در نظام های سیاسی غیر دموکراتیک و اقتدار گرا می توان افراد جامعه را به سه بخش کلی مدافعین ، مخالفین و بخش خاموش تقسیم کرد. البته هر کدام از این بخش ها به دسته های گوناگونی تقسیم می شوند که پرداختن به آنها خارج از حوصله بحث است .
بخش خاموش و ساکت در این جوامع نقش تعیین کننده در تغییرات سیاسی دارد. در این مطلب به تشریح ویژگی های این بخش و نقش مهم آن در گذار به دموکراسی پرداخته می شود.
بخش خاموش و منفعل جامعه آن دسته از مردم هستند که نظر مثبتی به حکومت و کارگزاران آن ندارند. با مبانی مشروعیت آن بیگانه هستند ولی لزوما تضاد با آن نیز ندارند. از وضع موجود ناراضی هستند ولی در شرایط عادی نارضایتی خود را به اعتراض فعال توسعه نمی دهند. مخالفت آنها جنبه خاموش دارد .
دلایل این سکوت متفاوت است. برخی قائل به هزینه دادن نیستند و توانایی پرداخت آن را ندارند. برخی وقتی مطمئن بشوند تغییر منجر به بهبود اوضاع می شود و هرج و مرج و نا امنی به بار نمی آورد به جنبش اعتراضی می پیوندند. برخی از بهبود اوضاع نا امید هستند. جماعت دیگری هستند که نفس زندگی را در هر شرایطی ارجح می پندارند.
اما این نیرو هست که با فعال شدن خود عملا توازن قوای موجود بین مدافعان و مخالفان را بر هم زده و وضعیت سیاسی جدیدی را خلق می نماید.
در واقع این نیروی اجتماعی موقعیت پارادوکسیکالی دارد. سکوت و بی عملی سیاسی آن عملا به تثبیت اقتدار حکومت و تداوم وضع موجود کمک می کند اما ورود آن سر بزنگاه به منازعه موجود بین مدافعین و مخالفین کفه اوضاع را به نفع تغییر سنگین می کند. در اصل عاملی که گام نهایی پیروزی را بر می دارد فعال شدن جریان خاموش است.
این جریان خاموش متشکل و همگون نیست. همچنین تمایلات سیاسی پایدار ،پیوسته ایدئولوژیک ،یکدست و شکل یافته ندارد. اما برجستگی ان در نقشی است که به گاه گسترش شکاف دولت- ملت ایفا می کند.
برخی عوامل شتاب دهنده چون افزایش تحمل نا پذیر نا بسامانی های اقتصادی ، شدت گرفتن قساوت و بی رحمی در اعمال سرکوب گرایانه حکومت و نمایان شدن علائم زوال در اقتدار حکومت در شکست سکوت و پایان بخشی به خاموشی تاثیر گذار هستند.
بنابراین یکی از عوامل موجد نا پایداری در ثبات ظاهری حکومت های غیر مردم سالار و مبتنی بر اجبار و ترس اتباع ، بخش خاموش و نیرو های بینابین هستند. بنابراین هیچگاه آرامش ظاهری جامعه و به رکود کشیده شدن حرکت های اعتراضی و انتقادی را نمی توان لزوما دلیلی بر تداوم اقتدار این حکومت ها بشمار آورد. جریان خاموش جامعه نظام سیاسی را به محاسبه غلط از اوضاع می اندازد و در روز موعود شوکه می شود چگونه نیرویی که تا پیش از ان تسلیم بوده است ناگهان به صف مخالفین پیوسته است!
زلزله های سیاسی معمولا وقتی پیش می آید که آتشفشان نیرو های خاموش جامعه فعال گردد.
در شرایط کنونی ایران وجود این نیرو را می توان در لایه های مختلف جامعه و گرایش های گوناگون سیاسی و عقیدتی مشاهده کرد.
نیروهای مخالف که به صورت مشخص و مستمر در عرصه مبارزه فعال هستند ، نیاز دارند حضور آنها را در نظر بگیرند. نیرو های معترض حرفه ای آماده پرداخت هزینه هستند و در هر شرایطی به فکر گسترش پیکار و کنش های اعتراضی هستند. اما بخش های مهمی از مردم معمولی چنین نیستند. گذار به دموکراسی زمانی به سرانجام می رسد که بخش ساکت و خاموش جامعه به صحنه بیاید. مخالفین مستمر و متشکل پیشگامان مبارزه هستند. وجود آنها برای پیروزی پیکار سیاسی ضروری است اما کافی نیست.
حضور بخش خاموش موازنه قوا را به نفع جنبش دموکراسی خواهی تغییر می دهد و دستگاه سرکوب حکومت را مختل می سازد.
در حال حاضر در حوزه های گوناگون اعم از مذهبی ، نهاد های مدنی ، فرهنگی ، صنعتی ،تجاری، کارگری و … نیرو های نا راضی وجود دارند که دل خوشی از سیاست های حاکم ندارند. تشدید روز افزون مشکلات کشور و پدیدار شدن چشم اندازی سخت سیاه و تاریک پیرامون آینده این نیرو ها را به سمت عمل اعتراضی تشویق می کند.
در چنین فضایی جنبش دموکراسی خواهی باید بتواند پیوستن این بخش به کارزار برای آزادی ، حقوق بشر و عدالت را سرعت بخشد.
لازمه این کار در وهله نخست پرهیز از طعنه زدن به این بخش و برخورد انتقادی گزنده با آنان است. نباید از همه انتظار داشت تا بمانند مبارزان همیشگی عمل کنند و روی گشاده برای پرداخت هزینه داشته باشند. یا حاضر باشند از آسایش و رفاه خود و خانواده به سادگی بگذرند. بلکه باید تمهیداتی اندیشید که فضای ترس و ارعاب کاهش یابد و با افزایش نشاط سیاسی زمینه فعال شدن بخش خاموش فراهم گردد.
با عنایت به این موضوع و فضای رکود کنونی جنبش اعتراضی، انتظارات حداکثری در مقطع فعلی معقول نیست. موفقیت مبارزه رادیکال در گرو مرحله ای دیدن حرکت است. نخست باید فضای پلیسی در هم شکسته شود تا با گرم شدن جامعه فضا برای راه افتادن یک ابر جنبش سیاسی مساعد گردد.
دو تجربه تاریخی در این زمینه راهگشا هستند. آیت الله خمینی تا پیش از اواخر سال۱۳۵۶ به دنبال اکسیون های سیاسی رادیکال نرفت. اما به محض فرو ریختن هیبت نظام پهلوی و شکل گیری مراسم ختم و راهپیمایی های زنجیره ای وی وارد شد و از مردم برای ساقط کردن رژیم شاه دعوت به عمل آورد . نمونه دیگر جنبش سبز است که با راهبرد انتخاباتی و یک عمل سیاسی عادی شروع نمود. فضای انتخابات پیکره جامعه را گرم کرد و سپس منجر به آمادگی برای عمل سیاسی رادیکال شد.
در حال حاضر نیز تا زمانی که بخش ساکت و خاموش جامعه به تحرک در نیاید مبارزه برای دموکراسی و زیست بهتر به ساحل موفقیت نمی رسد. ترسیم چشم انداز امیدوار کننده برای فردا و ارائه راه حل های مناسب برای چالش های دوران گذار و بخصوص مخاطرات دوران خلاء قدرت، امور کلیدی هستند که می توانند نگرانی های این بخش را بر طرف سازند.
شرایط کنونی کشور و تشدید وخامت اوضاع فرصت مناسبی برای جذب بخش خاموش جامعه به جنبش اعتراضی است. انگیزش موفق آنها محتاج برنامه و واقع بینی در طراحی آکسیون ها و مباحث معطوف به فعالیت اعتراضی است.