راه گشوده زندان و موقعیت استراتژیک جنبش دانشجویی

خیزش مجدد جنبش سبز در ماه های اخر سال ، بار دیگر دانشگاه را آماج حمله حکومت قرار داد. احساس خطر از وزیدن نسیم تغییرات منطقه در ایران و نقش پر رنگ دانشجویان در اعتراضات ۲۵ بهمن موجب هراس دستگاه امنیتی و حاکمیت پادگانی شد.
توانایی و مزیت نسبی فعالان دانشجویی در سازماندهی اعتراضات و خبرگی آنان در ایفای نقش رهبران میانی است. ا ز این رو حاکمیت که به خوبی از شکنندگی خودش آگاه است ،سرکوب مستمر جنبش دانشجویی و تخریب پتانسیل تغییر آن را دنبال می کند.
از آنجاییکه امکان از بین بردن کامل گقتمان نقادی و تحول خواهی در دانشگاه ها وجود ندارد ، لذا در بزنگاه ها و موقعیت های حساس دانشجویان قربانی می شوند و با تهاجم و قرار دادن آنها در موضع دفاعی کوشش می گردد توان بالقوه شان در بر هم زدن موازنه قوای مادی بین مردم و حکومت مهار شود.
بنابراین هر گاه که اقتدار حکومت مورد چالش واقع می شود و بر خلاف اراده سلطان ولایی ، طنین صدا های متفاوتی در خیابان ها به گوش می رسد ، دانشجویان زیر تیغ سرکوب می روند و به اصطلاح بازجویان ترمزی پیش روی کنشگران مطرح دانشجویی قرار داده می شود.
بعد ا ز ۲۵ بهمن باقر اسکویی ، زهرا شریف ، پیمان عارف ، زهرا افتخار زاده، جاوید فخریان، محسن برزگر ، حسین ضامن ضرابی،رامین مقدادی، محمود باقری ، ابوذر رستمی ، عارف بلند نظر ، امین مهدو ی، شقایق حیرانی ، فرزانه کرمی ، پوریا نادری ، سامان فرحت ، محمد نراقی ، محمد سلحشور ، نادر رضایی ، محمد افخمی ، جواد سوهانکار ، علی مرشد لو ،امیر هوشنگ نوایی ، علی محمد زاده ، سیاوش جباریان ، احسان شفاهیان، سوسن بیات ، شیما وزوایی ، امیر شیبانی ، فرزانه نجار نژاد، علی رزاقی ، حسین احمد نژاد ، مرتضی باقر زاده ، مهدی اسماعیل زاده ، محمد نور محمدی ، امین سلمانیان، مرتضی دیو سالار ، فرهاد فتحی ، سعید سکاکیان ، علی مرادی ، رضا شاکری ، کوروش بنایی ، کوروش خان محمدی ،سپهر صاحبان ، فتانه رهقی ، امیر بی نظیر ، حسن فتحی زاده ،وحید نصرتی ،عباس صالحی ،فراز سرابی ، عبدالله رنجبر ،عنایت صحرایی ،فراز فشارکی ،مهرداد میرزایی ، علی صدیق ، مهنوش نراقی ،حمید حسینی ،محمد طیب طاهری ،میثاق افشار و محمد کریمی و … بازداشت شدند .برخی از آنها فعال دانشجویی بوده و برخی دیگر دانشجویان عادی بودند. البته بخش عمده آنها به مرور آزاد گشتند. تعداد دانشجویان بازداشت شده ۶۰ درصد افرادی هستند که توسط نیروهای امنیتی به صورت هدفمند در ۲۵ بهمن وبعد از آن در رویداد های اعتراضی بازداشت شده اند. این درصد بالا به همراه تنوع جغرافیایی آنها که شامل تهران ، قزوین ، شیراز ،بابل ، شهر کرد ، مشهد و .. می شود توان بالقوه جنبش دانشجویی را روشن می سازد.
این پتانسیل از چرایی تلاش گسترده حکومت در برخورد با دانشجویان منتقد و برنتافتن استقلال دانشگاه پرده بر می دارد. می توان با ضریب اطمینان بالایی گفت که بخشی از مسیر تحولات آینده ایران از کریدور دانشگاه ها و تحرک سازمان یافته دانشجویان می گذرد . شکل گیری روز موعود و حضور قدرتمند توده های فراگیر مردم در خیابان ها نیازمند گسترش اعتراض های دانشجویی و پویایی جنبش دانشجویی است.
رصد کردن تحولات در مصر و تونس و آنچه در یمن و لیبی در جریان است ، نقش تاثیرگذار و کلیدی دانشجویان را آشکار می سازد. باد های پراکنده و موردی اعتراضات دانشجویی می تواند زمینه را برای بپا خواستن طوفان خشم واراده ملت مساعد سازد.
جمعیت ۴ ملیونی دانشجویی ایران سرمایه گرانقدری است که عمق استراتژیک وبرد اجتماعی کم نظیری در اختیار آن قرار می دهد. از این رو توجه به این واقعیت ، برنامه ریزی مناسبی را از سوی کنشگران دانشجویی می طلبد. از همین زاویه است که شاخک های نیروهای امنیتی پیش از موقع حساس شده است. هزینه ای که جنبش دانشجویی اکنون می پردازد علاوه بر مشارکتش در راهپیمایی ها ونه گفتن به دیکتاتور ، ناشی از موقعیت و توان بالقوه در هدایت اعتراضات جهت عبور از مرز های سرکوب هست.
در میان بازداشت شدگان باقر اسکویی و پیمان عارف شناخته شده تر هستند. اسکویی مسئول بخش دانشجویی ستاد کروبی در انتخابات بود واز آن موقع تا کنون همراه شیخ شجاع و جوانمرد اصلاحات بوده است. این همراهی بر نیروهای امنیتی سنگین آمده است. اسکویی در دوران دانشجویی نیز فعالیت ارزنده ای در دانشگاه علم و صنعت داشت . ارتباطات خوب وی با فعالان دانشجویی ، اسباب نگرانی حاکمیت نسبت به پیوند جنبش دانشجویی و کروبی در دور جدید اعتراضات شد.
پیمان عارف نیز از کنشگران دانشجویی سالیان اخیر است که بار ها بازداشت شده و محرومیت های مختلفی را تجربه کرده است. فعالیت خستگی ناپذیر او وحضور مداومش در صجنه مبارزه برای آزادی و دموکراسی خار چشم اقتدار گرایان بوده است.
در تمامی سال های پس از انقلاب زندان های جمهوری اسلامی و بخصوص اوین خالی از دانشجو و فعال دانشجویی نبوده است گویی پیوندی نا گسستنی بین حکومت و زندانی کردن دانشجو وجود دارد. سخن آیت الله خمینی مبنی بر اینکه “زندان ها باید دانشگاه شود” عملا با زندانی کردن دانشجویان تفسیر گشت.
البته این مساله ریشه در تعارض ذات قدرت خودکامه وسنت روشنگری دانشگاه دارد. از این رو رابطه حکومت های اقتدار گرا و تمامیت خواه با دانشگاه همواره بحرانی است و سیاست مشت آهنین ، اعمال خشونت قانونی و تضییقات گوناگون تضمین گر سلطه حکومت بر دانشگاه می شود. اما این سلطه همواره با مقاومت دانشجویان و دانشگاهیان و اندیشه انتقادی در دانشگاه به چالش کشیده می گردد و اقتدارش را فرسوده می سازد.
دوران حبس فعالان کنونی دانشجویی نیز تمام می شود اما تا زمانی که دموکراسی غیر ایدئولوژیک و مبتنی بر اعلامیه جهانی حقوق بشر بر ساختار قدرت حکمفرما نگردد ، زندان راهی گشوده و اجتناب ناپذیر برای دانشجوی متعهد و وفادار به سنت روشنگری دانشگاه است. هزینه هایی که نسل کنونی در امتداد نسل های قبلی دانشجویی برای آزادی و سرافرازی میهن و ملت می پردازد ، سرانجام فرجام شایسته و نیکویی را به ارمغان خواهد آورد و نام آنها را در حافظه جمعی و تاریخی مردم ایران بلند می گرداند.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.