیغ کنند تا بدین ترتیب تاثیرات انقلاب های در شرف وقوع در مصر و تونس را مدیریت کرده و جنبه های منفی آن را خنثی سازند.
در رسانه های نزدیک به حکومت در ایران به طور مرتب مانور داده می شود که مردم مسلمان غیور علیه حکومت های وابسته و لائیک عربی قیام کرده اند و در پی تشکیل حکومت اسلامی هستند.
تغییر دولت های غربگرا و عرفی مسلک زین العابدین بن علی و حسنی مبارک می تواند در کوتاه مدت اتفاقی مثبت برای حکومت ایران قلمداد شود.
رهبران جمهوری اسلامی سال ها این دو رژیم را به عنوان رژیم هایی “فاسد و نا لایق” که در حال رفتن هستند، سرزنش کرده است و جایگزین های آنان را دولت های دور از غرب دانسته است. این تغییرات به نفع جمهوری اسلامی است بخصوص اگر نیروهای اسلامگرایی چون اخوان المسلمین کنترل قدرت را در دست بگیرند.
حاکمیت مسلط اخوان المسلمین بر مصر موازنه قوای کنونی در خاور میانه را به نفع جمهوری اسلامی تغییر می دهد. در قیاس با حکومت فعلی مصر، یاران محمد بدیع اشتراکات بیشتری با جمهوری اسلامی ایران در زمینه کشمکش اسرائیل و فلسطین و معادلات سیاسی خاور میانه دارند.
همچنین با پیروزی آنها، مصر از اردوگاه نیروهای هوادار آمریکا خارج می شود. سقوط مبارک فقط به معنای این نیست که آمریکا یکی از قدیمی ترین متحدانش در مصر را از دست می دهد، بلکه به معنای افزایش احتمال تغییرات عمیقی در روابط اسرائیل و مصر نیز خواهد بود و چه بسا به مناسبات خصومت آمیز پیش از سادات نزدیک گردد.
بنابراین حالت مطلوب جمهوری اسلامی، پر کردن خلاء قدرت توسط نیروهای اسلامگرای مدافع حکومت دینی است تا بخش های دیگری از پازل خاورمیانه اسلامی که مورد نظر آیت الله خامنه ای است و آن را “تقدیر خداوند” می داند، تکمیل شود.
البته بعید به نظر می رسد که این موضع حکومت، برنامه ای از قبل طراحی شده باشد. رصد کردن روابط ایران با مصر و تونس در سالیان اخیر نشان می دهد که حکومت در واکنش به اتفاقات صورت گرفته چنین موضعی را اتخاذ کرده است.
سیاست بهبود روابط با مصر که از دولت محمد خاتمی شروع شد در دولت محمود احمدی نژاد نیز ادامه یافت و حتی آقای احمد نژاد اعلام کرد که ظرف ۲۴ ساعت پس از موافقت مصر، سفارت ایران در قاهره را باز خواهد کرد. اما این دولت مصر بود که به عادی شدن روابط روی خوش نشان نداد.
اتفاقات غیر منتظره و غافلگیر کننده اخیر که برای اکثر بازیگران داخلی و خارجی پیش بینی ناپذیر بود، باعث شد تا حکومت ایران که پس از سال ها روابط تنش آلود، دولت های حسنی مبارک و بن علی را به عنوان واقعیت هایی انکار ناپذیر پذیرفته بود، اینک از تغییرات سیاسی در این کشورها اسنقبال کند.
اتفاقات غیر منتظره و غافلگیر کننده اخیر که برای اکثر بازیگران داخلی و خارجی پیش بینی ناپذیر بود، باعث شد تا حکومت ایران که پس از سال ها روابط تنش آلود، دولت های حسنی مبارک و بن علی را به عنوان واقعیت هایی انکار ناپذیر پذیرفته بود، اینک از تغییرات سیاسی در این کشورها اسنقبال کند.
جمهوری اسلامی می کوشد تا با استفاده از مهارت خود در تطبیق با شرایط جدید در منطقه و حداکثر کردن منافع با رفع تهدیدات، از تحولات اخیر فرصت هایی برای خود بسازد.
بااین حال، چالش هایی جدی در این مسیر وجود دارد که امکان بهره برداری در دراز مدت را با دشواری هایی مواجه می کند.
نخست اینکه، محتمل است که دولتی سکولار و محصول یک ائتلاف ملی در مصر بر سر کار بیاید که اسلامگراها و اخوان المسلمین بخشی از آن باشند نه بخش مسلط آن. در چنین شرایطی حالت مطلوب مقامات تهران حاصل نمی شود.
همچنین تهدیدات ناشی از تاثیر الهام بخش این اتفاق در مسائل داخلی سیاسی ایران افزایش پیدا می کند.
وابستگی اقتصاد تونس به توریسم و ویژگی های ژئو اکونومیک آن اجازه نمی دهد تا روابطش با غرب تغییرات بنیادی پیدا کند. همچنین ویژگی های فرهنگی تونس برای قدرت گرفتن مدافعان اجرای قوانین شریعت اسلامی مساعد نیست.
راشد الغنوشی رهبر اسلامگرایان تونس با اعلام اینکه نمی خواهد “خمینی تونس” شود، نشان داد که از این واقعیت آگاه است.
به همین دلیل، این دو عامل به همراه امکان شکل گیری پایه های دموکراسی و رشد مناسبات مردم سالارانه در این کشورها می تواند در درازمدت مشکلاتی را برای حکومت ایران ایجاد کند.
از سوی دیگر اسلامگرایان تونس و مصر و کلا شمال آفریقا رویکرد و هویت متفاوتی با جمهوری اسلامی دارند. کیش سنی آنها و تعلقشان به جریان سلفی مسیر آنها را از اندیشه سیاسی ولایت فقیه شیعی جدا می کند
اخوان المسلمین به عنوان یک جریان اسلامی که ۹ دهه سابقه فعالیت دارد، خود را برای زعامت جهان اسلام بیشتر از رهبران جمهوری اسلامی سزاوار می داند.
اگر نواب صفوی را الهام بخش بنیانگذار جمهوری اسلامی در تلاش برای تاسیس حکومت اسلامی بدانیم، آن گاه با توجه به تاثیر پذیری نواب از حرکت اخوان المسلمین در مصر می توان نتیجه گرفت تشکیل جمهوری اسلامی در ایران به نوعی محصول صدور اندیشه های اخوان المسلمین به منطقه خاورمیانه است. شیفتگی آیت الله خامنه ای به افکار سید قطب نیز این انگاره را تقویت می کند.
قدرت گرفتن اخوان المسلمین فصل جدیدی از رقایت ها را وارد جریان های اسلامگرا در منطقه می کند. چنین امری برای حکومتی که می خواهد رهبرش ولی امر مسلمین جهان باشد، خوشایند نیست.
سابقه رویارویی و مناسبات بحرانی بین طالبان و جمهوری اسلامی یاد آور می سازد که قدرت گرفتن جریان های اسلامگرا در کشورهای مختلف لزوما به معنای برقراری روابط مثبت و تقویت متقابل آنها نیست، بلکه در شرایطی می تواند درگیری و تضاد های بیشتری حتی در قیاس با جریان هایی با هویتی مخالف پدید آورد.
یک دلیل چنین وضعیتی می تواند این فرضیه باشد که اساسا دولت های ایدئولوژیک پذیرای حکومت های مستقل مشابه خود نیستند، مگر آنکه کاملا تابع و مطیع حکومت مفروض باشد؛ به عنوان نمونه ای از این نوع رابطه می توان به درگیری های بین شوروی و چین و یا حزب بعث در عراق و سوریه اشاره کرد.
البته اخوان المسلمین تفاوت های بارزی با طالبان و القاعده دارد و از عقلانیت سیاسی بیشتری برخوردار است و به همین دلیل احتمال اینکه بکوشد مناسبات سازنده ای با ایران برقرار کند، به مراتب بیشتر است، هرچند در کل از این رقابت گریزی نیست.
اخوان المسلمین در شرایط فعلی به حزب رفاه و توسعه در ترکیه بیشتر شبیه است تا القاعده و مسلک وهابیت.
مرزبندی آشکار رهبران اسلامگرای تونس و مصر با آیت الله خمینی و آیت الله خامنه ای و قرائت خاص جمهوری اسلامی از اسلام و اصرار آنها بر تمایز، هم مانور های تبلیغاتی جمهوری اسلامی را بی اثر می کند و هم دور نمای دشواری های تعامل حکومت با آنها در آینده را مشخص می سازد.
از سوی دیگر، ایران در مصر و به طور کلی در آفریقای شمالی منطقه نفوذ و متحدان استراتژیکی مانند حزب الله در لبنان ندارد؛ مگر آنکه سعی کند در فضای جدید با نیرویی ارتباط برقرار کند و نفوذش را گسترش دهد.
بنابراین، اگر چه جمهوری اسلامی از رفتن حسنی مبارک خرسند می شود، ولی این اتفاق نتایج یکسانی را به بار نمی آورد و تبعات آن ابعادی مثبت و منفی دارد.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.