با شدت گرفتن درگیری ها در سوریه و پیشروی جنبش انقلابی در این کشور سقوط بشار اسد بیش از هر زمان دیگری محتمل به نظر می رسد. به عبارت دیگر کشیدن شدن پایین وی از سریر قدرت تنها موضوعی از زمان است و دیر یا زود این اتفاق رخ می دهد. در یاداشت پیش رو کوشش می شود مستقل از چگونگی پایان منازعات در سوریه و فرجام بشار اسد ، تاثیرات فرو پاشی نظام سیاسی بعثی سوریه بر فضای سیاسی ایران بسط داده شود. در فضای سیاسی تکیه اصلی بر روی حکومت و سرنوشت آن خواهد بود.
ابتدا باید تاکید کرد پیروزی جنبش ضد استبدادی در سوریه بیش از دیگر تحولات بهار عربی جمهوری اسلامی را متاثر می کند. از این رو سقوط اسد تبعات مهم و انکار نشدنی بر نظام سیاسی ایران دارد و منجر به تغییرات گسترده ای در سیاست داخلی و خارجی آن می شود. اما دامنه زمانی تاثیرات به لحاظ کوتاه و میان مدت بودن و شدت آن بحث برانگیز است .
همچنین لزوما نمی توان بین واژگونی حکومت اسد و قطعیت تغییر سیاسی در ایران پیوند برقرار کرد. این اتفاق یک تهدید قابل اعتنا برای حکومت است اما در عین حال امکان غلبه بر آن نیز وجود دارد. لذا تحلیلی که می انگارد رفتن اسد لزوما منجر به تزلزل پایه های حکومت می شود با واقعیت سازگار نیست. این اتفاق مهم و تاریخ ساز یک ضربه برای جمهوری اسلامی است اما حتما ضربه ای کشنده نخواهد بود. اگر چه فضا را برای تحرک بخشی به جنبش دموکراسی خواهی مساعد می سازد . اما استفاده موثر از این پتانسیل نیازمند وجود جنبش قدرتمند اعتراضی و آمادگی آن برای بهره برداری است. امری که در سیمای کنونی جامعه ایران مشاهده نمی شود. اما تاثیرات فوق را می توان در دو سر فصل داخلی و خارجی تقسیم کرد. البته باید توجه داشت پیامد های پیروزی انقلاب سوریه بیشتر سیاست خارجی جمهوری اسلامی را متاثر خواهد ساخت.
در عرصه داخلی رفتن اسد یک شکست آشکار برای حکومت تلقی خواهد شد و بر عکس حس پیروزی را متوجه مردم و مخالفان خواهد نمود. جمهوری اسلامی بیش از همه بازیگران خارجی به حمایت صریح از حکومت اسد پرداخت و سرنوشت خود را به آن پیوند زد.
این رفتار تا آنجا پیش رفت که بشار اسد در مصاحبه با شبکه تلویزیونی دولتی ایران ضمن تشکر از اقدامات حکومت ایران اظهار امیدواری کرد که بتواند این الطاف را جبران کند. حمایت های ایران شامل پشتیبانی سیاسی ، آموزش نیرو های امنیتی و نظامی سوریه ، ایجاد بازدارندگی در برابر اقدامات ترکیه و عربستان سعودی ، امضای قرار داد های جدید اقتصادی و فنی و احتمالا ارسال سلاح و …بوده است.
مقامات متعدد از سپاه پاسداران رسما حمایت از بقای اسد را ضروری دانسته اند و هشدار داده اند. در صورت مداخله خارجی در سوریه به نفع اسد وارد منازعات خواهند شد. البته در داخل حکومت یکپارچگی در زمینه حمایت از حکومت سوریه وجود ندارد. بخش مسلط قدرت و بخصوص بخش نظامی و خامنه ای مدافع حمایت صد درصدی از اسد هستند.
اما هستند بخش هایی که در درستی این تصمیم تشکیک کرده اند. بخصوص. در بین حامیان حکومت ابهاماتی در این زمینه وجود دارد از این رو بخشی از فعالیت های رسانه ای و سیاسی حکومت به یاد آوری حمایت های حکومت سوریه در طول سی و دو سال گذشته از جمهوری اسلامی اختصاص یافته است.
سقوط اسد رویکرد های رادیکال و انقلابی در میان اپوزیسیون را تقویت می کند. دیدگاهی که معتقد است می توان با اتکاء به جنبش های اجتماعی و مبارزه جدی سازمان یافته به عمر استبداد پایان بخشید و تغییر کلیت ساختار سیاسی را تحقق بخشید .
وقتی سرکوب فاجعه بار و سیاست قتل عام اسد که منجر به کشته شدن حداقل ۱۵۰۰۰ نفر از مخالفین و شهروندان عادی شده است نتواند بقای وی در قدرت را تضمین کند. افسانه شکست ناپذیری حکومت های سرکوب گر بیش از پیش در اذهان نیرو های خواهان تغییر و بخصوص نسل جوان فرو خواهد ریخت.
این تاثیر خطر جدی برای حکومت ایجاد می کند و فضای مقابله با آن را تشویق و تشدید می نماید.
البته سقوط اسد فقط چالش برای اقتدار حکومت و سیاست ارعاب و توسل به سرکوب فراهم نمی کند بلکه تردید هایی در کارآمدی و درستی رویکرد سیاسی بخش هایی از مخالفین ایجاد می کند که معتقدند تنها با توسل صرف به روش های مسالمت آمیز و صرف نظر از مقاومت دفاعی و استفاده از اشکال موجه خشونت در برابر حکومت های خودکامه سرکوبگر و معتقد به حمام خون باید مبارزات را هدایت کرد.
اگر شرایط کنونی کشور از نشاط سیاسی برخوردار بود و امید و چشم انداز روشن برای مبارزه وجود داشت سقوط اسد می توانست به جنبش اعتراضی شتاب بخشد. اما اکنون بعید به نظر می رسد که این اتفاق سریعا منجر به بروز حرکت اعتراضی در ایران شود. اما درس های آن می تواند این جنبش را در خیزش مجدد خود یاری رساند.
مهمترین پسامد زوال حکومت اسد اعتبار زدایی از کلیشه گرایی و مطلق انگاری در عرصه مبارزه سیاسی است تا از صدور احکام کلی و تغییر نا پذیر در خصوص روش های اعتراضی خود داری کرد و در هر مرحله متناسب با شرایط و در چهارچوب پرنسیب ها راهبرد ها را تعیین کرد و بخصوص درک درستی از نسبت خشونت با مبارزه بی خشونت داشت.
اما در عرصه خارجی ضایعات جبران نا پذیری نثار جمهوری اسلامی می شود. در وهله نخست موازنه قوا در منطقه به ضرر حکومت به هم می خورد. یعنی جمهوری اسلامی پس از تحولات بهار عربی در مجموع نه تنها موفق به استفاده از فرصت های بوجود آمده نگشته و امتیاز های بالقوه را بالفعل سازد بلکه حتی شرایطی بد تر در مقایسه با پیش از بهار عربی پیدا خواهد کرد.
دیگر آسیب جدی برای حکومت تضعیف موقعیت حزب الله لبنان خواهد بود. یکی از پشتوانه های قدرت حزب الله در لبنان و منطقه حکومت سوریه است. در غیاب حکمرانی بشار اسد توازن قوا در لبنان به ضرر حزب الله و متحدینش می شود. سوریه علاوه بر حمایت سیاسی و استفاده از نفوذ خود در لبنان به نفع حزب الله ، مسیر اصلی ترانزیت اسلحه به این نیرو است. همچنین حیات خلوت لازم برای عملیات ها را برای آنها فراهم می سازد. سوریه مسیر اتصال ایران و حزب الله و همکاری های آنها است. حال وقتی حکومت اسد از بین برود ، حکومت جایگزین رویکرد انتقادی و مخالف نسبت به حکومت و حزب الله خواهد داشت. ضعیف شدن حزب الله در لبنان و منطقه یکی از اهرم های فشار جدی حکومت در منطقه را کند می سازد.
در داخل سوریه نیز عربستان سعودی و متحدینش جایگزین نقش قبلی ایران خواهند شد . سوریه نیز به محور عربی مخالف حکومت خواهد پیوست.
در عین حال باید توجه داشت رفتن اسد به منزله کنار رفتن حزب الله نخواهد شد و کماکان این گروه به عنوان یک بازیگر مهم در لبنان باقی خواهد ماند. منتها قدرت گذشته خود را نخواهد داشت. بر خلاف تبلیغات حکومت نیرو های انقلابی سوریه رویکرد موافق اسرائیل ندارند . منتها مخالفت آنان با اسرائیل و نحوه مواجه مانند مصر و دیگر کشور های عربی است.
از آنجاییکه کشور سوریه به طور طبیعی و بر اساس ملاحظات ژئو پلتیک گرایش به اعمال نفوذ در لبنان دارد اذا این مساله می تواند عامل آشتی دهنده بین حزب الله و دیگر نیرو های مدافع سوریه با دولت جدیدی در سوریه باشد. اما حمایت آشکار حزب الله از بشار اسد مانعی جدی برای تحقق این امکان است و جلب نظر نیرو های سیاسی جدید سوریه و جبران مافات توسط حزب الله کار دشوار و چه بسا نشدنی است. همچنین ممکن است ائتلاف ۱۴ مارس این بار سمت گیری به نفع سوریه بکند و بدینگونه صحنه آرایش سیاسی کشور لبنان متحول شود.
اما در عین حال رفتن اسد پایان فعالیت های ایران در سوریه نخواهد بود. رفتار حکومت و رصد کردن مواضع رهبری و دیگر عناصر اصلی بلوک قدرت نشان می دهد که حکومت در صورت سقوط حکومت اسد بنای تغییر در سیاست داخلی و خارجی خود را ندارد.
تلاش برای جایگزین کردن عراق یکی از سناریو های در دست اجرا است. البته عراق نمی تواند به صورت کامل مزایای سوریه را برای ایران داشته باشد . در حال حاضر حکومت عراق حکومتی ضعیف است و کنترل و آتوریته لازم در سراسر قلمروش را ندارد. اما می تواند امکاناتی را در اختیار ایران قرار دهد و در صورتی که دیگر خاک سوریه قابل استفاده نباشد ،مسیر همکاری و ارتباط با حزب الله لبنان را دوباره برقرار سازد.
اما در خود سوریه نیز هنوز فرصت هایی برای حکومت وجود دارد . نخست کمک به سازماندهی هواداران اسد و بخصوص علویان برای انجام اقدامات تروریستی است تا با بی ثبات سازی از حکومت آینده سوریه امتیاز گرفته شود و بدینگونه ایران حضور خود را بر فضای جدید سیاسی سوریه تحمیل سازد.
نحوه توزیع گرایش های مذهبی در کشور سوریه دیگر قابلیت ممکن برای بازیگری جمهوری اسلامی را آشکار می نماید.
در نقشه زیر محوطه سبز رنگ ناحیه ای را مشخص می سازد که در سیطره علوی ها است. نقاط وسیع زرد مناطق سنی نشین است . منطقه آبی رنگ محل تجمع شیعیان دروزی را نشان می دهد . نقاطی که هاشور خاکستری خورده است ، کرد نشین هستند و در نهایت نقاطی که هاشور قرمز خورده اند، قلمرو سکونت مسحیان هستند همانگونه که د ر نقشه زیر مشاهده می شود. منطقه ای که علوی ها در آن سکونت دارند درست در نقطه مرزی با لبنان قرار دارد.
لذا حزب بعث و علویان حتی در صورت از دست دادن دمشق می توانند در آنجا خود ر ا تجدید سازمان دهند و به صورت خود مختار این منطقه را اداره کنند. البته استفاده از این گزینه هنگامی است که نیروهای انقلابی نتوانند تمامی قلمرو سوریه را به کنترل خود در آورند. در این حالت کماکان منطقه سکونت علوی ها بخش اعظم انتظارات جمهوری اسلامی از سوریه را بر آورده می سازد. یعنی حمایت از تجزیه کشور سوریه یک کارت بالقوه برای بازی جمهوری اسلامی و متحدینش است.
همچنین اوضاع بعد از اسد و چگونگی سپری شدن دوره انتقال قدرت دیگر فاکتور تعیین کننده است. به هر میزان که سوریه پس از اسد دستخوش بی ثباتی و جنگ قدرت بین گروه های مختلف بشود و نیروهای انقلابی که متشتت هستند نتوانند به توافقی اصولی دست پیدا کنند آنگاه جا برای فعالیت جمهوری اسلامی باز خواهد شد. اما اگر اوضاع بمانند لیبی و مصر به یک آرامش نسبی برسد و چشم انداز آینده از نظر ثبات و انسجام مثبت و روشن به نظر آید آنگاه مجالی برای تحرکات حکومت میسر نخواهد گشت.
در مجموع سقوط بشار اسد ضایعه جبران نا پذیر برای جمهوری اسلامی است و تبعات سنگینی در حوزه داخلی و خارجی برای آن دارد. اما این اتفاق منجر به تغییر داوطلبانه سیاست های داخلی و جهانی حکومت نمی شود .
قرائن و شواهد موجود نشان می دهد که گردانندگان اصلی حاکمیت در اندیشه بازسازی موقعیت خود و تعقیب اهداف سابق در شرایط جدید منطقه هستند و می کوشند ضرر های خود را حداقل ساخته و استراتژی پیشین را در قالب تاکتیک ها و رهیافت های تازه جلو ببرند.
اما در هر صورت دامنه مانور قدرت حکومت در قیاس با گذشته محدود تر خواهد شد و همچنین آسیب پذیری آن نسبت به بروز اعتراضات در داخل و تحولات منطقه ای بیشتر می گردد. اگر چه بعید به نظر می رسد که این رویداد بتواند حیاتی جدید در کالبد جنبش دموکراسی خواهی در کوتاه مدت بدمد اما مشوق و انگیزش جدی برای سامان دهی به دور جدید اعتراضات را به ارمغان خواهد آورد و امید به تغییر سیاسی در ایران را افزایش می دهد. رفتن اسد این واقعیت را برجسته تر می سازد که با اتکاء صرف به جباریت سیاسی ، کشتار مخالفان و اقتدار گرایی نمی توان جلوی خواست ملتی برای تغییر را گرفت.